دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

مکتب اعتدال و امت معتدل


مکتب اعتدال و امت معتدل
● اعتدال در تشریع و تکوین
بررسی همه جانبه آموزه های الهی و گزاره های دینی در دین مبین اسلام به خوبی نشانگر این حقیقت است که اسلام، نظام عالم را که نظام اَحسن است به عنوان نظامی اعتدالی معرفی مینماید و انسان را در تمامی ابعاد و عرصه های زندگی، به تعادل و اعتدال، دعوت میکند و او را افراط و تفریط باز می دارد و بر این اساس میتوان گفت که اسلام، مکتب اعتدال است.
توضیح آنکه: گاهی تاکید بر انتخاب حد میانه و وسط در یک مسئله جزئیِ فقهی، مانند آنجا که قرآن کریم درباره کیفیت قرائت در نماز میفرماید: ولا تَجهَر بصلاتک و لاتُخافت بها و ابتغِ بین ذلک سبیلا، و نماز را نه زیاد بلند و نه زیاد آهسته بخوان و در بین آن دو، راهی میانه برگزین). توجه ما را به خود جلب میکند.
و یا درباره انفاق میفرماید: و الذین اذا انفقوا لم یُسرفوا و لم یَقتروا و کان بین ذلک قواما؛ و{بندگان شایسته خدا }کسانی هستند که چون انفاق کنند نه به اسراف و زیاده روی میپردازند و نه سختگیری میکنند، بلکه در بین این دو، حالت میانه دارند.
همچنین میفرماید: و لاتجعل یدک مغوله إلی عنقک و لاتبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً دستت را بر گردنت مبند {یعنی بخیل نباش} و بیش از حد نیز دست خود را مگشای {و بریز و بپاشِ زیادی هم نکن}، که مورد سرزنش قرارگیری و از کار فرو مانی.
و موارد دیگری از این قبیل.
یا در جای دیگر، مثلاً در مسئله ای اعتقادی و کلامی؛ مانند «اختیار انسان» و کیفیت صدور فعل از آدمی، میبینیم که اهل بیت رسول الله(ص) با بیان این حقیقت که افعال صادر شده از انسان در عین انتساب به خود وی به خداوند نیز منتسب هستند، حق جویان را از افراط و تفریط جبریها و تفویضیها، رهایی بخشیده، آنان را به باوری اعتدالی در زمینه اختیار بشر فرا میخوانند و میفرمایند: لاجَبر و لاتفویض بَل الامر بین الامرین؛ نه جبر و نه تفویض بلکه چیزی در میانه این دو.
و گاه مطلب، در افقی بالاتر قرار گرفته و نه تنها برخی فروع دین و یا حتی اصول دین، بلکه اساساً مسلمین و پیروان دین حق را به عنوان امتی میانه و میانه رو معرفی میکردند؛ آنچنان که خداوند علیم در قرآن حکیم میفرماید: و کذلک جعلناکم امه وسطاً؛ و همان گونه {که قبله شما را قبله ای معتدل و میانه تعیین کردیم} شما را نیز امت میانه قرار دادیم.
و اهل بیت پیامبر(ع) که کامل ترینِ مسلمانان و بلکه پیشوای مسلمانان هستند، در معرفی خود میفرمایند:
«نحن آل محمدٌ النَمَطُ الاَوسط؛ ما خاندان محمد(ص)، گروهی میانه و معتدل هستیم».
این رهبران بزرگ اسلام، خطاب به پیروان خویش و پویندگان طریق حق و حقیقت نیز میفرمایند:
«یا مَعشر الشیعه آل محمدٍ، کونوا النُمرُقه الوِسطی یَرجع إلیکم الغالی و یلحق بکم التالی؛ این شیعیان، پیروان آل محمد(ص) گروه میانه و معتدل باشید، که افراطگر به سوی شما بازگردد و تفریط کار به شما رسد».
در ادعیه ماثوره نیز علاوه بر احادیث متعدد، میبینیم که همین تعبیر «النمرقهالوسطی» یا «النمرقه الاوسط» مطرحشده است:
«اللهم لاتجعلنا من الذین تقدَموا فَمَرقَوا و لا من الذین تاخروا فمُحِقوا واجعلنا من النُمْرِقَه الاوسط؛ خداوندا ما را در زمره کسانی که پیش افتادند - افراطکاران - و در نتیجه به بیراه ه رفتند و همچنین در زمره کسانی که عقب ماندند - تفریط کاران - و در نتیجه دچار هلاکت گردیدند قرار مده و ما را از گروه میانه و معتدل قرار ده».
جالب آنکه، قرآن مجید حتی وقتی میخواهد جمع قلیلی از یهودیان و مسیحیان را از انحرافات و کج رویهایی که اکثریت یهودیها و مسیحیها بدان دچار بودند استثناء کند و آن جمع قلیل را به عنوان جمعیتی با ایمان و درستکار معرفی نماید، آنان را با تعبیر امت معتدل و میانه رو و امتی پرهیزکننده از افراط و تفریط، توصیف میکند و میفرماید:
منهم امه مقتصده؛ گروهی از آنان میانه رو و معتدل هستند.
همچنین قرآن عظیم، ظاهراً از لسان لقمان حکیم، خطاب به فرزندش و در واقع به عنوان سفارشی همیشگی و خطابی همگانی، بشر را در همه رفتارها و کردارها به میانه روی دعوت میکند و میفرماید: و اقصِد فی مَشْیِک؛ در رفتار خویش میانه رو باشد.
اما با سیاحت افزونتر در سپهر نور گفته هایِ دینی میبینیم، که این مطلب حتی از این سطح (دعوت، امر و تشریع) نیز فراتر رفته و اسلام، حُسن «تعادل» و «حد وسط» و دوری از افراط و تفریط را به عنوان یک اصل اساسی و فراگیر در تمامی عرصه های و امور؛ اعم از تشریع و تکوین معرفی میکند؛ آنچنان که پیامبر اکرم(ص) در بیانی عامی که لسان آن - به اصطلاح علمی - آبیِ از تخصیص است، میفرماید: «خیر الاموراوسطها؛ بهترین امور، حد وسط و میانه و حالت اعتدال آنهاست.
و دیگر فرقی نمیکند که این امر، یک امر تکوینی باشد یا یک امر تشریعی. طبعاً خداوند نیز که به اقتضای فیض دائم و رحمت واسعه و لطف و کرم بیمانند خویش و با توجه به هدف آفرینش، همه انسانها را به راه راست و درست و به خیر و نیکی هدایت میکند و این هدایت (تکوینی و تشریعی) را هم بر خود لازم فرموده، در حقیقت، راه میانه و طریق اعتدال و راهی که هیچ انحراف و گرایشی به سمت افراط و تفریط ندارد را به بندگان نشان می دهد و آنان را به چنین راهی رهنمون میگردد: «و علی الله قصد السبیل؛ برخداست که راه میانه را در اختیار بندگان بگذارد.
اینجاست که به روشنیِ هر چه تمامتر در مییابیم که مساله اعتدال نه تنها صرفاً یک توصیه ساده اخلاقی یا دستور عادی دینی آن هم در برخی موارد نیست و از این سطوح بالاتر است، بلکه متوجه میشویم که میانه روی و اعتدال، یکی از ملامح عامه و خطوط برجسته جهانبینی توحیدی است که بر همه شؤون و ساحت های حیات، سایه افکنده است و نه تنها تشریعاً، بلکه تکویناً نیز آفریدگار توانا و حکیم به مقتضای حکمت بالغه خویش، نظام هستی را بر پایه اعتدال و تعادل آفریده و براساس تناسب و توازن، استوار ساخته است و السماء رفعها و وضع المیزان انا کل شیءٍ خلقناه بقدر.
● انسان کامل، انسان معتدل
از مطالب پیش گفته به روشنی آشکار میگردد که شکل مطلوب عالم و آدم، حالت میانه، متعادل و متوازن آنها است و دین اسلام به عنوان تنها دین در نزد خدا ان الدین عندالله الاسلام (و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و شریعت محمدی به عنوان آخرین شریعت از شرایع الهی که اداره کننده بخش پایانی زندگی بشر است ما کان محمد ابا احدٍ من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین به دنبال رسیدن به انسان کامل؛ یعنی انسانی معتدل و متعادل ست؛ انسانی که در تمامی ابعاد شخصیتی و حیاتی به کمال رسیده باشد؛ یعنی در همه این ابعاد دارای اعتدال باشد.
لذا میبینیم پیامبر عظیم الشان(ص) و خاندان معصوم ایشان(ع) که به عنوان شایستهترین عباد الرحمان، انسانهای کامل، بلکه کاملترین انسانها در میان تمامی ابنای بشر از طلوع هستی تا بیکرانه ابد میباشند و وزن و ارزش هر کمالی در وجود هر انسانی، بلکه هر مخلوقی به آنان سنجیده میشود و صراط مستقیم هدایت به سوی کمال مطلوب میباشند، خودشان مصادیق روشن و تجسم عینی اعتدال و تعادل هستند، همچنان که خود آن بزرگواران هم ذوات قدسی خویش را با همین ویژگی توصیف فرموده اند و در همین نوشتار نیز به حدیثی درباره اعتدال اهل بیت پیامبر(ص) اشاره شد.
کما اینکه درباره شخص پیامبر اکرم(ص)، همو که هستی نوری اش «اول ما خلق الله است و حقیقت وجودی اش، مجلای اسماء و صفات باری و مجرای جریان مشیت الهی و واسطه سریان فیض و رحمت تکوینی و تشریعی حق تعالی به تمام عوالم وجود و کائنات میباشد، فرموده اند: «و سیرتُهُ القَصدُ؛ سیره و روش پیامبر(ص)، میانه روی و اعتدال است.
ایشان نه تنها خود شخصیتی اعتدالی است، بلکه همگان را هم به اعتدال فرا میخواند: «و امر بالقصْد؛ {امیر المؤمنین علی(ع) درباره پیامبر خدا(ص) میفرماید:} به میانه روی و اعتدال فرمان داد.
و سرانجام آنکه، چون انسان اشرف مخلوقات از حیث نوع است و از حیث شخص، فرد کامل آن؛ یعنی انسان کامل میباشد، از این رو انسانهایی به اعتدال تام و کامل رسیده اند که در حقیقت باید گفت به مقام قدس انسان کامل بار یافته اند و شریفترین آفریده ها در میان تمامی آفریدگان جهانها و جهانیان نیز هستند طوبی لهم و حُسن مَآب.
● وجه تسمیه اسلام به مکتب اعتدال
اگر از یک سو مکتب را شامل مجموعه تعالیمی درباره «هستها و نیستها» و «بایدها و نبایدها» بدانیم و از سوی دیگر ببینیم که اسلام نیز دارای مجموعه کاملی از چنین تعالیمی است؛ پس باید بگوییم که اسلام، یک مکتب کامل و تمام عیار است. و آنگاه که اسلام را با توجه به دعوت همه جانبه آن به میانه روی و اعتدال، مورد نظر قرار دهیم، میتوانیم نام «مکتب اعتدال» را بر آن بنهیم.
بنابراین، نامگذاری اسلام بدین نام، در واقع، توجه دادن اذهان به این جنبه از جنبه های گوناگون اسلام است، که البته این جنبه - با استشهاد به شواهد فراوان، فراچنگ آمده از بازکاوی نصوص دینی است که درصدر این مقاله، به پاره اندکی از آنها اشاره کردیم - از گستردهترین و برجستهترین جنبه ها و ابعاد در دین و آیین الهی میباشد.
● اسلام و اتهام افراط و تفریط
پس از مطالعه آموزه های مختلف اسلامی در زمینه های گوناگون و مشاهده فراگیری شگفت آوری که میانه روی و اعتدال و تاکید بر آن و دعوت به سوی آن در این دین دارد، این پرسش و اشکال به صورت جدیتری برای انسان مطرح میشود، که چرا عده ای در این زمان (طرفداران لیبرال دموکراسی غربی و آمریکایی) اسلامگرایی را باعث و حتی معادل افراطیگری در باورها، رفتارها و حرکتها می دانند و از آن طرف عده ای دیگر (چپها و طرفداران کمونیسم) در چند ده ه پیش، اسلام و پیروی از آن را ضد عملگرایی و موجب خمودی و عدم تحرک و مخالف هر نوع دگرگونی سیاسی - اجتماعی معرفی میکردند؟ آیا گروه نخست، اهل تفریط و گروه دوم اهل افراط نیستند، که اعتدال اسلامی را برنمیتابند و لذا به آن حمله میکنند؟
و آیا متهم نمودن اسلام به گرایش به سمت افراط و تفریط از سرِ «اسلامشناسی» و یا حتی غرض ورزیهای خاص صورت نمیگیرد؟
البته انصاف حکم میکند که به این حقیقت نیز اذعان کنیم که شوربختانه دسته ای از دیدگاه ها یا رفتارهای تندروانه و ضد اسلامی که به نام اسلامگرایی و به وسیله برخی افراد و گروه های دور افتاده از جاده حق و انصاف، بروز و ظهور مییابد نیز، در مشوه نمودن طلعت اسلام و به نمایش گذاشتن سحنه و چهره ای غیراعتدالی و یا ضداعتدالی از اسلام در نزد افکار عمومی جهانیان، بی تاثیر نبوده است.
اما پرسش اساسی این است که آیا میتوان به همین راحتی نسبت به این واقعیت که بسیاری از این جماعات، حرکات و نظرات غیراعتدالی، به طور مستقیم و یا با واسطه و وسائطی، ساخته و پرداخته دشمنان اسلام برای ترسیم تصویری ناصواب از اسلام و مسلمانی در اذهان خلایق در پهنه گیتی هستند، تغافل نمود؟
حتی با این فرض که شِرذِمه و گروه قلیلی هم در میان اینها پیدا شوند که بدون تاثیرپذیری، سازماندهی و یا حمایتهای مادی و معنوی اسلامستیزان، و تنها منبعث از کج اندیشیها و کج فهمیهای خویش، در پی اسلامی نامعتدل باشند، اما آیا بازهم میتوان باور یا عمل عده ای خاص را به جمیع مسلمین تسری داد؟ و مهمتر آنکه آیا میتوان پاره ای امور این چنینی را نه تنها به تمامی اهل قبله، بلکه به خود اسلام عزیز تعمیم داد؛ آن هم با وجود این همه نصوص و متون اسلامی که سیمای اعتدالی عروس حضرت اسلام را نقاب و بُرقع از چهره برگرفته، در پیش دیدگان همه حق جویان جهان، جلوهگر میسازد؟!
● کارکردهای درون دینی و برون دینی
نکته حائز اهمیت این است که نگاه به اسلام از زاویه اندیشه و مکتب اعتدال و توجه به افراطگریزی و تفریطستیزی در این دین، نه تنها کارکرد دفاعی از اسلام دارد و میتوان این گونه شبهات و اشکالاتی که در حوزه، نظر و عمل به وسیله دو گفتمان پیش گفته، نسبت به اسلام، طرح میشود را پاسخ دهد، بلکه از آن هم مهمتر، کارکرد درون دینی این اندیشه است؛ زیرا از جمله ثمرات این بحث و از جمله میوه های نیل به این حصیله گرانسنگ که روح کلی اعتدال در تمامی معارف و آموزه های دینی، ساری و جاری است و انسان و زندگی او تنها در حالتی متعادل، مطلوب پروردگار عالم میباشد، این است که هر جا بیان موردی و خاصی از جانب دین وجود نداشت، حکومت این روح کلی، لحاظ میگردد و نظر و روشی توام با اعتدال در آن مورد اتخاذ میشود.
