شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی دوباره به سازمان ملل متحد


نگاهی دوباره به سازمان ملل متحد
در سال‌های پایانی جنگ سرد و فروپاشی شوروی، بوش پدر از نظم نوینی در جهان سخن گفت که به قول خود امپراتوری آمریکا را تا صد سال دیگر در جهان مستولی می‌بخشید. در آن سال‌ها با تصویب قطعنامه ۶۸۸ شورای امنیت آمریکا و انگلیس برای اولین بار با نام مداخله بشر دوستانه و حمایت از دموکراسی و حقوق بشر، حاکمیت ملی عراق را به چالش طلبیدند. در آن سازمان نیروهای افراطی و مجاهدین افغان و عرب که در افغانستان مستقر بودند نیرویی مرتجع نبودند و کمتر کسی متوجه اعمال تروریستی و گرایش افراطی آنان بود. کشتن دیپلمات‌های ایرانی در کابل توسط رژیم نامطلوب و نامشروع طالبان که مخالف عرف و نزاکت بین‌المللی محسوب می‌شد یک اقدام تروریستی محسوب نمی‌شد چون آمریکا در رویای پرورش پروژه‌ای بود که نظم نوین جهانی نام داشت.
در این نظم نوین جهانی دولت‌های سودان، لیبی، جمهوری اسلامی ایران، عراق، کره شمالی، سومالی و سایر دولت‌های مخالف سیاست‌‌های آمریکا در جهان بویژه در آمریکای لاتین در نظم نوین جهانی بوش جایی نداشتند. طالبان که در افغانستان به طور نامشروعی مستقر شده بودند به گمان سیاستمداران کاخ سفید یک عثمانی دیگر در مقابل صفویه شیعه محسوب می‌شد اما این بار نه در مرزهای غربی ایران بلکه در مرزهای شرقی ایران و توسط افغان‌ها و اعراب سنی برخلاف عثمانی که ترک و عرب سنی بودند. قطعنامه‌های پی در پی شورای امنیت سازمان ملل در سال‌های آغازین نظم نوین جهانی بوش نشان از نگاه ابزاری این کشور به سازمان ملل محسوب می‌شد. تا اینکه با وقوع یازدهم سپتامبر تاریخ برگشت.
یازدهم سپتامبر به خودی خود مفهوم امنیت را از عرصه سخت‌افزاری به حوزه نرم‌افزاری تحول بخشید و نشان داد که حتی ابر قدرت‌ها نیز در این جهان جدید آسیب‌پذیر هستند. از اینجا به بعد بود که یورش به نقش حقوقی سازمان ملل و توجه به موازین حقوقی و دیپلماتیک جای خود را به دور زدن این سازمان و بی‌توجهی به معیارهای حقوقی و دیپلماتیک داد و آمریکا و انگلیس در این راستا به نهادی حقوقی حمله نمودند که خود از بانیان ایجاد آن بودند.
نخستین نشانه آشکار بی‌توجهی به سازمان ملل متحد در زمانی روی داد که ایالات متحده و هم‌پیمانان این کشور بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد که یگانه ارکان حقوقی برای حفظ صلح و امنیت بین‌المللی براساس ماده ۲۵ منشور متحد محسوب می‌شد،‌عراق را تحت عنوان “ائتلاف علیه جنگ عراق”به اشغال خود درآوردند.
اگر چه محور شرارت قرار دادن کشورهای ایران، کره ‌شمالی و عراق از سوی نومحافظه‌کاران در آن زمان خود نقض ماده ۳۹ منشور ملل متحد و تهدید یک کشور علیه کشورهای دیگر محسوب می‌شد اما شورای امنیت سازمان ملل متحد بی‌توجهی خود به تهدید یک کشور را به طور ضمنی اثبات نمود. ولی در عمل آنچه که ناکارآمدی این نهاد را زیر سوال برد همان حمله ائتلاف جنگ علیه عراق بدون قطعنامه شورای امنیت بود. در اینجا آنچه که جالب توجه بود، بی توجهی به نقش افکار عمومی جهانیان بود. قبل از حمله آمریکا به عراق تظاهرات بر ضد جنگ از سوی محافل رسمی و غیر رسمی در جهان به طور وسیعی افزایش یافت و سازمان ملل نه تنها مبنای حقوقی ای که خود برای رسیدن به اصول و اهداف مندرج در منشور این سازمان وضع نموده بود را نقض نمود بلکه به افکار عمومی جهان نیز توجهی ننمود.
جنگ عراق بیش از همه نشان داد که مکتب رئالیسم و توجه به مولفه‌های سخت‌افزاری قدرت، دیگریگانه عامل برتری محسوب نمی‌شود. این جنگ همچنین نشان داد که نظریه نئورئالیستی کنت والتر تا حدی دستخوش تغییر می‌گردد و سیستم بین‌الملل یک سیستم یکجانبه‌گرا مبنی بر قدرت هژمونی جهانی. تداوم بحران در عراق و ادامه کشتار غیرنظامیان که تاکنون به بیش از ۷۰۰ هزار نفر می‌رسد نشان از واقعیت دیگری داشت و آن توجه به نقش مکتب‌هایی چون ایده‌آ‌لیسم، لیبرالیسم و نئولیبرالیسم زیرا آنان در تحلیل خود از سیستم بین‌المللی به فاکتورهای مقبولی چون صلح، عدالت، حقوق بشر و دموکراسی به معنای واقعی و توجه به نقش نهادهای بین‌الملل در عرصه سیاست‌ بین‌الملل توجه داشتند.
جنگ عراق نه تنها ملت عراق را از بحران نجات نداد بلکه ملت عراق وارد بحران جدید دیگری شد کودکان عراقی که تا دیروز براثر سوءتغذیه در عراق جان می‌باختند امروز به نوعی دیگر در مرکز عراق جان می‌دهند بعد از پنج سال اشغال عراق تنها ۹۰ دقیقه و آن هم بازی فینال جام چهاردهم ملت های آسیایی بود که روی امنیت به خود گرفت، اعتراض عمومی در داخل و خارج از عراق به وضع موجود تاجایی رسید که نمایندگان دموکرات و جمهوریخواه نیز به وضع کنونی اعتراض نمودند تا جایی که امروز در معادلات سیاسی آمریکا بهره‌برداری از مولفه جنگ عراق به یک عامل تعیین کننده در پیروزی یا شکست یک حزب تبدیل شده است.
بوش و همدستان نومحافظه‌کار که هر روز استراتژی‌های جدیدی برای عراق طراحی می‌نمودند نتوانستند برقراری امنیت در عراق را به انجام برسانند. بوش و هلاکو خان مغول یک تمایز هم دارند و آن این بود که در دوره مغولان توحش بیداد می‌نمود ولی بوش پسر در مقطعی از تاریخ به عراق حمله نمود که تمدن و دموکراسی و آزادی تازه در حال جان گرفتن بودند.
نومحافظه‌کاران که خود از مدعیان دروغین دموکراسی و آزادی بودند با خلق بحران عراق زهری به عسل شیرین دموکراسی و حقوق بشر ریختند که هیچ‌کس توانایی چشیدن آن را ندارد. حال تصویب قطعنامه ۱۷۷۰ شورای امنیت و نقش آشکار انگلیس و آمریکا در تصویب این قطعنامه چه مفاهیمی را به ذهن یک پژوهشگر یا عراق‌شناس وارد می‌سازد. به نظر می‌‌رسد که در اولین نگاه متوجه تحولات سیاسی داخل آمریکا روشن باشد بازار داغ انتخاباتی در ایالات متحده موجب شده است که بوش و نومحافظه‌کاران برای خروج از بحران عراق و احیای آبروی از دست رفته در نزد افکار عمومی آمریکائیان دست به این استراتژی بزنند. رئیس جمهور جنگ که محبوبیت جمهوریخواهان را به طور وسیعی زیر سوال برد سعی دارد با ایفای نقش محوری به سازمان ملل چنین وانمود کند که گویی وی ودوور ویلسون دیگر است و از هر دموکراتی دموکرات‌تر. تا بدین وسیله مقدمات پیروزی جمهوریخواهان را در انتخابات سال ۲۰۰۸ فراهم نماید.
در عرصه منطقه‌ای نیز باید گفت که آنچه که در منطقه روی داده است نوعی بیزاری و تنفر از سیاست‌های منطقه‌ای ایالات متحده در نزد کشورهای منطقه است. متحدین سیاست‌های آمریکا هریک به نوعی نگران ماجراجویی جدید بوش هستند و عربستان سعودی که از متحدین ایالات متحده محسوب می‌شود نگران توطئه‌های جدید نومحافظه‌کاران جمهوریخواه است.
تصویب قطعنامه ۱۷۷۰ شورای امنیت سازمان ملل متحد در عرصه بین‌المللی قابل بررسی است.
افکار عمومی جهان که به منظور رفاه و آ‌سایش و صلح جهانی نگاه خود را متوجه مفاد مندرج در منشور و اجرای آن از سوی سازمان ملل و بویژه رکن اجرایی آن یعنی شورای امنیت نموده است از تکرار وقایع عراق نگران هستند و توجه به نقش این سازمان در معادلات جهانی را خواستار هستند اما بحران عراق و خلق سقوط غیرقانونی بغداد امید به کارایی این سازمان را از بین برد، تا جایی که افراط‌گرایانی چون جان بولتون سیاستمدار بی‌نزاکت آمریکایی وجود سازمان ملل را انکار می‌کند این افکار عمومی خود به خود دچار نوعی تشویش شده است و نومحافظه‌کاران آمریکایی با کمک دوستان انگلیسی خود سعی دارند که حداقل در یک موضع اعلانی امید جهانیان به احیای نقش دوباره سازمان ملل را زنده کنند و تصویب قطعنامه ۱۷۷۰ مبنی بر نقش بیشتر سازمان ملل در عراق در همین راستا قابل ارزیابی است.
به نظر می‌رسد که بررسی نهایی قطعنامه ۱۷۷۰ شورای امنیت پیوند نزدیکی با خروج اشغالگران داشته باشد. این قطعنامه زمانی موثر خواهد شد که خروج زمانبندی شده اشغالگران را تعیین نماید. عملی شدن این قطعنامه زمانی صورت می‌گیرد که بدانیم آیا اشغالگران در مقابل خواسته ملت عراق که همان برقراری امنیت و خروج اشغالگران است تسلیم خواهند شد یا نه؟ هرگونه تحول در دو مورد فوق یعنی برقراری امنیت و خروج اشغالگران پیوند نزدیکی با کارایی قطعنامه ۱۷۷۰ خواهد داشت و تحقق این امر نیازمند گذر زمان است که باید منتظر تحولات آتی در عراق ماند.
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید