جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


زنده باد نفت


زنده باد نفت
شبح نفت این روزها به جای آنکه به عنوان یک سرمایه در جهت رشد و پیشرفت تقدیس شود به مثابه یک عامل ویرانگر و سرکوبگر در آرمان آزادیخواهی و دموکراسی طلبی ملت ایران مورد نقد قرار می گیرد. این تنها عباس عبدی برآشفته بر نظام نیست که با این عنوان، نفت را سلاح سرکوبگر دولت می داند بلکه سید محمد خاتمی هم که هشت سال با پول همین نفت دولت داری کرد از بی نیازی دولت از مردم به علت پول نفت خبر می دهد.
تو گویی تمام آنها که به نوعی با محافظه کاری و سرمایه داری یا حتی بورژوازی ملی خطوط تمایز هرچند اندک و ناپیدا دارند هم، دل در گروی این بازی داده اند. چپ های غیرمذهبی، روشنفکران ناراضی، منتقدان جریان حاکم و این روزها حتی جریان چپ مذهبی درون نظام هم به حامیان این فرضیه اثبات نشده تبدیل شده اند و در حالیکه هنوز هیچ تحقیق علمی که صحت این فرضیه را اثبات کند انجام نشده است به تکرار آن مشغول هستند.
با تمام اینها اما یک نکته در این سیاه و سفید بینی بورژوازی برآمده از نفت نادیده گرفته می شود و گاه گاهی هم کتمان می گردد.
این کدام دولت غیرنفتی است که لزوماً نفت ندارد اما دموکراسی ایده آل دارد. از منظر روشنفکران ایرانی که امروز مدل مطلوب دموکراسی خود را در دولت غیر نفتی جست و جو می کنند فارغ از ارزش گزاری های معمول، مطمئناً مدل دموکراسی غربی تخریب گر است و دل در گروی تخدیر توده ها دارد، هرچند درون همان مدل هم نروژی وجود دارد که نفت دارد و نادیده گرفته می شود.
در عین حال هم کم نیستند کشورهایی که نفت ندارند اما به پیشرفت علمی و فرهنگی هم نرسیده اند و هنوز با دیکتاتوری دست و پنجه نرم می کنند. به تمام اینها اضافه کنید سابقه تاریخی دیکاتوری و استبداد را در ایران که قرن ها پیش از اکتشاف نفت در ایران وجود داشت و تنها به بعد از آغاز اولین حفاری ها در مسجد سلیمان بر نمی گردد.
نفت در زندگی مردم ایران اگر نگوییم بیشترین نقش بلکه می توانیم مدعی شویم که نقش اساسی و غیر قابل انکاری داشته است. همین که سرنوشت مملکت در نفت هفت دلار با هفتاد دلار تفاوت دارد و با بستن و باز کردن شیر نفت به روی دنیا دخل و خرج مملکت تغییر می یابد مبین آن است که نمی توان با ساده لوحی از نفت گذشت و حالا که اگر پیشرفتی برای کشور متصور باشد سهم نفت در آن غیرقابل انکار است به تهدید نفت پرداخت. صنعت نفت هیچ گاه مدعی نبوده که آورنده دموکراسی صرف است بلکه در منتهی علیه ادعاهای خود می تواند بگوید که باز کننده راه ورود بوروژاوزی صنعتی به ایران بوده است فارغ از آنکه این بورژاوزی توان یا اراده آن را داشته باشد که به دموکراسی منتهی شود یا خیر. همانند بسیاری دیگر از پیامدهای مدرنیته که خوراک خود را از ماهیت وجودی و یافته های خدادادی می گیرند نفت هم همین نقش را دارد که اگر غیر از این بود و قراری می شد تا صرف بودن یا نبودن نفت منجر به وجود یا عدم وجود دموکراسی گردد پس آبی که از آسمان کم یا زیاد می آید در اروپا، وجود یا عدم وجود جاذبه های توریستی و میراث باستانی در آسیا و بین النهرین و حتی قهوه و کاکائو در برزیل یا طلا در آفریقا هم باید همین نقش را بازی می کرد. در حالیکه هستند کشورهایی که همه اینها را دارند و از دموکراسی برخوردارند، همانطور که کشورهای بسیاری بدون اینها هم دموکرات نیستند که هیچ، حتی در بدویت روزگار می گذرانند.
ساده کردن واقعیت های پیش رو به همراه تقلیل حوادث اجتماعی از طریق پیدا کردن تنها متغیر قابل درک و بعد هم تعمیم آن بدون توجه به سایر نقش هایی که می تواند داشته باشد نه در علوم اجتماعی علمی است و نه در دنیای واقعی پاسخی درخور می دهد. اتفاقاً همین ساده سازی هاست که سطح تحلیل سایر مباحث سیاسی و اجتماعی را هم در لایه های زیرین نگاه می دارد و فرصت درست فکر کردن را از انسان می گیرد.
کسانی که مدعی هستند نفت مانع دموکراسی در ایران بوده است هرگاه این ادعای خود را مبتنی بر یک تحقیق علمی بیان کنند آنگاه می توانند نسبت به صحت یا عدم صحت آن به بحث نشینند؛ تازه این حرف آنها هم تنها تا زمانی معتبر است که به قول پوپر نقیض آن نیامده باشد وگرنه برای شب نشینی و گفتارهای کافه ای که البته موضوع فراوان است و شنونده بسیار.
منبع : ایران انرژی


همچنین مشاهده کنید