یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سازمان ملل،ابزار قدرت های بزرگ


سازمان ملل،ابزار قدرت های بزرگ
دو دوره حضور «كوفی عنان» در سمت دبیر كلی سازمان ملل شاهد تحولات مهمی همچون حمله نیروهای ائتلاف تحت رهبری آمریكا به افغانستان و عراق بود.عملكرد سازمان ملل در انجام وظایف خود در هریك از این رویدادها بسیار ناامیدكننده بود بطوریكه اكثر كارشناسان امور سیاسی و راهبردی هند این بزرگترین نهاد بین المللی را اكنون به عنوان وسیله ای در دست قدرت های بزرگ به ویژه آمریكا برای اعمال فشار روی كشورهای خواهان استقلال واقعی تلقی می كنند.«سیما مصطفی»، سردبیر روزنامه انگلیسی زبان «ایشین ایج»، تصدی ده ساله «كوفی عنان» را برای كشورهای در حال توسعه مایوس كننده توصیف كرد.وی، در پاسخ به سؤالی در مورد نحوه عملكرد «عنان» در ده سال گذشته، گفت: « عنان تنها بخشی از مجموعه سازمان ملل است و كل این سازمان در برابر فشار قدرت های بزرگ به ویژه آمریكا تسلیم شده است.
سازمان ملل اكنون به صورت بازیچه ای در دست این قدرتها برای اجرای طرح های آنها در آمده است.»خانم «مصطفی»، در مورد مشكلات موجود بر سر راه «بان كی مون» به عنوان دبیركل جدید سازمان ملل، گفت: « بازسازی ساختار شورای امنیت سازمان ملل و تبدیل آن به یك نهاد فراگیرتر مشكل اصلی بان كی مون به عنوان دبیركل سازمان ملل خواهد بود.»
« ساختار شورای امنیت سازمان ملل را پنج عضو دائمی این نهاد براساس منافع خود تعیین می كنند و به همین جهت انتظار موفقیت زیاد از بان كی مون در این خصوص نادرست خواهد بود.»«سیاست سازمان ملل در مورد موضوع خاصی توسط شورای امنیت این سازمان اتخاذ می شود و امكان بروز تغییری در سیاست های این نهاد بعید به نظر می رسد.»«قمر آقا»، از روزنامه نگاران صاحب نام هند، نیز عملكرد ده ساله «كوفی عنان» را به عنوان دبیركل سازمان ملل مخلوطی از خوب و بد توصیف كرد.
وی گفت: « تلاش عنان برای توقف جنگ اخیر بین حزب الله و اسرائیل در لبنان قابل تحسین است زیرا وی از همان آغاز این جنگ ندای آتش بس سرداده و سرانجام در تشكیل نشست شورای امنیت سازمان ملل و توقف این خونریزی موفق شد.»وی، عملكرد سازمان ملل تحت ریاست «كوفی عنان» را در مورد بحران عراق مایوس كننده توصیف كرد و گفت: « آمریكا عراق را بدون اجازه سازمان ملل مورد حمله قرار داد و این امر اعتبار سازمان ملل را در میان كشورهای در حال توسعه كاهش داده است.»قمر آقا، در ارتباط با تاثیرگذاری «بان كی مون» به عنوان دبیركل این سازمان بر سیاست های این نهاد بین المللی گفت:واقعیت این است كه آمریكا موضع سازمان ملل را در قبال مسائل مختلف تعیین می كند.دوره تصدی «كوفی عنان» به عنوان دبیركل سازمان ملل در دسامبر سال جاری به اتمام خواهد رسید و «بان كی مون»، وزیر خارجه كره جنوبی، این سمت را از اول ژانویه سال ۲۰۰۷ رسما به عهده خواهد گرفت.
● ضعف بزرگترین سازمان بین المللی
«بر هیچ كس پنهان نیست كه سازمان ملل پا به مرحله بازنشستگی گذاشته است. به رغم آنكه این سازمان از زمان تاسیس خود تاكنون گسترش یافته اما این گسترش هیچ تناسبی با جهان جدید ندارد و عملا این سازمان تاكنون نتوانسته است عملكردی موفق و مستقل را از خود در طول دوران ۶۱ ساله اش به ثبت رساند.»
محمد زهران با ارایه تحلیلی در روزنامه البیان تحت عنوان «سازمان ملل در آستانه بازنشستگی» می نویسد: «به رغم آنكه تعداد عضویت كشورهای جهان در سازمان ملل از بدو تاسیس تاكنون از ۵۰ كشور به ۱۹۲ كشور افزایش یافته است اما این افزایش و گسترش بیانگر عملكرد موفق این سازمان نیست؛ زیرا سازمان ملل پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تجزیه آن به كشورهای كوچكتر شاهد هیچ گونه تغییری در ساختار خود نبوده است و تغییر و تحولات این سازمان با تغییرات جهان جدید و پیامد های سیایسی آن همسویی و تطابق نداشته است.
متاسفانه از زمانی كه نظام تك قطبی در جهان حاكم شد سازمان ملل نیز بی تاثیر از پیامدهای تك قطبی شدن جهان دور نماند و به رغم آنكه در حاشیه های این سازمان گاه گاهی برخی كشورهای در طلب نام ظهور می كردند اما این كشورها هرگز از قدرت لازم برای انجام تغییرات واقعی یا بهتر است بگویم انقلاب حقیقی در بسیاری از موازین قوای حاكم بر سازمان ملل برخوردار نبودند، موازین قوایی كه از سیاست های تك قطبی بودن جهان دنباله روی می كرد.»
تحلیلگرالبیان در ادامه می آورد: «از زمانی كه رهبری جهان به دست آمریكا افتاد ما هرگز شاهد تغییرات واقعی در نقشه سیاسی سازمان ملل نبودیم و قوانین حاكم بر این سازمان بر اساس سیاست تك قطبی بودن جهان و خواست و اراده كشورهای قدرتمند تعریف و تبیین می شد. تناقص و اختلافی كه در سازمان ملل به وجود آمده است به حد و مرزی رسیده است كه دیگر نمی توان آن را با دیدگاه عقلانی سنجید و یا حتی آن را قبول كرد، بنابراین با توجه به این واقعیت این سازمان در حال بازنشستگی نمی تواند با حركت سریع تغییر و تحولات جهان همسو شود و حركت كند آن هم در زمانی كه ما شاهد تحولات سریع جهانی هستیم. تعارض ها و تناقضات گسترده ا ی موجود در شكل و ساختار سازمان ملل منجر به ناكارآمدی این سازمان در جهت حفظ امنیت و صلح بین المللی شده است به طوری كه عملكرد ضعیف سازمان ملل در این زمینه یعنی حفظ امنیت و صلح بین المللی به حدی رسیده است كه می توان گفت تحقق این امر از دیدگاه بسیاری از جهانیان به امری غیر ممكن تبدیل شده است و همین امر منجر به آن شده است كه این سازمان به عرصه ظهور سیاست های متضاد و متباین در آرا و نظرات تبدیل شود و این اختلاف نظرها به صورت وحشتناكی خود را در قطعنامه ها و توافقنامه های صادره از سازمان ملل نشان دهد.»زهران می نویسد: «واضح ترین شكل این تضاد در عملكرد ضعیف سازمان ملل كه به واسطه سیاست های ابرقدرت های جهان در راس آن آمریكا می چرخد موضوع اسراییل و فعالیت هسته ای این دولت است. به رغم آنكه این دولت بیش از ۳۰۰ بمب هسته ای در اختیار دارد و برغم آنكه تاریخ سیاسی این دولت برای همه جهان روشن است و خطر این بمب های هسته ای از هر خطر مطرح دیگر در جهان نیز خطرناك تر و حسا س تر است؛ تاكنون شاهد هیچ گونه اقدام و تحركی از سوی سازمان ملل در قبال این خطر ملموس در منطقه و جهان نبوده ایم. دلیل این امر كاملا مشخص است به خاطر آنكه این سازمان قادر به انجام هیچ گونه اقدام مستقلی نیست و در زیر سایه تسلط سیاست های آمریكایی عمل می كند و این سیاست های آمریكا است كه موضع گیری های این سازمان را تعیین و تبیین می كند.
اما موضوع عراق نیز یكی دیگر از پیامد های سیاست های متناقض، ضعیف و دو گانه سازمان ملل را نشان می دهد. كشور عراق هرگز سلاح كشتار جمعی در اختیار نداشت اما به این بهانه واهی از سوی آمریكا و با موافقت شورای امنیت و بر اساس بند هفتم منشور این سازمان مورد هجوم قرار گرفت اما پس از آنكه اهداف آمریكا از این جنگ محقق شد و این كشور مسلمان به اشغال نیروهای آمریكایی درآمد مشخص شد كه این جنگ با بهانه های واهی و اتهامات دور از واقع و با گزارش های جعلی وزارت اطلاعات آمریكا انجام گرفته است و اساسا جنگ نامشروعی بوده است. عملكرد سازمان ملل در آن زمان چه بود؟
این سازمان پیش از روشن شدن بسیاری از حقایق رسما دنباله روی سیاست های آمریكا بود و عملكرد آن در چارچوب تحقق اهداف این كشور انجام می گرفت و در زمانی كه نامشروع بودن این جنگ مشخص شد موضع گیری مشخصی در قبال این امر اتخاذ نكرد و با سیاست سكوت در برابر آمریكا به نوعی غیر علنی تا به امروز از سیاست های این كشور در عراق حمایت می كند و موید این سیاست هاست.»«یكی دیگر از سیاست های دو گانه و متناقض سازمان ملل كه عمق فاجعه وابسته بودن این سازمان را نشان می دهد، موضوع دارفور و فلسطین است. اگر این دو بحران و عملكرد شورای امنیت در قبال آن ها را مقایسه كنیم عمق این فاجعه را در می یابیم. این شورا در قبال بحران دارفور به اتفاق نظر اعزام نیروهای بین المللی و حافظ صلح به سودان را تصویب كرد اما در قبال موضوع فلسطین و كشتارهای جنایت آمیز اسراییل در مناطق فلسطینی سالهاست كه سكوت اختیار كرده است و از اتخاذ هر گونه راه كار یا راه حلی برای توقف این كشت و كشتارها در فلسطین چشم پوشی می كنند، چرا؟
برای آنكه سیاست آمریكا این چنین اقتضا می كند.آخرین نمونه زنده از عملكرد ضعیف و وابسته سازمان ملل در جنگ لبنان خود را نمایان كرد. این سازمان و شورای امنیت آن تا آنجایی كه می توانست فرصت زمانی لازم برای اسراییل در این جنگ را فراهم ساخت و برای به صدا درآوردن ناقوس توقف این جنگ در انتظار تحقق اهداف اسراییل باقی ماند تا اینكه بالاخره گسترش دامنه تلفات اسراییل منجر به آن شد كه این سازمان سریعتر برای نجات این رژیم وارد عمل شود و تمام تلاش های خود برای توقف این جنگ را بكار گیرد.
به رغم آنكه آمار ۲۵ جنایت و كشتار گسترده مردمی در طول دوران یك ماهه جنگ اسراییل با لبنان به ثبت رسیده است و به رغم آنكه هزاران بمب خوشه ای و سلاح های غیر قانونی و تحریم شده در این جنگ علیه غیر نظامیان لبنانی استفاده شد شورای امنیت هیچ اقدامی برای محكوم كردن اسراییل انجام نداد بلكه بر عكس این شورا در آن زمانی كه برای نجات آبروی ارتش اسراییل با صدور قطعنامه ۱۷۰۱ وارد عمل شد تمامی مفاد این قطعنامه را در وزارت خارجه اسراییل تدوین كرد و پس از تایید سران اسراییلی و آمریكایی در شورای امنیت این قطنامه نیز به تایید رسید.»
زهران در پایان این تحلیل می نویسد: «اگر بخواهیم از این مباحث مطرح شده نتیجه گیری كنیم به این نتیجه می رسیم كه سازمان ملل با توجه به اینكه پا به سن بازنشستگی گذاشته است در حال حاضر نقش مامور آتش نشانی در جنگ ها را ایفا می كند، ماموری كه بر اساس درخواست صاحب كار خود و بر اساس ماموریت تعیین شده از سوی وی به حل بحران ها و جنگ های جهانی و منطقه ای اقدام می كند و دستور مستقیم خود را از ابرقدرت های حاكم و مسلط بر شورای امنیت و سازمان ملل می گیرد. زمانی كه مجمع عمومی سازمان ملل با شورای امنیت بر سر تصویب بسیاری از توافقنامه ها و قطعنامه های جهانی به بحث و جدل می نشیند و در زمانی كه قدرت سازمان ملل تنها در دست پنج كشور جهان است دیگر نباید در انتظار آن باشیم كه این سازمان از جایگاه قدرتی در جهان برخوردار باشد.
واقعیت آن است كه سازمان ملل بر خرابه های جهان پس از جنگ جهانی دوم بنا شد و بر وفق اراده و خواسته ابرقدرت های جهان شكل گرفت و قانون ۱۱۱ ماده ای این سازمان تدوین شد و حق وتو بر اساس این قانون تدوین شده به پنج كشور آمریكا، روسیه، انگلیس، فرانسه و چین داده شد. با توجه به این واقعیت های موجود و ملموس نمی توان انتظار داشت كه جهان مان با اداره و سیاست های این سازمان وابسته به ثبات و برقراری رسد و ثبات جامعه جهانی جز با اصلاح ریشه ای در ساختار سازمان ملل و خارج ساختن این سازمان از احتكار ابرقدرت ها ی جهان یعنی آمریكا و كشورهای هم سو با آن امكان پذیر نیست زیرا در حال حاضر پیش از آنكه سازمان ملل یك سازمان جهانی باشد یك سازمان آمریكایی است.»
منبع : روزنامه ابرار


همچنین مشاهده کنید