شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


تئاتر، جامعه، سیاست


تئاتر، جامعه، سیاست
تئاتر یكی از معدود شاخه های هنری است كه اندیشه، روان وفیزیك انسان در آن از آغاز تا به پایان و به مستقیم و ملموس ترین شكل ممكن حضور دارد. از نقشهایی كه انسان غار نشین از مراسم و آیینهای نمایشی خویش بر دیوارها كشیده است تا عصر تمدن و شهرنشینی ، و از آن هنگام تاكنون ، عنصر نمایش و نیاز به بازسازی تصویری زندگی در انسان وجود داشته است.
غریزه ی بازی و تقلید ، یكی از انسانی ترین غرایز بشری است كه شاید سازنده ی هسته ی اولیه ی تئاتر و هنرهای نمایشی باشد. انسان اولیه هراسها و نگرانیها ، آرزوها و خواستهای بدوی خویش را كه اساسا با غلبه بر نیروی طبیعت سر و كار داشته است ، بصورت آیینها و مراسمی كه اولیه ترین و ابتدایی ترین شكل هنر نمایش است ، بازی و بازسازی كرده است . اما باید این را هم بپذیریم كه با پیچیده شدن ساختارهای زندگی اجتماعی، با ایجاد تمدن و شهرنشینی ، با ایجاد دولت ، مذهب و غیره ، روابط انسانی نیز پیچیده تر شده است . هر چه بشر پیشتر رفته و مناسبات زندگی خود را بیشتر گسترش داده است، بهمان نسبت نیز روابط و زندگی اجتماعی اش پیچیده تر شده است. تئاتر و اصولا هنر نتیجه نیاز بشر به بازنگری و نقد این پیچیدگیها بوده است.
حد اكثر از زمانیكه جنگ، بحرانهای اجتماعی و انقلابها برمسیر زمان سایه افكندند و تاثیرات غیر قابل انكاری بر زندگی انسانها گذاشتند ، تئاتری كه بر اساس غریزه ی صرف بازی و به قصد سرگرمی اجرا می شد نیز در موقعیتی بحرانی قرار گرفت. جهان ظواهر بیرونی تحت حمله ی واقعیات اجتماعی تخریب شد. زمان چهره ای سیاسی یافت . در دورانی كه سیاست به عامل تعیین كننده ای در زندگی انسانها بدل گشته است، تئاتر اگر بخواهد جزء جداناشدنی زندگی انسان و زمان بماند ، نمی تواند نسبت به این تغییرات زمانی بی تفاوت بماند. بعبارت دیگر تئاتر نمی تواند غیر سیاسی باشد. با اینهمه حركت از این پیش فرض یا پیشداوری كه سیاست را با كار سیاسی – حزبی یكی می داند ، كاملا نادرست است. پس تئاتر كه از طریق ابزارهنر و امكانات حرفه ای خود به سیاست ، جامعه و جهان می نگرد و آنها را نقد می كند ، نمی بایست با ایدئولوژی سیاسی كه از چارچوب ویژه ی خود به هنر و به جهان می نگرد ، اشتباه گرفته شود. تئاتر سیاسی بازتاب دهنده و منعكس كننده ی نیازهای زمان است ، در حالیكه تئاتر حزبی منعكس كننده ی خواستهای محدود یك جریان سیاسی است. هدف نهایی تئاتر سیاسی ، تثبیت هنر است بواسطه ی نگاهی كه تغییر زمان را در می یابد و با زمان پیش می رود و خود تغییر می یابد، در حالیكه هدف تئاتر حزبی، تحقق بخشیدن به خواستهای گروهی از طریق هنراست .
مهمترین و تعیین كننده ترین عوامل در شكل گیری تئاتر، انسان و زندگی هستند. پتر بروك كارگردان تئاتر در یادداشتهای تئاتری اش می نویسد : “ تئاتر پیش از هر چیز زندگی است. بر این اساس مهمترین نكته ی مورد نظر ما بیان این نكته است كه تئاتر بخشی از زندگیست در وسیعترین و گسترده ترین مفهوم ‌آن . تئاتر زندگی است. اما در عین حال نمی توان گفت كه تفاوتی میان تئاتر و زندگی وجود ندارد. مردم برای بازیابی زندگی به تئاتر می روند ، اما اگر هیچ اختلافی میان زندگی در بیرون و در درون تئاتر وجود نداشته باشد، وجود تئاتر بی معنی می شود. شاید درست تر باشد كه بگوییم، زندگی در تئاتر قابل رویت تر می شود ، قابل مشاهده می شود، فشرده تر و نمایان تر می شود...“١
“هملت“ شكسپیر یكی از معروف ترین نمایشنامه های جهان است كه بارها و بارها در زمانهای مختلف و توسط كارگردانهای بزرگ دنیا اجرا شده است. آنچه در ابتدا و در بسیاری از اجراهای گذشته ی این اثر برجسته می شد، جنبه ی روانشناسانه ی شخصیت “هملت“ ، این شاهزاده ی دانماركی بوده است. امروز دیگر جمله معروف هملت “بودن یا نبودن ، سوال اینست“ تبدیل به كلیشه شده است. اما “هملت“ امروز دلیل رنج و تنهایی خود را در جایی دیگر می یابد: “ ساختار حكومتی دانمارك اشكالی داشته است“ . در اینجا میان بررسی روانشناسانه ی ملانكولی و رنج هملت و بررسی عوامل قدرت طلبانه ی حكومتی كه در بوجود آمدن این ملانكولی نقش داشته ، تنها زاویه ی نگاه بر حسب نیاز زمانه تغییر كرده است .
امروز اجرای دوباره و بازنگری شده ی آثار كلاسیك نمایشی با هدف یادآوری تكرار جنگ و جنایت و بی عدالتی انجام می شود و تقریبا تمام آثار كلاسیك تئاتری این خاصیت را دارند كه در هر دوره ی تاریخی با نیازهای زمانه قابل تطبیق و در عین حال تاثیر گذارند.نمونه ها بیشمارند : یورگن فلینگ در سال ١٩٣٧ ریچارد سوم را با لباس سربازان نازی بروی صحنه برد، سارتر در نمایش مگسها و در پاریس اشغال شده ، نیروهای جبهه مقاومت را در لباس اورست و الكترا اجرا كرد و نمونه های متعدد دیگری از این دست.
زندگی فردی و اجتماعی بر یكدیگر تاثیر می گذارند ، اما یك تفاوت اساسی نیز بایكدیگر دارند كه بخصوص در جوامع استبدادزده قابل لمس است : سیاست در زندگی فردی دخالت می كند در حالی كه فرد و زندگی فردی نمی تواند در سیاست دخالت كند.
داستان یكی از قدیمی ترین درامهای یونان باستان ، درام “اورستی“ نوشته ی درام نویس یونانی آشیل به سال ٤٥٨٧ قبل از میلاد مسیح بدین قرار است :
“ زن پادشاه كه شوهرش به جنگ رفته است، معشوقی دارد و بهمراه او پادشاه را پس از بازگشت از جنگ به قتل می رساند. زن و معشوقش قدرت را در دست می گیرند و مستبدانه حكومت می كنند . فرزندان پادشاه نه به پرده برداشتن از این جنایت كمك می كنند و نه حاضرند استبداد را بپذیرند. پس حق خویشاوندی توسط دادگاهی از آنها سلب می شود كه گوشزد می كند، هیچكس نباید خود مجری قانون باشد. این درحالیست كه كشتن پادشاه بدست همسر و معشوق و بقدرت رسیدن آنها خود نتیجه ی یك قانون شكنی بوده است. “
اشیل این درام را بر اساس اوضاع سیاسی خاص زمان خود نوشته است . یكی از سوالات اصلی این درام این است كه چگونه قانون می تواند توسط فرد یا افرادی اجرا شود كه دستشان به خون آغشته است ؟
به این ترتیب برای نخستین بار در تاریخ تئاتر رابطه ی استبداد و قدرت قانونی بر صحنه ظهور می كند. با اینهمه اورستی همین امروز نیز با تكیه بر وقایع سیاسی و اجتماعی معاصر می تواند مكررا اجرا شود. اورستی را امروز همانقدر می توان در ارتباط معاصر با شكل گیری حكومت اسلامی اجراكرد كه درتمام كشورهای دیكتاتورزده .
یكی دیگر از معروفترین درامهای جهان “ایرانیان“ نام دارد كه آشیل آن را در سال ٤٧٢ یعنی هشت سال پس از نبرد سالامیس نوشته است. در این نبرد یونانیان موفق شدند تهاجم ایرانیان را در هم كوفته آنها را نابود كنند. آشیل این نمایشنامه را نه در بزرگداشت پیروزی كشورش ، بلكه بر ضد جنگ و همه ی جنگها نوشته است. این اثر شكایت نامه ای بود بر علیه فاتحین و علیه سیاست كشورش . نمایش ایرانیان را امروز می توان بر ویرانه های بغداد بروی صحنه برد، بدون اینكه ذره ای از قدرت تاثیر گذاری اش كاسته شده باشد.
با نگاهی به تاریخ تئاترو جهان به این حقیقت تلخ واقف می شویم كه هنوز زور و خشونت و ترور وجود دارد. از یكسو در زمینه های علمی و تكنیكی اكتشافات بزرگی انجام شده است، از سوی دیگر شهوت قدرت ، قتل و شكنجه در بسیاری از نقاط جهان وجود دارد. تئاتر هر چند مبنای حركت و خلاقیتش را از اشتیاق بی نهایت انسان به رهایی برگرفته است ، هرچند توانسته تاثیرگذار باشد، اما قادر به تغییر جهان نبوده است و چنین رسالتی را نیز برای خود در نظر نگرفته است. تئاتر ما را متوجه این نكته می كند كه علیرغم پیشرفتهای عظیم تكنولوژیك ، دربرقراری ساده ترین روابط انسانی و اجتماعی و در نتیجه در پیچیدگیهای روانی –اجتماعی ناتوانیم. تئاتر امروز از ما می خواهد كه بجای ناظر بودن بر جنایت و همگامی با جانی، خود به اكتورهای اجتماعی بدل شویم و سهمی در تغییرات بر عهده گیریم.
تئاتر فرمها و ژانرهای گوناگون دارد. اما در هیچیك از آنها از انسان و روابط انسانی و حتی بی رابطگی انسانها غفلت نشده است. نمایش “در انتظار گودو“ ی سامویل بكت با اینكه در اروپا در ژانر تئاتر سیاسی قرار نمی گیرد ، در كشورهای دیكتاتورزده كه امكان نمایش متنهای مستقیم سیاسی وجود ندارد، یكی از سیاسیترین نمایشها ست. دو شخصیت اصلی نمایش از آغاز تا پایان نمایش در انتظار رسیدن ناجی كه او را “گودو“ نام نهاده اند ، بسر می برند ، و تمام گفتگوهایشان در این مورد است كه اگر گودو بیاید ، زندگیشان تغییر خواهد كرد. آنها اما خود هیچ كاری نمی كنند و تنها منتظرند . مسلما گودو تا پایان هم نمی آید و نخواهد آمد. چون گودو در حقیقت تك تك ماییم ، اگر حركت كنیم .
نیلوفر بیضایی