جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


عقب ماندگی تکنولوژیکی ایران


عقب ماندگی تکنولوژیکی ایران
پرویز محبی مهندس شیمی و تاریخ نگار در کتاب «فنون و منابع در ایران» با بیان مقدمه ای بر تاریخ تکنولوژی و کاربرد مواد در ایران درصدد است درباره علت های اجتماعی و تاریخی عدم پیشرفت تکنولوژی مکانیکی در ایران در سطح توسعه سایر مناطق جهان و نبود نوآوری های فنی و صنعتی پژوهش کند.محبی با بررسی دقیق تاریخی نشان می دهد در اواخر دوران ساسانی شرایط برای اختراع و توسعه مکانیکی بسیار مساعد بوده است و در این رابطه به دانشگاه جندی شاپور به عنوان تجربه ای موفق اشاره دارد. در ادامه وی هر چند خدمات تیموریان در زمینه تشویق و ترغیب نوآوری ها را می ستاید اما نبود انجمن های صنفی کارآمد را علت اصلی رکود در شهرهای ایران در آن زمان ارزیابی می کند. عدم پشتیبانی از سرمایه گذاری و نبود حمایت دولتی از این سرمایه گذاری نیز سبب ساز هراس سرمایه گذاران در این دوران بوده که در نهایت پیشرفت تکنولوژیکی ایران را به عقب انداخته است.همچنین به نظر محبی تغییرات سیاسی پیاپی به اضافه علاقه دولت ایران در سیر اول تا سیزدهم هجری به تولیدات صنایع تجملی باعث عدم سرمایه گذاری در این عرصه سرنوشت ساز شد.
در این کتاب نویسنده در نخستین فصل به چرخ و کاربردهای مختلف آن و نیز عناصر عمده تولید مکانیکی می پردازد. به چوب و زغال، زغال سنگ و روغن، سنگ و آب از جمله عملیات اصلی آبیاری در گستره فرهنگ ایرانی در سفرنامه ها، ادبیات فارسی و مینیاتورهای ایرانی است که نویسنده مورد پژوهش قرار می دهد و با نثری خواندنی و شیوا از کاربردهای این مواد در نواحی مختلف ایران می گوید. مطالعه دقیق تاریخ استفاده از چرخ، چوب، زغال سنگ و نفت، سنگ و آب (قنات ها، توزیع آب) و شکل های استفاده از آنها و نگاه ایرانیان به این عناصر پاره نخست این کتاب را تشکیل می دهند.
فصل دوم کتاب به بحث ماشین ها (دستگاه های بالابری آب و آسیاها، ساعت مکانیکی) می پردازد. نویسنده فصلی را به ساعت مکانیکی اختصاص داده است که در آن به «حافظ اصفهانی» این مخترع بزرگ عهد تیموریان به عنوان سرآمد نوآوران ایرانی نگاه ویژه ای شده است.
محبی از فعالیت های پیگیر «حافظ اصفهانی» قدردانی کرده و از ۱۳ اختراع او یاد می کند که معرف اوج خلاقیت مکانیکی در ایران بود اما با وجود کارآمدی و عملی بودن ساخت این اختراعات هیچ کدام رونق نگرفت.
پژوهش ها نشان می دهد هر چند گام اصفهانی در ساخت «ساعت آبی» کاری آغازین بود اما در آن شرایط و روزگار، قدمی هر چند کوچک به سوی دنیای مدرن بود؛ دنیایی که از یک سو استفاده گسترده تری از آهن و زغال سنگ را می طلبید و از طرف دیگر نیاز داشت که بر پایه زمانی غیرطبیعی جامعه را سازماندهی کند از سوی دیگر همین مساله گویای مسائل مهم تری هم هست، باید گفت همانطور که اقتصاد ایران بر پایه کشاورزی استوار بود، اندازه گیری زمان را به فراموشی سپرده بود و تنها چیزی که در محیط روستایی ایران آن روزگار مهم بود اندازه گیری جریان آب هنگام توزیع آب نهرها و رودها بود و نه زمان آن. در زندگی شهری ایران هم «طبیعت» آهنگ کار را تعیین می کرد و تنها داد و ستد بود که می توانست سودی در کوتاه کردن زمان حمل و نقل پدید آورد اما وضعیت بد وسایل ارتباطی هم تجارت را پابه پای قافله ها به آهنگ قدیمی برمی گرداند.
با هم فصل جالبی از این کتاب را که به بررسی ذهنیت فنی ایرانی اختصاص یافته است،مرور می کنیم:
● ذهنیت فنی ایرانی
با تسلط بر فن تولید کاغذ در سمرقند که به برکت وجود زندانیان (اسیران) چینی محقق شد، انتشار اجباری غدانش فنیف نیز به اهداف خود نائل آمد اما از آن پس انتشار این فن با موانعی مواجه شد چرا که فن تولید خمیر بهتر از قسمت مکانیکی کاغذسازی انتشار می یافت. در واقع برای ایرانی سده های میانی تسلط بر سازوکار انتقال حرکت آسان نبود چنان که دیدیم، در دو مورد افراد اهل علمی چون گردیزی درباره دنگ برنج چینی و نویسنده زینت المجالس در خصوص زمان سنج مکانیکی ای که به دست خالقش معدوم شد، این عملکرد را به نیروهای ناشناخته و جادویی یا «طلسم» نسبت دادند. در واقع از آنجا که سیستم بادامکی در ایران سده های میانی رایج نبود و استفاده از آن به برخی مناطق محدود مانده بود، آنهایی که عملکرد آن را ندیده بودند هیچ شناختی از آن نداشتند به همین ترتیب درک نحوه کار یک اسباب بازی یا دستگاه مکانیکی برای همگان مقدور نبود. این بی اطلاعی از سیستم حرکت مکانیکی سبب شده بود که علم مکانیک آن دوران را به عنوان حیل می شناختند (کاتب خوارزمی، ص ۲۳۵)، آنچه باعث حرکت آدمک یا چکش می شود ناشی از حیله یا «طلسم» است.
در چنین محیطی با این درک فنی، فهم سازوکار ساعت مکانیکی با چرخ دنده هایی که در جهات مختلف می چرخند اصلاً آسان نبود. عدم موفقیت آن کسانی که ساخت ساعت را به چالش می طلبیدند، بعضاً به همین فقدان تجربه در زمینه حرکت در چند صفحه مختلف مربوط بود. در مقابل حافظ اصفهانی هم موفقیتش در به انجام رساندن همان طرح را بعضاً مدیون شناختی بود که در ساختن آسیاهای گوناگون کسب کرده بود و اینکه ساخت آنها نیازمند ترکیب انتقال حرکت از یک صفحه به صفحه دیگر بود. این تجربه شخصی راه شناخت نخستین ماشین خودکار را بر او گشوده بود.
با تحلیل نوشته حافظ اصفهانی می توانیم وجوه دیگری از سیستم فنی ایران را آشکار کنیم. در واقع او می توانست پیشقراول یا منادی دنیای فنی جدید ایران باشد که متاسفانه به دلایلی که ذکرش رفت، محکوم به نابودی شد. نخستین بارقه های یک سیستم فنی را مشابه آنچه در غرب ظهور کرد، در کار او می توان دید. حافظ اصفهانی فردی عملگراست. او بارها مخاطبانش را دعوت می کند تا در طرح هایی که آماده کرده یا به اجرا درآورده، مشارکت کنند. از آنها می خواهد تا فرآیندهای قدیمی تولید را رها کنند و روش های ابداعی او را که کاراتر و جدیدترند در پیش گیرند. پس از آنکه ساخت آسیای روغن خود را به پایان رساند، به محاسبه بازده این دستگاه آبی و مقایسه آن با دستگاه های «سنتی» آن زمان پرداخت. این امر که او نرخ تولید دستگاه های روغن کشی مختلف را محاسبه کرده و با بازده آسیای روغن خودش مقایسه کرده است، دو چیز را بر ما آشکار می کند؛ اول اینکه او برای ارزیابی کیفیت دستگاه ها به آمار و ارقام تکیه می کند یعنی به روش مشاهده علمی مجهز است، دوم اینکه بدیهی است که به اختراع خودباور دارد و می خواهد قابلیت های آن را به دیگران بشناساند لذا او به بازده اکتفا نمی کند و نقاط قوت دیگری را نیز می جوید. او به مساله بهداشت اشاره و مشاهده می کند که برخلاف آسیای آبی او، در شیوه های دیگر روغن کشی وجود عامل حیوانی باعث آلوده شدن روغن می شود. (حافظ اصفهانی، صص ۹۱-۹۰)وی در جای دیگر به خطراتی اشاره می کند که کارگران عهده دار گذاشتن و برداشتن بار در روغن کشی های مجهز به تنگ و تیر را تهدید می کند. همچنین از درآمد کارخانه اش به عنوان یک مزیت یاد می کند و برای اثبات سودآور بودن آسیایش، درآمد کارخانه هایی را که در حصار شادمان و نقاط دیگر داشته برآورد می کند.(همان جا، ص ۹۶)
از این مهم تر هنگامی است که به مفهوم تداوم تولید در کارخانه اش اشاره می کند و اینجاست که از چارچوب ضوابط دنیای پیشه وری ایران سده های میانی بیرون می زند و به حیطه جوامع صنعتی گام می نهد. از نظر او آب برخلاف سایر انواع انرژی می تواند روز و شب مورد بهره برداری قرار بگیرد: «آب برعکس عوامل حیوانی نه خسته می شود و نه می میرد» و این صراحتاً بیانگر برتری اقتصادی ماشین آبی است. (همان جا) مفهوم تداوم یکی از دستاوردهای جامعه جدید است. اما در یک جامعه پیش - صنعتی به دلیل فقدان مفهومی چون زمان کار، تداوم تولید نیز مفهومی ندارد. همین فلسفه تولید را می توان عیناً نزد یک مهندس فرانسوی قرن ۱۲ م/ ۱۲ ه.ق نیز یافت که مزایای آسیاب روغن کشی خود را برمی شمارد.
اما حافظ اصفهانی کمال جوست و تصور دقیق تری از تداوم تولید دارد: «در تابستان روغن کمتر به فروش می رسد - یقیناً به این دلیل که فاسد می شود- و در نتیجه روغن کشی کمتر کار می کند. در نتیجه او از همان منبع آب و چرخاب برای گرداندن یک آسیاب گندم در کنار روغن کشی استفاده می کند به این ترتیب کارگاه او که دو نوع فعالیت مختلف دارد بدون وقفه کار می کند و تداوم تولید آن از همه نظر و در تمام فصول تضمین شده است.(همان جا، صص ۹۷-۹۶) علاوه بر این از آسیاب گندم می توان برای کندن پوست دانه های پنبه نیز استفاده کرد تا بهره وری آن باز هم بیشتر شود.(همان جا، ص ۹۶)
به این ترتیب حافظ اصفهانی از هیچ جزئیاتی نیز نمی گذرد و کاملاً به تمامی امکانات مجموعه فنی یا ماشین مکانیکی ای که در اختیار دارد، قطع نظر از رتبه و اندازه آن واقف است.مثلاً هنگامی که مساله انتخاب ماده اولیه برای ساختن ظرف مخروطی شکل روغن کشی مکانیکی طرح می شود به جای ظرف سنگی، استفاده از ظرف چوبی را توصیه می کند و برای متقاعد کردن ما مزیت های آن را برمی شمرد.حافظ اصفهانی به موازات مشاهدات علمی، دلایل اقتصادی انتخاب خود را نیز بسط داده و نشان می دهد مردی در ابعاد دوران جدید و با ذهنیت فنی - اقتصادی است.
سخن آخر اینکه حافظ اصفهانی خویش را به اجرای اختراعات خود محدود نمی کند. وی می خواهد دستاوردهای فنی خود را به دیگران منتقل کند و به همین دلیل شرح ماشین هایش را همراه با شکل، مکتوب کرده است همین نیت او به انتقال اطلاعات است که شناخت کارهای او و محیط فنی ایران سده های میانی را برای ما میسر کرده است اما اختراعات او همگی به بوته فراموشی سپرده شدند. همان طور که اثر حافظ اصفهانی در محیط فنی ایران جذب نشد، ذهنیت او نیز از جانب آن محیط طرد شد. پس از او فقدان کنجکاوی بر شوق نوآوری فائق آمد. شاه صفوی هنگامی که تلسکوپ اهدایی ر دومان را دید از او خواست تا طرز کارش را به منجم دربار یاد دهد اما لحظه ای دیگر همه به حیاط قصر رفته بودند و تلسکوپ از یادها رفته بود.