● تولید علم، طراحی نقشه فرهنگی و ترسیم الگوی توسعه
با این فرض بنیادین، که اصل اعتدال یکی از ارکان اساسی و عناصر زیربنایی در اندیشه اسلامی است، بدون تردید نمیتوان در زمینه نظریه پردازی، نظامسازی و تولید علوم مختلف؛ مانند اخلاق، عرفان، فلسفه، حقوق، اقتصاد، علوم تربیتی، روانشناسی، جامعه شناسی، مدیریت، علوم سیاسی و... و همچنین در طراحی نقشه جامع علمی و فرهنگی و نیز در برنامه ریزی کلان اجتماعی و ترسیم الگوی توسعه و پیشرفت متوازن، متعادل و همه جانبه و تبیین رویکرد آن از منظر اسلام، این اصل را در کانون توجه قرار نداد.
البته بر اهل فن پوشیده نیست که یافتن دیدگاه رهیافت، راهکار و راهبرد صحیح که نه سر از افراط درآورد و نه به تفریط بینجامد، افزون بر شناخت دقیق موضوعات و مسائل و شناخت حد افراط و تفریط آنها، به تفقه و اجتهادی قوی و همه سو نگر نیاز دارد، که با احاطه بر دانشها و بینشهای دینی در تمامی زمینه ها - و نه فقط فقه مصطلح، آن هم با دید غیر اجتماعی و مضیق - و با کشف نوع نگرش دین به مسائل گوناگون، طریق وسط که همان راه درست است را انتخاب نماید. و در همین راستا و در صورت لزوم حتی به کوشش و تلاش در اجتهاد و تولید یا بازتولید روشها و روششناسیهای مناسب و متناسب، اقدام کند.
اگر چه انجام کاری بدین سترگی و با این ژرفا و گستردگی، بسیار دور و دشوار به نظر می رسد، اما قطعاً دینشناسان و عالمان دینی که مرجع و پناهگاه مردم در دوران غیب ولی الله الاعظم(عج) هستند، اگر از این منظر به اسلام بنگرند، میتوانند با تکیه براصول و مبانی متخذ از دین و با استفاده از سازوکارها، متدها و روشهای شرعی (نقلی و عقلی) و کارآمد تا حدود زیادی به این مهم نائل آمده و بسیاری از مشکلات و بحرانهای پیش روی بشر را در زندگی فردی و جمعی، مرتفع سازند.
توجه به اعتدال به عنوان یکی از خطوط اصلی در تفکر و عمل اسلامی، منجر به کشف نظر درست و دقیق دین در عرصه های مختلف میشود. و در واقع اندیشه اعتدالی دین یکی از آموزه های کلی دین است که بر موارد بیشماری، قابل تطبیق میباشد و پاسخگوی نیاز انسان به دانستن نظر و راه حل اسلام در زمینه مسائل و چالشهای گوناگون زندگی انفرادی و اجتماعی میباشد. البته همان گونه که پیش از این نیز اشاره شد، موضوعشناسی و تعیین حد افراط و تفریط و حد تعادل هر موضوع، کار جداگانه ای است که باید نسبت به آحاد موضوعات به صورت علی حده به انجام رسد.
● واکاوی انتقادی آرای منسوب به دین
اگر با پرهیز از هرگونه افراط و تفریط به جایگاه اعتدال در دین اسلام نظر کنیم، خواهیم دید که میانه روی و اعتدال، نقش بسیار ویژه و مؤثری در ترسیم تصویر صحیحی از اسلام به عهده دارد و جایگاه استراتژیک و غیر قابل اغماضی در چهره ای که باید از این دین در اختیار داشته باشیم و به جهانیان ارائه کنیم را دار است.
از این رو علاوه بر نقش راهبردیِ اندیشه اعتدال در نظریهپردازی و تولید علم و در مهندسی توسعه متعالی و متعادل و طراحی فرهنگی برای جامعه بر مبنای نظرگاه توحیدی و نیز پاسخگویی به پرسشها و نیازهای نو پیدا، که به آنها اشاره کردیم، بازخوانی متون و نصوص دینی با عنایت به اصل اعتدال، بازبینی و تجدید نظر در پاره ای از بینشها، گرایشها، اندیشه ها، آراء و نظریه های افراطی یا تفریطی که به پندار برخی منشا دینی دارد را به ضرورتی پرهیزناپذیر بدل میکند؛ زیرا لحاظ این حقیقت که اسلام به عنوان مکتب اعتدال، هیچگاه انسان را به اتخاذ رویکردها و اقدام به رفتارهای افراطی و تفریطی فرا نمیخواند، ما را به این نتیجه می رساند که این نظریه ها، ریشه در آموزه های دینی نداشته، بلکه مخالف دین اند.
گذشته از مواردی که نیازمند تامل و تجدیدنظر هستند، تمامی باورها، ارزشها و بایدها و نبایدهایی که به صراحت در منابع نقلی معتبر آمده، یا به دلیل قطعی عقلی ثابت شده است و اکثر عقاید و بایسته ها و شایسته هایی که بدان آشکاری نبوده، اما اسلامشناسان واقعی با زحمات طاقتفرسا و با بهرهگیری دقیق از منطق فهم دین و اجتهادی اصولی و مورد تایید قرآن و عترت(ع) به کشف آنها نائل آمده اند، کاملاً با اصل میانه روی و خط اعتدال، هماهنگی و همخوانی دارد.
گرچه ممکن است براساس برخی دیدگاه های سطحی و غیرمنطقی و بر مبنای بعضی معیارها و ملاکهای ناصواب، به طور مثال پاره ای از احکام شرعی که چه بسا از ضروریات اسلام هم به شمار می روند، اعتدالی به نظر نرسند، اما همینها هم اگر با نگاهی جامع و کلاننگر مورد ارزیابی قرار گیرند و به درستی تبیین شده، وجهشان بازنمایی گردد، اعتدالی بودنشان چون خورشید فروزان در میانه روز، آشکار میشود.
● تمدن ناب اسلامی
از آنجا که اسلام را مکتب اعتدال می دانیم، باید بپذیریم که در طول تاریخ، هرگاه مسلمانان از خط میانه و متعادل، خارج شدند، دچار اسراف، افراط و یا کوتاهی و تفریط شده، در واقع از صراط مستقیم و راه درست بازمانده و به بیراه ه رفته اند که در این صورت سعادت اخروی و عظمت دنیوی خویش را به مخاطره انداخته اند.
از این منظر، بیداری اسلامی بازگشت به اسلام راستین و اصولگرایی اسلامی، چیزی نیست، مگر رسیدن به اعتدال اسلمی و ارتقاء به جایگاه امت میانه که نتیجه آن برپاداشت تمدن اصیل و حقیقی اسلامی خواهد بود. تمدنی که عنصر میانه روی و دوری از افراط و تفریط در حوزه نظر و عمل، نه تنها یکی از عناصر محوری در حدوث و قوام آن است، بلکه یکی از ارکان مهم در بقا و دوام آن نیز میباشد.
و اعتدال به عنوان عنصر تمدنساز استراتژیک در تمامی سطوح و لایه های تمدن کامل اسلامی از رویکردها، زیرساختها، مبانی، شاخصها، مدلها و عوامل تا مظاهر، روبناها، آثار، نتایج و فراورده های نرم افزاری و سخت افزاری آن بروز و ظهور دارد.
نویسنده: محمد حسین - ملک زاده
منبع: هفته نامه - پگاه حوزه - ۱۳۸۸ - شماره ۲۵۷، خرداد
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید