جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


مردی که آنجا نبود


مردی که آنجا نبود
شیخ اجل سعدی شیرازی ما صدها سال پیش از تولد سینما و فوتبال گفته بود دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند؛ حالا حکایت پیوند سینما و فوتبال را هم شاید بتوان مصداقی برای این گفته مشهور دانست. به جرأت می‌توان گفت سینما هرگز نتوانسته لذت تماشای یک مسابقه زنده فوتبال را به تماشاگر بدهد. سینما و فوتبال بی‌تردید دو پدیده شگفت قرن بیستم هستند که با ظهور و گسترش و مخاطب میلیونی خود چنان تاثیری بر زندگی آدم‌های این قرن گذاشتند که هر مورخی باید در بررسی این قرن این دو پدیده را در نظر داشته باشد. در این سال‌ها سینما چند بار تلاش کرده است به فوتبال نزدیک شود، جذابیت آن‌را نمایش دهد و حتی آن را از آن خود کند؛ اما عجیب اینکه هرگز موفق نشده است. یکصد و اندی سال پس از تولد سینما هنوز نمی‌توانیم از فیلم بزرگی نام ببریم که نشان‌دهنده جذابیت فوتبال در سینما باشد. چه کسی می‌تواند منکر شباهت‌های ساختاری و نمایشی فوتبال و سینما شود؟ مگر نه اینکه هر دو درامی هستند که بر پرده (یا مستطیل سبز) نمایش داده می‌شوند و تماشاگران را متاثر می‌کنند؟ اما هر جادویی رازهایی در خود دارد که ما از آن بی‌خبریم. سینما و فوتبال دو جادوی بزرگ عصر ما هستند... مستند زندگی نامه‌ای «مارادونا دست خدا» هم یکی دیگر از تلاش‌های ناموفق سینما در پرداختن به فوتبال است. معروفترین نمونه این تلاش‌ها همان فیلم «فرار به سوی پیروزی» است که حتی با استفاده از پله پرافتخارترین فوتبالیست تاریخ نیز نتوانست به اثر درخوری تبدیل شود. مارکو ریسی کارگردان ایتالیایی در سال ۲۰۰۷ این فیلم را بر اساس زندگی مارادونا ساخت. فیلم مدتی در سینماهای تهران نمایش داده شده است تا علاقه‌مندان فیلم‌های خارجی گونه دیگری از فیلم‌های این سال‌ها را نیز تجربه کرده باشند. عنوان فیلم اشاره به اظهارنظر مارادونا درباره یکی از مشهورترین گل‌های تاریخ سینماست. گلی که مارادونا با دست به پیتر شیلتون دروازه‌بان انگلستان زد و بعد از بازی آن دست را دست خدا خواند که برای نجات آرژانتین به کمک او آمده بود.
نکته‌ای که در ابتدای برخورد با این فیلم به ذهن می‌آید این است که زندگی پر فراز و نشیب این اسطوره جنجالی فوتبال آرژانتین آنقدر دستمایه‌های دراماتیک دارد که از هر فیلمی انتظار داشته باشیم لااقل کمی از آن را منعکس کند. اما بی‌اغراق باید گفت روح فوتبال در فیلم مارکو ریسی دیده نمی‌شود. مارکو ریسی زندگی مارادونا را از نوجوانی پی می‌گیرد و سعی می‌کند به نقاط عطف زندگی این اعجوبه توجه کند. ماجراهای مارادونا در دهه ۹۰ هنگام بازی در تیم ناپل، دوستی او با فیدل کاسترو، دو گل استثنایی و بحث برانگیزی که به انگلستان زد (جام جهانی ۸۶)، ماجرای جزایر فالکلند و اختلاف انگلستان و آرژانتین بر سر این جزایر و رابطه او با کارلوس منم رئیس‌جمهور آن زمان آرژانتین از موضوعات مهمی هستند که می‌توانستند از نقاط قوت فیلمی درباره مارادونا باشند؛ اما فیلم آنقدر ضعیف با آنها پرداخته است که حتی تماشاگر عادی را هم ناامید می‌کند. جالب اینجاست که نورپردازی فیلم در جاهایی آنقدر آماتوری است که تماشاگر ممکن است شک کند که نکند بودجه فیلم در اواسط کار تمام شده است! فیلم در لحظاتی حتی از یک اثر تلویزیونی درجه دو هم ضعیف‌تر می‌نماید؛ طوری که آدم را به فکر می‌اندازد با چنین عوامل و فیلمنامه‌ای یک فیلمساز چقدر باید اعتماد به نفس داشته باشد که به خودش جرأت دهد و سراغ سوژه‌ای مثل مارادونا برود. سوژه‌ای که در مورد این فیلم می‌توان به جرأت گفت حرام شده است. زندگی واقعی این ستاره آرژانتینی به مانند ماده خامی بود که تنها فیلمساز زبردستی می‌خواست تا شاهکاری خلق کند که هم علاقه‌مندان سینما از آن لذت برند و هم طرفداران فوتبالی بی‌شمار مارادونا. اما با کمال تاسف در مورد فیلم مارکو ریسی هیچکدام از این اتفاق‌ها نیفتاده و فیلم به‌گونه‌ای است که تنها یک بار می‌توان تحملش کرد.
تمرکز فیلم مارکو ریسی بر زندگی فوتبالیستی است که تبدیل به یک قهرمان جهانی می‌شود. فیلمساز این پرسش را مطرح می‌کند که یک قهرمان چگونه به انحطاط کشیده می‌شود؛ اینکه قهرمان چگونه می‌تواند از مسائل ضداخلاقی کناره‌گیری کند. اما شاید بهتر بود فیلمساز تلاش می‌کرد باورپذیری فیلمش را بیشتر کند. مارادونا چهره‌ای است که بسیاری از مردم جهان حتی از جزئی‌ترین اتفاقات زندگی‌اش خبر دارند و آنها را دنبال می‌کنند. یعنی در اینجا واقعیتی که تماشاگر در ذهن دارد چنان بر واقعیت فیلم چیره است که فقط فیلمی هنرمندانه و ظریف می‌تواند بر آن غلبه کند و یا دست‌کم روایتی دیگر از یک شخصیت شناخته شده را برای تماشاگر ترسیم کند. فیلم در جاهایی به دام سانتی مانتالیسم می‌افتد. نمایش عشق مارادونا به باشگاه بوکاجونیورز، عشقش به آرژانتین، پدر و مادر و دخترهایش در نهایت احساسات‌گرایی سطحی صورت می‌گیرد. فیلم در جاهایی مارادونا را معصوم جلوه می‌دهد و چنان می‌نماید که او خود در سرنوشت خود نقشی نداشته است و دشمنی طرفداران متعصب باشگاه ناپل باعث به وجود آمدن مشکلات بیشتر برای او شد.
زندگی عجیب و غریب اسطوره‌ای که به تنهایی قدرت آن‌را داشت تا تیم کشورش را قهرمان جهان سازد پتانسیل آن‌را داشت تا به فیلمی چندوجهی تبدیل شود که از زوایای مختلف به زندگی و شخصیت او بپردازد. قهرمانی که در چهار جام‌جهانی حضور یافت و از سوی فیفا به عنوان بازیگر قرن شناخته شد. اما فیلم از برخی وقایع مهم زندگی مارادونا که تماشاگر علاقه‌مند فوتبال دوست دارد به آنها پرداخته شود پرش می‌کند و در نیمه دوم بیشتر به ماجرای آزمایش اعتیاد او می‌پردازد. تعلیق فیلم مارکو ریسی در بسیاری از لحظات نشان‌دهنده نگاهی تک بعدی و سطحی به این پدیده است و تلاشی برای واکاوی جنبه‌های مختلف زندگی مارادونا در فیلم دیده نمی‌شود. فیلمساز در مصاحبه‌ای گفته مارادونا اعجوبه‌ای بود که به خود ضربه زد و خود را نابود کرد. اگر این خودویرانگری را به عنوانی یکی از اصلی‌ترین مایه‌های زندگی مارادونا در نظر بگیریم باید انتظار داشته باشیم در فیلم به اندازه کافی به آن پرداخته شده باشد. به لحاظ کارگردانی فیلم ریتم یکنواختی ندارد و به نظر می‌رسد لحظه‌های اضافی در آن زیاد باشند. زمان ۱۱۰ دقیقه برای مستندی خالی از جنبه‌های خلاقانه و هنرمندانه زمان زیادی است. تماشاگر این فیلم باید لحظه‌های بسیاری را با حس تکراری بودن، پیروی صرف از کلیشه‌ها و کسل‌کنندگی فضای فیلم سر کند . از منظر بازیگری هم باید گفت که فیلم چندان چنگی به دل نمی‌زند. مارکو لئوناردی نمی‌تواند به شخصیت مارادونا نزدیک شود و نمایش او بیشتر به یک کار تمرینی در هنرستان بازیگری می‌ماند. بخشی از مشکل عدم‌باورپذیری فیلم را بدون شک باید به انتخاب این بازیگر مربوط دانست. در صحنه‌هایی که فیلم به ورطه سانتی مانتالیسم می‌افتد تماشاگر باور نمی‌کند که مارادونا تا به این حد احساساتی و غیرمنطقی باشد.
اما اگر بخواهیم به یکی از معدود جنبه‌های مثبتی که در فیلم «مارادونا دست خدا» وجود دارد اشاره کنیم باید از نگاه بی‌طرفانه فیلم در برخی قسمت‌ها حرف بزنیم. فیلم در قسمت‌هایی که به سقوط مارادونا می‌پردازد اجازه می‌دهد اعمال مارادونا خود صحبت کنند و تماشاگر خود قضاوت نهایی را در باره این اسطوره فراموش نشدنی دنیای فوتبال داشته باشد.
سیدحسام فروزان
مارادونا، دست خدا
Maradona la Mano de Dios
کارگردان: مارکو ریسی
فیلمنامه: لئوناردو بچینی، مانوئل سان مارتین
بازیگران: مارکو لئوناردی (مارادونا)، خوان لرادو، جولیتا دیاز (کلادیو)
۱۱۰ دقیقه، محصول ایتالیا و آرژانتین ۲۰۰۷
ژانر: مستند-داستانی، زندگینامه‌ای، ورزشی لطفا فرم زیر را پر کنید. فیلد های الزامی با ستاره مشخص شده اند.
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید