جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

در فاصله دو نقطه


در فاصله دو نقطه
این هفته انقلاب ۲۹ ساله می‌شود. بزرگ‌تر از خیلی‌های ما. از انقلاب فراوان گفته‌اند و شنیده‌ایم. شنیدن‌های گاه‌گاه، روشن کردن‌های پراکنده تلویزیون در روزهای دهه فجر، کتاب‌های تاریخ و ریشه‌های انقلاب اسلامی در دبیرستان و دانشگاه که می‌خوانیم و یادمان می‌رود، بعضی از اتفاقات را در ذهنمان پررنگ‌تر کرده و از بعضی‌ها غافل شده‌ایم.
در مطلبی که پیش ‌رو دارید، یک تاریخ‌نگاری کوتاه ۳۷ قسمتی خواهید خواند از مهم‌ترین اتفاقات در فاصله نوروز ۵۷ تا نوروز ۵۸، سالی که مهم‌ترین اتفاق تاریخ معاصر ایران به ۳۷ سال سلطنت محمدرضا پهلوی پایان داد. شاید در بعضی موارد توالی تاریخی رعایت نشده باشد، اما سعی شده اشاره‌ای داشته باشیم به آدم‌ها، جاها و تاریخ‌ها. با خواندن این چند صفحه یک سفر مجانی خواهید داشت به روزهای خون و آتش... یقه اورکت‌هایتان را بالا بزنید و کلاه‌های پشمی‌تان را تا روی چشم پایین بکشید. سرتان را بدزدید که هر لحظه امکان تیراندازی وجود دارد.
۱) نوروز آخر
«اعلیحضرت» و «علیا‌حضرت» کنار سفره هفت‌سین در کاخ نیاوران نشسته‌اند و تلویزیون در نخستین لحظات شامگاه سه‌شنبه اول فروردین پیام‌های آنها را پخش می‌کند. آن دو نمی‌‌دانند که این آخرین نوروز در تهران است. آتشی زیر خاکستر برپاست که تا چند ماه دیگر شعله‌اش همه ارکان سلطنت را می‌گیرد. شاه در پیام نوروزی‌اش همان حرف‌های همیشگی را می‌زند. دم زدن از افتخارات به دست آمده و رسیدن به تمدن بزرگ. خود را «رهبر سرنوشت ملت خود» می‌خواند و می‌خواهد «از آزادی‌های اعطا شده کسی سوءاستفاده نکند.»
سال مهمی آغاز می‌شود. مهم‌ترین سال تاریخ معاصر ایران.
۲) استاد، دانشجو... پیوندتان مبارک
درگیری‌های دانشجویی‌ای که مستقیماً با انقلاب مربوط می‌شود، از سال ۵۶ در دانشگاه تهران و پلی‌‌تکنیک آغاز شد. در دی‌ماه ۵۶ دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به سفر کارتر به ایران تظاهراتی کردند که با خشونت سرکوب شد. درگیری‌های بعدی تا پایان سال تحصیلی در تیرماه ۵۷ ادامه پیدا کرد. اما اصلی‌ترین نقش دانشگاه با بازگشایی دانشگاه‌ها در مهر همان سال آغاز شد. پلی‌تکنیک، صنعتی‌شریف‌ (آریامهر آن زمان) و تهران مهم‌ترین سایت‌های مبارزه دانشجویی بودند. علاوه بر این دانشگاه تهران خود به عنوان یک مرکز مبارزاتی اهمیت خاص داشت. استادان دانشگاه هم به دنبال دانشجویان دست به اعتصاب زدند. (از همان موقع هم دانشجوها از استادان جلوتر بودند!!)
شهادت یک استاد دانشگاه (دکتر کامران نجات‌الهی) استاد دانشگاه پلی‌تکنیک، خشم دانشجویان را به اوج خود رساند.
مسجد دانشگاه تهران محل تحصن مذهبیون و ملی‌گراها بود و گروه‌های چپ‌گرا بیشتر در اطراف دانشکده ادبیات و علوم‌انسانی فعالیت می‌کردند.
دانشگاه تهران در جریان رویداد ۱۳ آبان نیز به تیتر همه رسانه‌های ایرانی و خارجی تبدیل شد.
۳) آشتی بی‌ آشتی
جعفر شریف‌امامی در شهریور ۵۷ به نخست‌وزیری رسید. پذیرش مقام نخست‌وزیری در آن شرایط شجاعت خاصی نمی‌خواست. هنوز کسی تصور نمی‌کرد که چرخ انقلاب چنین با سرعت بچرخد. هنوز روی جلد مجله‌ها عکس خواننده‌ها چاپ می‌شد و هنوز خیلی‌ها داشتند تعطیلات آخر تابستان را در شمال می‌گذراندند. شریف امامی دولت «آشتی ملی» را تشکیل داد و دست به تغییرات و اصلاحاتی زد که چندان تأثیرگذار نبود. کارها با تغییر تاریخ شاهنشاهی و چند تا شعار مذهبی درست بشو نبود. شریف‌امامی سال‌ها در مجموعه نظام پادشاهی مشغول به کار بود. رئیس مجلس سنا بود و قاعدتاً نمی‌توانست اعتماد مخالفان را جلب کند. شاه هنوز نپذیرفته بود که باید رفتار انحصارگرایانه را کنار بگذارد و به فکر سپردن زمام امور به دست کسی خارج از مجموعه اطرافیان خودش باشد.
جمله معروف: من از امروز دیگر آن شریف‌امامی دیروز نیستم!
۴) تب تند‌ گوزن‌ها
بیست و هشتم مرداد ۵۷ تلخی‌ خاطره بیست و هشتم‌های همه مرداد‌های بیست و پنج سال گذشته را دو چندان کرد.
سینما رکس آبادان در آتش سوخت. از جمعیت ۷۰۰ نفره تنها ۱۰۰ نفر موفق به فرار شدند و بقیه سوختند. از این تعداد ۴۰۰ نفر کشته شدند. دولت آتش‌سوزی را به گردن «خرابکاران» انداخت و مردم آن را کار کسانی می‌دانستند که قصد داشتند انقلاب را بدنام کنند.
فاجعه سینما رکس کار هر کس که بود توانست نارضایتی‌های عمومی را بالا ببرد و به عنوان یکی از خاطره‌های غم‌انگیز سال مبارزه در ذهن مردم بماند. دو سال بعد مسببین فاجعه محاکمه شدند، ولی همچنان پس از قریب ۳۰ سال شاید‌هایی درباره این حادثه بین مردم آبادان وجود دارد.
نکته: سینما رکس در زمان آتش‌سوزی، فیلم «گوزنها» را به نمایش گذاشته بود. (امان از دست مسعود کیمیایی)
۵) هفت خونین
ماه رمضان در سال ۱۳۵۷، هم‌زمان با مرداد و شهریور بود. دولت شریف‌امامی شعار آزادی بیان می‌داد و همین مسئله به داغ‌تر شدن تنور سخنرانی‌های مذهبی منجر شده بود. در خیابان ژاله حسینیه‌ای بود که آیت‌الله علامه‌نوری (که دو هفته پیش درگذشت) در آن سخنرانی می‌کرد. سخنرانی‌های تندی که مردم تهران با هیجان پای آن می‌نشستند. شب هفتم حضرت علی (ع) وقتی شنوندگان سخنرانی آیت‌الله علامه نوری به خانه برمی‌گشتند، با مهاجمانی مواجه شدند که درگیری‌های خونینی را آغاز کردند.
مردم به سمت میدان ژاله آمدند و گفته می‌شود که در آنجا کف میدان را پر از خاک‌اره دیدند. خاک‌اره‌های آغشته به بنزین که یکباره همه جا را به یک جهنم تبدیل می‌کند. ۱۱ نفر شهید می‌شوند و این آغازی می‌شود بر اتفاقی دیگر که انقلاب را به مسیر دیگری هدایت می‌کند. (مطلب مربوط به ۱۷ شهریور را کمی بعدتر بخوانید.)
۶) اثبات اول
چه کسی فکر می‌کرد یک آیین مذهبی یکباره به یک راهپیمایی مخالفت‌آمیز تبدیل شود؟ در ۱۳ شهریور ۵۷ هم‌زمان با عید فطر، مردم تهران در یک تظاهرات آرام و منظم شرکت کردند که محکی بود بر تعداد ناراضیان از حکومت سلطنتی.
هیچ درگیری صورت نگرفت. شرکت کنندگان اگرچه درخواست بازگشت امام (ره) به ایران را به صراحت مطرح می‌کردند، اما هنوز همینه سلطنت آن قدر بود که شعار «مرگ بر شاه» سرداده نشود. برای سر دادن این شعار چند روز دیگر زمان لازم بود.
▪ نکته: نظم تظاهرات را جوانانی سوار بر موتورسیکلت برقرار می‌کردند.
یک‌ شوخی: سفیر انگلیس با اشاره به حرف‌های شاه که همیشه هر مشکل داخلی را به دشمنان خارجی نسبت می‌داد، به همکارش می‌گوید: «این دفعه احتمالاً شاه می‌گوید که راهپیمایی کار ژاپنی‌ها بوده، چون موتورسیکلت‌ها همه مارک هوندا داشتند و موتورسواران با تاکی‌- واکی صحبت می‌کردند!»
۷) یک اتفاق دیگر
بعد از موفقیت تظاهرات روز عید فطر، موتور تظاهرات گرم می‌شود. مردم می‌فهمند که این حرکت روش خوبی برای اعلام مخالفت و تغییر شرایط معمول زندگی‌شان است.
به دعوت برخی از مراجع روز پنج‌شنبه هم تظاهرات وسیعی در تهران برپا می‌شود (تقریباً در همان سه روز عید فطر). مهم‌ترین چیزی که مردم درگوش هم زمزمه می‌کنند قرار فردا صبح است: «هشت صبح میدان ژاله!» چه خبر است؟! گرامیداشت هفتمین روز شهیدانِ درگیری‌های دهم شهریور.
۸) یک عصر پنج‌شنبه
حتی اگر دولت شعار دموکراسی بدهد و شاه هم بخواهد خود را از تصمیم‌گیری‌ها کنار بکشد، نظامیانی هستند که نمی‌پذیرند زیر گوش آ‌نها علیه «خاندان سلطنت» حرف‌های تحریک‌برانگیز زده شود. آنها اصرار می‌کنند که در تهران حکومت نظامی برقرار شود.
حکومت نظامی عبور و مرور را در ساعات شب ممنوع می‌کرد و اجازه تشکیل اجتماعات بیش از دو نفر را نمی‌داد. اگر در عصر پنج‌شنبه شانزدهم شهریور تشکیل حکومت نظامی تأیید می‌شد، ارتش باید از اجتماع فردا صبح در میدان ژاله جلوگیری می‌کرد.
مخالفان حکومت نظامی می‌گفتند که زمان برای اطلاع رسانی وجود ندارد و اگر حکومت نظامی اعلام شود، مردم آن‌قدر فرصت ندارند که از آن خبردار شده و به آن عمل کنند. این اتفاق یا باعث بی‌اعتبار شدن حکومت نظامی می‌شد و یا به یک کشتار مهیب می‌رسید. نظامیان قول دادند که از طریق رادیو این خبر را مکرراً اعلام کنند. اعلام حکومت‌ نظامی در حالی صورت می‌‌گیرد که مردم در تهران درخواب هستند.
۹) فردای بد
حتی علاقه‌مندان رادیو هم عادت ندارند صبح جمعه اول وقت رادیو گوش کنند، چه برسد به آنهایی که اهل رادیو نیستند. طبیعی بود که بسیاری از مردم نتوانستند خبر حکومت نظامی را بشنوند. آنها به میدان ژاله آمدند و با سربازانی مواجه شدند که آنها هم نمی‌دانستند مردم از این ماجرا اطلاع ندارند. آنها دستور داشتند به اجتماع بیش از دو نفر تیراندازی کنند.
درواقع نظامیان طرفدار سلطنت، در ۱۷ شهریور نخستین شکست را پذیرا شدند. انقلابیون اگرچه صدها کشته دادند، اما برگ برنده‌ای به دست آوردند که انقلاب را به سمت دیگری هدایت می‌کرد.
(توصیه: کیومرث پوراحمد فیلمنامه‌ای به نام «شاه» دارد که هیچ‌گاه ساخته نشد. فصل اول این فیلمنامه از عصر ۱۷ شهریور ۵۷ آغاز می‌شود. حتماً بخوانید.)
۱۰) یار دبستانی
سال تحصیلی ۵۷ در یک فضای کاملاً غم‌آلوده آغاز می‌شود. خاطره سینما رکس و واقعه هفدهم شهریور تنها دلیل این غم‌آلودگی نیست. چند روز پیشتر زلزله‌ای مهیب شهر طبس را کاملاً ویران کرده بود. یکی از بزرگ‌ترین زلزله‌های تهران با ۳۰ هزار کشته. زلزله اگرچه هولناک است، اما باعث نمی‌شود که توجه مخالفان دولت از مسائل انقلاب به آن سمت معطوف شود.
حیاط مدارس و دانشگاه‌ها موقتاً شلوغ می‌شود. شلوغی‌ای که چندی بعد با اعتصاب معلمان و تعطیلی مدارس دانشگاه‌ها پایان می‌یابد.
۱۱) یک آتش دیگر
دامنه درگیری‌ها از تهران فراتر رفته است. شهرهای بزرگ هم درگیر هستند. اگر پیش‌تر جاهایی چون سینما رکس و یا میدان‌ها و خیابان‌ها محل درگیری و تخریب بود، اتفاق دهم مهر در کرمان، احساسات مذهبی مردم را به شدت جریحه‌دار کرد. مسجد که بین ایرانیان – حتی آنها که مذهبی نیستند- نماد قداست و مکانی محترم بود، جایی برای درگیری تظاهرکنندگان کرمانی و نیروهای دولتی می‌شود... در این درگیری‌ مسجد می‌سوزد. انقلاب به خوبی از این واقعه استفاده می‌کند تا بر چهره غیرمذهبی سلطنت تأیید بیشتری کرده باشد.
گفته می‌شد آتش‌سوزی کار کولیان اجیر شده بوده است.
۱۲) کارتر
یکی از شخصیت‌های مورد بحث در سال‌های ۵۶ و ۵۷. اشتباه محاسباتی او در سفر در دی‌ماه ۵۶ به ایران و جزیره ثبات خواندن ایران از ضرب‌المثل‌های تاریخ معاصر است. در همان شب، کارتر جامش را به سلامتی شاه نوشید و تصویر این بر هم زدن جام‌ها خشم بسیاری از مردم را برانگیخت. این اولین بار بود که شاه تظاهر را کنار گذاشت و در ملأ‌عام شراب نوشید. هم‌زمانی این اتفاق با ایام عزاداری دهه اول محرم مزید بر علت شد.
کارتر در روزهای انقلاب نتوانست چنانکه باید نقش خود را ایفا کند. سردرگمی او در برخورد با انقلاب ایران انتقادات بسیاری را برایش به همراه داشت. شعار مرگ بر کارتر. تا زمانی که او جای خود را در سال ۱۹۸۰ به رونالد ریگان داد همچنان یکی از شعارهای راهپیمایی در ایران بود. ایرانی‌ها آن قدر صبر کردند تا کارتر آخرین روز ریاست‌جمهوری خود را سپری کند، لحظه‌ای بعد خبر آزادی ۵۲ گروگان دستگیر شده در سفارت آمریکا به سراسر جهان مخابره شد. ایرانی‌ها همچنان از کارتر به نیکی یاد نمی‌کنند، حتی در این سال‌ها که او جایزه صلح نوبل را برده و مواضع ضد اسرائیلی گرفته است.
۱۳) سفر استراتژیک
سفر امام (ره) به پاریس انقلاب را مجهز به ابزار مدرن مبارزه کرد. این اتفاق بر خلاف تصور اطرافیان شاه نه تنها به محدودیت مبارزات امام منجر نشد که به آن جلوه‌ای جهانی داد. شاه با درخواست از دولت عراق مبنی بر اخراج امام از عراق یک اشتباه استراتژیک دیگر کرد. خبرنگاران بین‌المللی آزادی عملی را که در ملاقات با امام در پاریس داشتند هیچ‌گاه در عراق پیدا نمی‌کردند.
اطرافیان امام در پاریس هم فضای ایران را به خوبی می‌شناختند و هم سال‌ها در اروپا زندگی کرده بودند.
۱۴) گل‌های سفید
از اواسط مهرماه ۵۷، در تهران گل گلایل یک کیمیا بود! مردم تهران فهمیده بودند که والری ژیس‌گاردستن رئیس‌‌جمهور فرانسه گل گلایل سفید دوست دارد. هر روز صبح مردم تمام گل‌های گلایل سفید گل‌فروشی‌ها را می‌خریدند و آنها را با احترام فراوان به سفارت فرانسه می‌بردند. یک تشکر به سبک ایرانی از فرانسویان به خاطر پذیرفتن امام (ره) در نوفل‌لوشاتو.
۱۵) یک هفته آرام
باز هم دانشگاه تهران. در ابتدای آبان ۵۷ رهبران مذهبی و سیاسی یک هفته را به عنوان هفته «وحدت ملی» اعلام می‌کنند و قرار می‌شود که هر روز گروه‌های مختلف به دانشگاه تهران بیایند و با انقلاب اعلام وحدت کنند. دانشگاه تهران دوباره مهم می‌شود. نظامیان اطراف دانشگاه را به تصرف درمی‌آورند، اما از ورود و خروج مردم به دانشگاه جلوگیری نمی‌کنند. هفته وحدت ملی بدون درگیری به پایان خود نزدیک می‌شود. فردا هم اگر به خیر بگذرد اتفاقی نمی‌‌افتد! اما فردا به خیر نمی‌گذرد.
۱۶) سیزده
آخرین روز هفته وحدت ملی هم‌زمان می‌شود با حضور دانش‌آموزان تهرانی در دانشگاه تهران. هیچ‌کس نمی‌فهمد چه اتفاقی می‌افتد که نظامیانی که یک هفته آمدوشد مخالفان را تحمل کرده‌اند، یکباره دست به اسلحه‌ها می‌برند. غوغایی به‌پا می‌شود و در عرض دو ساعت فضایی سرد و سنگین بر دانشگاه تهران میدان انقلاب حاکم می‌شود. دانشگاه ۶۵ شهید می‌دهد که عمده آنها نوجوان هستند.
همان شب تلویزیون ملی گزارشی دودقیقه‌ای از این واقعه نشان می‌دهد که حتی صدای اطرافیان شاه را هم درمی‌آورد. شاه برای نخستین‌بار صحنه‌های مستندی از تظاهرات را از تلویزیون می‌بیند. دولت شریف‌امامی مستأصل شده. امتیازهای پی‌درپی‌ای که به مردم داده حالا دارد به ضد خود تبدیل می‌شود. کابینه در حال سقوط کردن است. یکی دو روز صبر کنید!
۱۷) آتش... آتش... آتش
اولین چیزی که در صبح دوشنبه ۱۴ آبان مردم در دیدار با هم می‌گویند، ماجرای پخش گزارش تلویزیون است. جو غریبی بر شهر حاکم است. ترکیبی از خشم، ناراحتی و هیجان...
همان روز نقاط مختلفی از شهر دچار حریق می‌شود. چندین سینما، چند کاباره، مشروب‌فروشی‌ها، بانک‌ها. اوضاع دیگر قابل کنترل نیست. اطرافیان، شاه را متقاعد می‌کنند که دولت شریف‌امامی کارآمدی لازم را ندارد و کارها با یک «حکومت نظامی» درست نمی‌شود، یک «دولت نظامی» باید سر کار بیاید. دولت شریف‌امامی سقوط می‌کند و جای خود را به نخست‌وزیر بعدی می‌دهد.
۱۸) پیام با چندسال تأخیر
شاه یک پیام مهم می‌دهد. او در این پیام می‌گوید که: «صدای انقلاب را شنیده» و «این انقلاب نمی‌تواند مورد تأیید او به عنوان پادشاه کشور نباشد.»
شاه در این پیام از مردم و رهبران سیاسی و به ویژه رهبران مذهبی با لحنی متفاوت از همیشه خواهش می‌کند که آرامش خود را حفظ کنند تا زمینه‌های تغییرات گسترده در کشور فراهم شود.
پیام شاه از آن‌رو مهم بود که ثابت می‌کرد انقلاب توانسته شاه را که سال پیش در همین روزها در سرمستی کامل از قدرت به سر می‌برد، به پذیرش انقلاب وا دارد. گفته می‌شد متن پیام را رضا قطبی (پسردایی فرح دیبا و مدیرعامل رادیو و تلویزیون ملی ایران) نوشته بوده. در فیلم اصلی پیام، استرس و ناراحتی شاه پیش از خواندن پیام مشهود است و بعد از آن‌که متن پیام را با تپق‌های فراوان می‌خواند و باکلمه «ان‌شاءالله» تمام می‌کند، آن را به کناری می‌اندازد.
پیام شاه یک موفقیت برای انقلاب بود اما نمی‌توانست از ادامه آن جلوگیری کند. شاه چند سالی عقب بود.
۱۹) چهارستاره
ارتشبد ازهاری انتخاب بعدی شاه است. یک نظامی باسابقه که به اطاعت همیشگی از مقام سلطنت معروف است. دردسری ندارد و شاید بتواند با کمک ارتش که همچنان تحت فرمان شاه است، اوضاع را سروسامان دهد. او یک دولت نظامی تشکیل می‌دهد. همه وزراء از افسران عالی‌رتبه ارتش هستند و قرار است که با کسی شوخی نداشته باشند.
ازهاری با آن قد کوتاه و عینک ته‌استکانی نمی‌تواند اعتماد مردم را جلب کند، اما این عدم اعتماد به دلیل قد و عینکش نیست. اساساً ریشه‌های بی‌اعتمادی میان مردم و حکومت روزبه‌روز عمیق‌تر می‌شد. ازهاری هم شجاعت پذیرش وقوع یک انقلاب را نداشت و همچنان انقلابیون را شورشیانی می‌خواند که قصد آشوب دارند.
جمله معروف: وقتی که مردم شب‌ها روی پشت‌بام‌ها الله‌اکبر می‌گفتند، ازهاری این حرکت را انکار کرد و آن را صدای نوارهای ضبط شده خواند.
شعار مرتبط: ازهاری گوساله، بازم بگو نواره، نوار که پا نداره.
۲۰) کاغذهای یک‌تومانی
روزنامه‌نگاران قدیمی می‌گویند خودشان هم باور نمی‌کرده‌اند که یکباره همه سدهای سانسور در مطبوعات ایران شکسته شود.
دولت شریف‌امامی با شعار آزادی مطبوعات به میدان آمد، اما ساختار حکومت‌های دیکتاتوری در سراسر دنیا به گونه‌ای است که آزادی مطبوعات در آنها تنها یک رویاست. دیکتاتوری سلطنتی نیز از این قاعده مستثنا نبوده و با مطبوعات آزاد هم‌خوانی نداشت.
اعتصاب روزنامه‌نگاران در دو مرحله صورت گرفت. در مرحله اول یک اعتصاب چندروزه بود که به اعطای آزادی‌های حداقلی در دولت شریف‌امامی منجر شد، اما اعتصاب بعدی دوماه طول کشید؛ از پانزدهم آبان تا پانزدهم دی ۵۷. روزنامه‌نگاران سرانجام زمانی دست از اعتصاب کشیدند که دولت نظامی سقوط کرد و شاپور بختیار نخست‌وزیر جدید قول داد که از دخالت قوه مجریه در امور مطبوعات خودداری کند. (در آن شرایط بختیار چاره دیگری هم جز این نداشت.) مطبوعات از ۱۶ دی‌ماه دوباره روی کیوسک‌ها رفتند و مهم‌ترین رسانه انقلاب شدند. تیراژ طلایی روزنامه‌ها در آن روزها هیچ‌گاه تکرار نشد.
▪ مهم‌ترین روزنامه‌ها: اطلاعات، کیهان، آیندگان
▪ قیمت تک‌شماره: ۱۵- ۱۰ ریال
۲۱) رسانه «ملی»
رادیو و تلویزیون که با عنوان «ملی» از آن نام برده می‌شد، در تمام ماه‌های انقلاب، سنگر مهم دولتی بود و سعی داشت که چشم‌های خود را بر اتفاقات کشور ببندد. اخبار ساعت ۵/۸ شب از شبکه اول مهم‌ترین بخش خبری روز بود که در واقع تریبون دولت به شمار می‌آمد. کارکنان شرکت برق، برق تهران را رأس ساعت ۵/۸ قطع می‌کردند تا اخبار تلویزیون بیننده‌ای نداشته باشد. اغلب کارکنان رادیو و تلویزیون در اعتصاب به سر می‌بردند. این اعتصاب تا روز بیست و دوم بهمن که نیروهای نظامی از جام‌جم خارج شدند ادامه یافت.
۲۲) بازی تکراری مجلس
دو مجلس شورای ملی و سنا از بی‌خاصیت‌ترین ارکان نظام بودند. مجالسی فرمایشی که رسماً تأثیری در تغییر تصمیمات شخص اول مملکت نداشتند. نامزدها در حوزه‌های انتخابی شهرهای مختلف با مشاورت شخص شاه تعیین می‌شدند و انتخابات هم فقط یک بازی تکراری و خنده‌دار بود. مقام سلطنت کسانی را که به مصلحت می‌دانست از پیش تعیین می‌کرد.
در ماه‌های انقلاب بعضی از نمایندگان مجلس نطق‌های آتشین و مخالفت‌آمیزی ایراد کردند. اما به نظر می‌رسید این نطق‌ها یک جور نان به نرخ روز خوردن است و در بیشتر مواقع در انتها به تسویه‌حساب‌های
شخصی نمایندگان با یکدیگر منتهی می‌شد.
۲۳) نارفیق
حتی دوستان محمدرضا شاه هم بعدها او را به خاطر رفتاری که نسبت به دوستان سابقش انجام داد سرزنش می‌کنند. شاه چهره‌هایی چون هویدا (نخست‌وزیر ۱۳ساله)، نصیری (رئیس قدرتمند ساواک) و نیک‌پی (شهردار تهران) را برای ارائه یک پز دموکرات‌مآبانه، در ماه‌های اخیر سلطنت خود دستگیر کرد تا سپر بلای سلطنت شوند. یک تلاش سطحی که عادت دیکتاتورهای جهان است که در روز حادثه سعی می‌کنند اشتباهات را به گردن دیگران بیندازند. به نظر می‌رسید پایان این نمایش با آزادی دستگیرشدگان و خروج آنها از کشور در زمان خروج شاه باشد. اما در هیاهوی آن روزها شاه دوستان سابقش را در زندان تنها گذاشت و رفت. پایان نمایش تغییر کرد: آنها به دست نیروهای انقلاب افتادند و...
۲۴) اعتصاب
اعتصاب‌ها هر سه دولت شریف‌امامی، ازهاری و بختیار را مستأصل کرد و نشان داد که کارمندان دولت دیگر از کارفرمای خود تمکین ندارند. مهم‌ترین ضربه را اعتصاب کارکنان شرکت نفت زد. نفت که قرار بود ابزار مبارزاتی شاه در مقابل غرب باشد، به ابزار مبارزه با خود شاه تبدیل شد. در مقطعی از انقلاب ارتش بنزین لازم برای خودروهای نظامی نداشت و این مسئله ارتش را زمین‌گیرتر کرده بود. طرح خرید بنزین از خارج هم با اعتصاب کارکنان بنادر جنوب منتفی شد. دولت شریف‌امامی برای به دست آوردن دل کارمندان به حقوق آنها اضافه کرد و دولت‌های بعدی مجبور شدند این اضافه حقوق را در شرایط بد اقتصادی تحمل کند.
۲۵) آقای ژنرال
ژنرال هایزر افسر عالی‌رتبه نیروهای ناتو، از طرف کارتر مأموریت پیدا کرد که به ایران بیاید و مراقب ارتش باشد. حمایت ارتش از بختیار هدف اصلی هایزر بود و در نهایت تشویق ارتش به کودتا در صورت خاموش نشدن آتش بحران. هایزر به خوبی از پس بخش اول مأموریت خود برآمد اما معلوم نشد که چرا بخش دوم مأموریت او اتفاق نیفتاد. او چند روز پیش از پیروزی انقلاب از ایران خارج شد.
▪ توصیه: «خاطرات ژنرال هایزر» چاپ مؤسسه اطلاعات را حتماً حتماً بخوانید.
۲۶) دروغگو، جاه‌طلب یا...؟
«بختیار» یک چهره خاص در دوران انقلاب بود. کسی انتظار نداشت در بحبوحه انقلاب که هیچ‌کس سمت نخست‌وزیری را نمی‌پذیرفت، او که معاون جبهه ملی (یکی از مهم‌ترین بخش‌های اپوزیسیون) بود این پیشنهاد شاه را بپذیرد. دوستانش او را یک مرد شجاع می‌دانستند و دشمنانش او را یک جاه‌طلب تشنه قدرت.
او در طول دوره نخست‌وزیری ۳۷ روزه‌اش با هیچ ترفندی نتوانست انقلاب را مهار کند. بختیار در کتابی که درباره همین ۳۷ روز نوشته، سعی می‌کند خود را مرد صادقی نشان دهد که سعی داشت همه ‌بندهای مصرح در قانون اساسی مشروطیت را به اجرا درآورد اما فرصت نیافت. اگرچه همه آن‌چه که بختیار شعار تحققش را می‌داد از خواست‌های اصلی مردم بود، اما مردم به انتهای بازی او اطمینانی نداشتند. بختیار سابقه مبارزاتی داشت اما به هر حال نخست‌وزیری بود که فرمانش را از دست شاه گرفته بود و همین برای مخالفت مردم با او کافی بود.
هیچ‌کس به درستی نفهمید که او در روز بیست و دوم بهمن در کجا مخفی شد و چگونه در آن فضای عجیب توانست از ایران خارج شود. او پس از خروج سعی کرد به مبارزه با جمهوری اسلامی ادامه دهد. سال‌ها بعد بختیار در پاریس به شکلی فجیع به قتل رسید.
▪ جمله معروف: من مرغ توفانم
۲۷) گوادولوپ
اسم گوادولوپ در تاریخ انقلاب به شکل متناقضی تکرار شده. جایی که سران چهار کشور آمریکا، آلمان، انگلیس و فرانسه در اوایل ژانویه ۱۹۷۹ گرد هم آمدند و درباره ایران صحبت کردند. آنها مهم‌ترین شریک‌های تجاری ایران بودند و نفت ایران برای آنها حیاتی‌ترین چیز بود. گفته می‌شد رهبران آمریکا و فرانسه موافق کنار گذاشته شدن شاه و رهبران آلمان و انگلیس مخالف آن بوده‌اند. اما مستندترین خبرهای بیرون آمده از آن کنفرانس این بود که سران چهار کشور بنا را بر اصرار به خروج شاه و حمایت از دولت بختیار و پشتیبانی از ارتش ایران گذاشته‌اند.
۲۸) سفر آخر
شاه در فرودگاه مهرآباد به خبرنگار تلویزیون می‌گوید: «مدتی است که احساس خستگی می‌کنم و برای استراحت باید به خارج از کشور بروم.»
اما در خیابان‌ها اتفاق دیگری دارد می‌افتد. اخبار ساعت ۲ رادیو که خبر رفتن «شاهنشاه» را اعلام می‌کند، خیابان‌ها جایی برای بروز یک شادی ملی می‌شوند. عده‌ای هم، همچنان بهت‌زده به این اتفاق ناممکن نگاه می‌کنند. در همان روز هم آدم‌هایی بودند که در فرودگاه به پای «اعلیحضرت» بیفتند و بر آن بوسه زنند و یا همراه شاه و ملکه اشک بریزند اما بخش عمده مردم در آن لحظات جور دیگری فکر می‌کردند.
شاه یک‌سال و نیم بعد از آن روز را به شکل اندوهناکی در مصر، مراکش، آمریکا، پاناما و باهاما در این رویا گذراند که به زودی «مردم متوجه اشتباه خود می‌شوند» و از او می‌خواهند که به کشور بازگردد. مصاحبه‌های توهم‌آلود شاه در ماه‌های آخر زندگی‌اش خواندنی است. او در یک چرخش ناگهانی انقلاب را نقشه آمریکایی‌ها برای کنار گذاشتن خود دانست.
▪ توصیه: کتاب «پاسخ به تاریخ» اثر محمدرضا پهلوی چاپ نشر البرز را بخوانید.
۲۹) قانون‌ خواهان اساسی
دولت برای مقابله با تظاهرات ابزاری مشابه پیدا کرد. شاید یک تظاهرات بزرگ به طرفداری از بختیار و قانون اساسی می‌تواند رفته رفته انقلابیون را نه در مقابله با «شاه» که در مقابله با «قانون اساسی» معرفی کند.
جمعیت نسبتاً قابل توجهی (با توجه به شرایط دولت) در مجموعه ورزشی امجدیه دور هم جمع شدند و خواستار آرامش و اجرای قانون اساسی شدند.
دولت انتظار داشت چنین تظاهراتی بتواند بخشی از مردم را با تردید نسبت به حقانیت انقلاب مواجه کند، اما صدای انقلاب دیگر هیچ صدایی را به گوش دیگران نمی‌رساند. تظاهرات به خشونت کشیده شد و دولت عطای آن را به لقایش بخشید.
۳۰) بازگشت
بازگشتی که انقلاب را با سرعتی غیرقابل پیش‌بینی به پیروزی نزدیک کرد.
۳۱) دو تیتر تاریخی
«شاه رفت» و «امام آمد» درشت‌ترین تیترهای تاریخ مطبوعات ایران هستند. اولی در ۲۶ دی‌ماه به چاپ رسید و دومی در ۱۲ بهمن. ارزش این دو تیتر علاوه بر این‌که در چه مقطعی و با چه اندازه‌ای به چاپ رسیدند، به موجز بودن آن نیز برمی‌گردد و از طرفی به این‌که تیتر مشترک دو روزنامه اصلی کشور بود.
▪ نکته: بازماندگان دو روزنامه اطلاعات و کیهان هر کدام روزنامه خود را مبدع این دو تیتر می‌دانند!
۳۲) ۱۹ بهمن
۱۹ بهمن که بعدتر در تقویم جمهوری اسلامی «روز نیروی هوایی» نام گرفت، یکی از مهم‌ترین ضربه‌های انقلاب بر ارتش شاهنشاهی بود. هیچ‌کس انتظار نداشت نظامیانی را که برای حفظ «خاندان جلیل سلطنت» تربیت شده بودند، در مقابل پنجره مدرسه علوی تهران و در احترام به رهبر انقلابی ببینند که هدفش برچیدن سلطنت بود. عکس این دیدار همان روز در کیهان چاپ شد. مقامات ارتش و شخص نخست‌وزیر آن را مونتاژ خواندند.
▪ یک نکته مهم: «عکس» مشکلی نداشت.
۳۳) آقای مهندس
مهندس بازرگان توانست عنوان اولین نخست‌وزیر جمهوری اسلامی را به دست بیاورد. اما بی‌تعارف شخصیت او و یارانش، شخصیت یک کابینه انقلابی نبود. دولت او بیشتر شبیه یک کابینه انتقالی عمل می‌کرد. همین تناقض یک سال بعد به استعفای او و وزرایش منجر شد.
۳۴) ارتش
ارتش آخرین امید طرفداران شاه بود. ژنرال‌های شاه تا آخرین لحظه در ایران ماندند و تلاش می‌کردند تا سلطنت را نجات دهند. اما طبیعی بود که بدنه ارتش نگاه دیگری داشته باشد. هیچ حکومتی در جهان نمی‌تواند نظامیانی را که برآمده از دل مردم هستند در مدتی طولانی مقابل مردم قرار دهد. ارتش با اعلام بی‌طرفی در روز ۲۲ بهمن طرح شکست خورده کودتای نظامیان را پایان یافته اعلام کرد.
۳۵) روز پیروزی
▪ سؤال: چرا ۲۲ بهمن روز پیروزی انقلاب دانسته می‌شود؟
ـ جواب: چون در این روز به دنبال درگیری‌های پیاپی میان مردم و بخشی از ارتش، با توافقات انجام شده میان بعضی سران ارتش و دولت موقت، ارتش اعلام بی‌طرفی کرد. با برداشته شدن این مقاومت، مردم پادگان‌ها، کاخ‌ها، نخست‌وزیری و سرانجام رادیو و تلویزیون را به تسخیر خود درآوردند. همه چیز دست انقلابیون افتاده بود. پس انقلاب پیروز شده بود.
۲۴ ساعت بعد دولت‌های ایالات متحده آمریکا، شوروی، انگلستان، آلمان فدرال، فرانسه، سوریه، پاکستان، لیبی و هند پیروزی انقلاب ایران را به رسمیت شناخته و برای همکاری با حکومت جدید در ایران اعلام آمادگی کردند.
۳۶) خشم و گلوله
در همان ساعات اولیه پیروزی انقلاب جمعی از سران ارتش و حکومت سلطنتی به دست مردم افتادند. دستگیرشدگان عمدتاً به اتاقی در مدرسه علوی تهران منتقل می‌شدند. در دوسه روز اول پیروزی انقلاب چند ژنرال ارتش پس از محاکمه در دادگاه انقلاب به جوخه اعدام سپرده شدند.
اگرچه در گناهکار بودن این افراد جای تردیدی نبود، اما بعدها این محاکمات با انتقاداتی روبه‌رو شد. منتقدان معتقد بودند که انقلاب می‌بایست به این افراد فرصت می‌داد تا به فاش کردن حقایق پشت‌پرده حکومت سلطنتی بپردازند و اعدام‌ها را به تعویق انداخت. اما منتقدان معمولاً شرایط روانی حاکم بر یک فضای انقلابی را فراموش می‌کنند.
۳۷) نقطه آخر
یک ماه و یک هفته از پیروزی انقلاب می‌گذرد. ساعت ۸ و ۵۵ دقیقه صبح چهارشنبه اول فروردین، اولین سال پس از انقلاب تحویل می‌شود و ایران دیگر شبیه آن‌چه ۳۶۵ روز پیش از آن بود، نیست. نوروز با پیام امام خمینی (ره) آغاز می‌شود که از «ناقص بودن پیروزی» می‌گوید. سال ۱۳۵۸ سال دشواری برای ایران است. شاید وقتی دیگر بشود درباره سال ۵۸ نوشت.
منبع : چلچراغ


همچنین مشاهده کنید