دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

گفت و گو با خدا


گفت و گو با خدا
خواب دیدم در خواب با خدا گفت و گویی داشتم.
خدا گفت: پس می خواهی با من گفت و گو کنی؟
گفتم: بله.
چه سوالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟
چه چیز بیش از همه، شمارا درمورد انسان متعجب می کند؟
خدا پاسخ داد:این که آن ها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند، عجله دارند زودتر بزرگ شوند و بعد،حسرت دوران کودکی را می خورند.این که سلامتشان را صرف به دست آوردن پول می کنند و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند.
این که با نگرانی نسبت به آینده، زمان حال را فراموش می کنند.
آن چنان که دیگر نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده.
این که چنان زندگی می کنند که گویی،
هرگز نخواهند مرد.
و آن چنان می میرند که گویی هرگز نبوده اند.بعد پرسیدم: به عنوان خالق انسان ها می خواهید آن ها چه درس هایی از زندگی یاد بگیرند؟
خداوند با لبخند پاسخ داد:
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد، اما می توان محبوب دیگران شد.
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند.یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد.بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد.
یاد بگیرند در چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق،در دل کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم،ولی سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد.
با بخشیدن، بخشش یاد بگیرند.
یاد بگیرند کسانی هستند که آن ها را عمیقا دوست دارند.اما بلد نیستند احساسشان را ابراز کنند یا نشان دهند.
یادبگیرند که می شود دو نفر به یک موضع واحد نگاه کنند، اما آن را متفاوت ببینند.
یادبگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آن ها را ببخشند.بلکه خودشان هم باید ببخشند.و یاد بگیرند که من این جا هستم
همیشه

سیدمحمد لولو
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید