جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

۵ دقیقه وقت اضافی!


۵ دقیقه وقت اضافی!
با اینکه هر معلم روش خاص خودش را برای اداره کلاس و برقراری ارتباط با دانش آموزان دارد موقعیت هایی هست که هرچه و هر جا که درس بدهیم یا به هرکه درس بدهیم صرف اینکه بخواهیم در یک کلاس به عنوان معلم حضور یابیم با آنها مواجه خواهیم شد و بهتر است برای برخورد آنها از قبل طرحی داشته باشیم. در خیلی از این موقعیت ها ما ناچار بر اساس اطلاعات و تجربیات شخصی خودمان یا حداکثر چند نفر همکار نزدیک مان تصمیم می گیریم. در صورتی که می توان از تجربیات بسیاری از معلم های دیگر برای هم افزایی دانش و مها رت برخورد در این موقعیت ها استفاده کرد.
ارتباط ما با یکدیگر از طریق این سایت می تواند یکی از راه های این هم افزایی باشد.به عنوان مثال یک نمونه از این موقعیت ها در اینجا آمده است.
● ۵ دقیقه وقت اضافی!
هر وقت موقع رفتن به سفر خواهر بزرگم بلند بلند آیت الکرسی را می خواند یادآوری می کرد که : من این را در کلاس پنجم حفظ کردم. یادش بخیر . معلممان یک خانم خیلی جوان و مهربان بود. او باعث شد در وقت های اضافه کلاس ما این آیه ها را حفظ کنیم و من هربار در دل به معلم او غبطه می خوردم که وقت اضافی کلاس چنین حس خوبی را از او به جا گذاشته است و با خود فکر می کردم:حیف که من معلم پنجم نیستم!
امسال تابستان وقتی به اولین تجربه معلمی کردنم در کلاس پنجم در سال تحصیلی قبل فکر می کردم تازه به خود آمدم و دیدم برای این دقایقی که گاه در پایان هر کلاس اضافه می آمد یا بین دو بخش کلاس با بچه ها ناچار به منتظر ماندن بودیم هیچ برنامه مشخصی نداشته ام.
نخواستم تعداد یچه ها در این ۵ دقیقه ها ضرب کنم تا بفهمم چند دقیقه را از دست داده ام.بیشتر به فضایی که بوده و من ندیده ام فکر کردم... این بار در دل غبطه می خوردم:حیف که من معلم خوب پنجم نیستم!دست به کار شدم وحالا اینها راه هایی است که از تجربیات چند تا معلم پیدا کرده ام یا خودم به آن ها فکر کرده ام:
۱) معلمی میانه سال مهربان و البته بسیارجدی را به یاد دارم که وقتی چهره ما را خسته می دید ۵ دقیقه درس را رها می کرد یک دو سه ای می گفت و ما را بلند می کرد تا در همان نیمکت ها ورزش کنیم!!
۲) در این فرصت یک معلم دیگر با بچه ها مجسمه بازی می کند.به بچه ها می گوید هرکس مشغول به کاری شود تا وقتی من سوت بزنم. هرکس با شنیدن صدای سوت باید همانجا در جا خشکش بزند و مجسمه شود! هرکس خنده اش بگیرد یا تکان بخورد بازنده است.
۳) معلمی هم میگفت من درفرصت طی کردن فاصله کلاس تا کتابخانه یا حیاط طوری که صدا مزاحم کلاس های دیگرنشود با بچه ها با صدای کوتاه شعر و آواز می خوانم .
۴) معلمی با بچه ها بازی لب خوانی می کند: مهمترین کلمات کلیدی درس این جلسه یا این فصل یا همخانواده های یک کلمه یا مقسوم علیه های یک عدد را بی صدا می گوید و بچه ها به نوبت گفته او را لب خوانی می کنند و بلند می گویند.
۵) بازی هوپ هم می تواند یک راه خوب برای پر کردن این دقایق باشد . مثلا دربحث شمارش عدد نویسی شناخت مضارب یا مقسوم علیه های یک عدد می توان این بازی را با قوانین ساده و با مشارکت همه کلاس اجرا کرد.
۶) معلمی می گفت ما از ابتدای سال یک پارچه روی دیوار کلاس نصب کرده ایم. در این دقایق هر بار بچه ها از موضوعات درسی یا خاطرات و شیطنت هایشان در کلاس نمادی ساده را به صورت گروهی طراحی می کنند. مهم نیست که حتما کار در ۵ دقیقه تمام شود.بالاخره در فرصت هایی که تا پایان سال پیش می آید هر گروه کار خودش را روی تکه معینی از این پارچه پیش می برد تا یک دفتر خاطرات مصور عمومی داشته باشند.
۷) و البته یک راه هم رفتن به حیاط و چند دقیقه بازی کردن با بچه هاست.به شرطی که قبلا ارتباط مناسبی با ناظم مدرسه بر قرار کرده باشید تا نام شما در لیست معلم های شلوغ و بی نظم درج نشود!
۸-) بعضی ها هم از این فرصت برای نصیحت کردن یا گفتن خاطرات و البته اندکی هم شنیدن آن از زبان بچه ها استفاده می کنند.
۹) و گویاهستند معلمانی که به بچه ها" آزاد!" اعلام می کنند تا خود در این فرصت سه تا برگه دیگر تصحیح کنند و...
حتماً ارسال نقطه نظرات و تجربیات شما در این زمینه مرا خوشحال خواهد کردو ان شاء الله برای دیگر همکاران هم می تواند کمک خوبی باشد.راستی حالا یک چیز دیگر هم یادم آمد: گاهی بچه ها می توانند پیشنهاد های خوبی به معلم ها برای استفاده از این فرصت ها بدهند.خوب است نظر آنها را هم بپرسید .
● نتیجه اخلاقی:
۱۰) شازده کوچولو هم می گفت: من اگر ۵ دقیقه وقت اضافی داشتم خرامان خرامان تا لب چشمه می رفتم.
زهره دانایی
منبع : مدرسه اینترنتی تبیان


همچنین مشاهده کنید