تلسکوپ و ساعت مکانیکی اولین اکتشافات غربی بودند که ایرانیان با آن آشنا می شدند؛ یکی ساخته و فراموش شد و دیگری موضوع هیچ توجهی واقع نشد. علت این بود که اسطرلاب به شکلی ناقص و نادقیق کار این دو دستگاه را انجام می داد و به عنوان ابزاری ضروری در دست منجم به او امکان می داد که وضعیت آسمان را زیر نظر بگیرد تا شاه بتواند روی زمین تصمیماتش را بگیرد. عبور از دیوار عایقی که جهان اخترگویی (پیش بینی غیرعلمی) را از جهان اخترشناسی (علم نجوم) جدا می کرد هنوز ممکن نبود اما چنان که دیدیم نوآوری هایی فنی در همه زمینه های فعالیت صنعتی و پیشه وری طرد می شد. یک ساختار فنی بر آنچه موجود بود حکمفرمایی می کرد و ادغام تمامی فنون جدیدی را که ممکن بود انسجام فنی آن را بر هم زند بی اعتبار می کرد. این وضعیت فنی منبع تغذیه ذهنیت فنی غالب بود و به نوبه خود از آن ذهنیت فنی تغذیه می شد. به این ترتیب جدا کردن سیستم فنی از ذهنیت یا به عبارت دیگر روساخت آن چندان میسر نبود.
به این نتیجه می رسیم که ذهنیت فنی ایران در سده های میانی پیشه ورانه باقی می ماند. استاد به تعداد اندکی ابزار و یک یا دو شاگرد که زیر دست دارد تقسیم کاری ابتدایی را گردن می نهد. ورود ماشین های آبی در ذوب فلز (دم و چکش مکانیکی)، در نساجی، در پارچه کوبی، در صنعت چرم، در رنگرزی، در روغن کشی برای له کردن دانه های روغنی و مانند آن می توانست به آهنگ افزون تر تولید و نهایتاً تقسیم کاری پیشرفته تر منجر شود اما چنین نشد و در موارد نادری که آسیای آبی در این قبیل صنایع به کار گرفته شد (کاغذسازی) به آسانی می شد آن را با یک سیستم غیرآبی جایگزین کرد و این سیستم که در چرخه استاد - شاگردی شناخته شده بود به خوبی جا می افتاد بی آنکه نسبت به کیفیت بالاتر یا افزایش آهنگ تولید دغدغه ای پدید آورد. تازه چه کسی مایل بود در این صنایع سرمایه گذاری کند؟ چنانکه اشاره شد حافظ اصفهانی سرمایه گذاران را دعوت می کند در کارگاه هایش که با انرژی آب کار می کنند مشارکت جویند که هیچ کس از ترس مصادره دولتی علاقه ای نشان نمی دهد.تنها در قرن ۱۹ م / ۱۳ ه.ق بود که تعدادی از تجار جرات آن را یافتند در صنایع وارداتی اروپایی سرمایه گذاری کنند اما تقریباً عاقبت تمامی بنگاه های صنعتی که سعی کردند به ایران وارد کنند (بافندگی نخ، شیشه گری، آجرپزی، صابون سازی، روغن کشی و کارخانه قند) به شکست انجامید یا به این دلیل که پایه گذارانشان زود مایوس شدند یا حمایت لازم را دریافت نکردند یا به این دلیل که شرایط اقتصادی کشور برای توسعه صنعتی آماده نبود.(رابینو و لافونت، ۱۹۱۴ص ۲۳۸) تنها شانس او خود دولت بود که در آن هنگام دلمشغولی های دیگری داشت. از این گذشته دولت به ماشینیسم علاقه ای نداشت و اشیای تجملی را اعم از اینکه کار پیشه وران ایرانی باشد یا خارجی ترجیح می داد. نه فنون جدید (داخلی یا خارجی) توانست در وضعیت فنی ایران تغییر شکلی بدهد و نه تماس با انواع دیگر فرهنگ های فنی چرا که دولت نتوانست تداوم زمان تبادلات فنی را در چارچوب ماشینیسم اولیه حفظ کند.
«فنون و منابع در ایران» نوشته «پرویز محبی» با ترجمه «آرام قریب» را نشر اختران در ۳۶۸ صفحه و با قیمت ۴۵۰۰ تومان منتشر کرده است.
جواد لگزیان
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید