جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


زمانی آوازخوان بودم/آوازخوان Quand jétais chanteur


زمانی آوازخوان بودم/آوازخوان Quand jétais chanteur
▪ نویسنده و کارگردان: زاویه جیانولی.
▪ موسیقی: الکساندر دسپلیت.
▪ مدیر فیلمبرداری: یوریک له سوکس.
▪ تدوین: مارتن جیوردانو.
▪ طراح صحنه: فرانسوا رنو لابارت.
▪ بازیگران: ژرار دپاردیو[الن مورو]، سسیل د فرانس[ماریون]، مایتو آمالریس[برونو]، کریستین سیتی[میشله]، پارتریک پینیو[دانیل]، آلن شانون[فیلیپ ماریانی].
▪ ١١٢ دقیقه. محصول ٢٠٠٦ فرانسه.
▪ نام دیگر: The Singer. نامزد نخل طلای جشنواره کن، برنده جایزه سزار بهترین صدابرداری و نامزد ٦ جایزه دیگر، برنده جایزه لومیر بهترین بازیگر/دپاردیو، برنده جایزه اتوال د اُر/ستاره طلایی بهترین بازیگر زن/سسیل د فرانس.
▪ ژانر: درام، عاشقانه، موسیقی
آلن آوازخوانی ٥٠ ساله و موفق است که در باشگاه معروف شهر به صحنه می رود. یک شب، زنی موطلایی در میان تماشاگران توجه او را به شکلی باورنکردنی جلب می کند. هر چه می کند قادر به فراموش کردن او نیست و سرانجام موفق می شود با او از نزدیک آشنا شود. ماریان از از رفتار پر احساس و دوستانه آلن نسبت به خود تحت تاثیر قرار گرفته و او نیز عکس العملی دوستانه از خود بروز می دهد. رفته رفته رابطه این دو نفر صمیمانه و نزدیک تر می شود، اما ناگهان مانعی غیر منتظره در برابرشان ظاهر می شود. ماریان به شکلی تصادفی در نزد برونو- دوست آلن- کار می کند و برونو نیز مخفیانه عاشق اوست....
● چرا باید دید؟
بعضی فیلم ها ساخته می شوند تا بازیگر اصلی آن مجال هنرنمایی بیابد و برخی محل عرض اندام نویسنده و کارگردان است. فیلم هایی که موفق می شوند هر سه را در کنار هم داشته باشند، گاه تبدیل به فیلم های به یاد ماندنی می شوند و آوازخوان یکی از آنهاست. فیلمی که فرصتی دیگر برای دپاردیو فراهم کرده تا قدرت بازیگری اش را به نمایش بگذارد و از سوی دیگر فرصتی برای ما که با کارگردانی خوش ذوق و با استعداد آشنا شویم.
زاویه جیانولی متولد ١٩٧٢ نویسنده، تهیه کننده و کارگردان فرانسوی است که با ساخت فیلم مستند و کوتاه در اوایل دهه ١٩٩٠ وارد سینما شد. اولین بار نامش در ١٩٩٤ با دریافت جایزه بهترین فیلم کوتاه از جشنواره کنیاک برای Terre sainte شنیده شد.
جیانولی عمده شهرت خود را مدیون فیلم های کاری را که می کنی خیلی دوست دارم و مصاحبه[برنده جایزه سزار بهترین فیلم کوتاه] است. او در ٢٠٠٣ اولین فیلم بلند خود Les Corps impatient –نامزد اسکندر طلایی از جشنواره تسالونیکی-را ساخت و آوازخوان سومین فیلم بلند او پس از یک ماجرا[٢٠٠٥] است. طبیعی است که به فیلم های کوتاه وی دسترسی نداشته باشیم و فیلم های اول و دومش نیز پخش جهانی پیدا نکرده باشند.
بنابراین از همین یکی سخن می گویم. آوازخوان یک فیلم عاشقانه واقعی است. قصه کسی که خود را در نبرد زندگی شکست خورده می داند و با اولین جرقه های عشق فرصت جمع و جور کردن خود را می یاید. شاید به نظرتان این قصه تکراری بیاید، قبول دارم. بسیاری قصه ها روی کاغذ شبیه هم هستند و گاه هنگام تبدیل شدن به فیلم نیز چنین می شوند.
اما آوازخوان در کنار عناصر داستان های عاشقانه ازشور و شهوت بگیر تا تلاش برای زنده ماندن چیزهای دیگری هم دارد. انتخاب درست نحوه روایت و حرف هایی که قصد زدن آن را دارد از این عناصر متمایز کننده فیلم است. و از همه مهم تر پیرنگ هایی فرعی چون نگرانی آوازخوانی در انتهای راه از گسترش سلیقه کارائوکه پسندی و زوال اجرای زنده در باشگاه ها و ...از همه مهم تر آواز خواندن دپاردیو است که شما را وادار می کند آرزو کنید در فیلم بعدی هم ترانه ای زمزمه کند.
تماشای زمانی آوازخوان بودم برای بزرگسالان و میان سالانی که از فیلم های پر هیاهوی هالیوودی به تنگ آمده اند، فرصتی مغتنم و آرامش بخش است.به افرادی هم که هر سال از انتخاب دپاردیو-یکی از زشت ترین مردهای روزگار- به عنوان یکی از سکسی ترین هنرپیشه متعجب می شوند، توصیه می کنم آوازخوان را حتماً ببینید. جواب در فیلم موجود است!
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید