جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


مردی بی باک با سبیل های باهمتا


مردی بی باک با سبیل های باهمتا
کتاب حاضر مجموعه ای از بهترین داستان های نویسنده امریکایی ارمنی تبار، ویلیام سارویان، است، مجموعه ای از بهترین داستان های نویسنده ای که در آگوست ۱۹۰۸ به دنیا آمد و در مه ۱۹۸۱ جهان مادی کنارش گذاشت، نویسنده ای که نمایشنامه ها و داستان های کوتاه بسیاری و چندین رمان نوشته که به رغم آنکه تقریباً به کلی در مورد جمعیت ارمنی تبار مهاجران امریکایی هستند، مضامینی جهانشمول دارند و در دوران «رکود بزرگ» در ایالات متحده از محبوبیتی خاص برخوردار بودند. سارویان در «فرزنو»، مرکز ارمنی تبارهای امریکا در کالیفرنیا، بزرگ شد، جایی که صحنه بسیاری از داستان های او است، اگرچه گاهی نامی خیالی بدان می بخشید.
داستان های سارویان واجد نوعی خوشبینی و ستایش از زیبایی های زندگی هستند، آن هم در عصری که جامعه امریکا گرفتار یکی از ناخوش ترین دوران های تاریخی اش، یعنی رنج ها و آشوب های ناشی از رکود اقتصادی بزرگ، بود؛ با این همه داستان های او مملو از ستایش از شیرینی ها و زیبایی های زندگی اند.
شاید بتوان او را با نویسنده امریکایی دیگری مقایسه کرد، چه از منظر داستانی و چه از منظر زندگینامه ای، که از قضا هر دو سبیل هایی یکسان دارند؛ ریچارد براتیگان.
قصه های هر دو سرشار از وقایع مأخوذ از زندگی خصوصی شان است؛ هر دو اگرچه زندگی ای ناکام را از سر گذراندند داستان هایی خلق کردند که ضمن استفاده از نثری شاعرانه، وجهی شادباشانه دارند و به شدت از طنز استفاده می کنند، به توصیفات عجیب و غریب و محال علاقه مند بودند؛ داستان هایشان از صلبیت ساختاری خالی است و عموماً شامل قطعاتی اند که تنها عنصری روایی یا مضمونی، و نه علی، آنها را به هم متصل می کند و غیره و غیره.
سبک خاص سارویان، که در اوایل حرفه نویسندگی اش مانع از چاپ داستان هایش در مجلات معتبر می شد، آنچنان خاص است که به سبک «سارویانی» یا «سارویانسک» شهره شده است. او در نمایشنامه نویسی هم از منابعی عمیقاً شخصی استفاده می کرد و به قواعد رایج کشمکش به عنوان اساس نمایش یا درام بی اعتنا بود.
حالا سوال این است که چه چیزی در کتاب «مرد جوان...» وجود دارد که نویسنده این سطور را بر آن داشته است که آن را برای خواندن پیشنهاد کند؟
همان طور که از نوشته های بالا آشکار می شود، سارویان نویسنده ای به شدت خوشبین است که چنین مشخصه ای این روزها چندان برای یک نویسنده امتیاز مثبتی به شمار نمی آید، چنان که در خود جامعه امریکا نیز با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم، علاقه به نوشته های سارویان فروکش کرد و عمدتاً به احساسات گرایی او ایراد گرفته می شد. سارویان ستاینده آزادی، عشق برادرانه و خیرخواهی عام بود.
مرتب به او نامه می نوشتند و ترجیع بند آنها این بود؛ «شما چطور می توانستید آن قدر خوب بنویسید اما حالا دارید این مزخرفات را می نویسید؟» چنین واکنشی طبیعی بود. اوضاع بعد از جنگ، در همه جای جهان، در چنین ارزش هایی تردید عام و شدیدی را جاری ساخته بود، تردیدی که هنوز از جامعه جهانی رخت برنبسته است؛ با این حال، من خواندن این کتاب را قویاً توصیه می کنم، نه آنکه آدمی سانتی مانتال باشم که صادرات آب غوره دارم یا توجیهم آن باشد که به هر حال به نوشته های امثال پائولو کوئیلو که شرف دارد و نظایر آن؛ سارویان از نظر ادبی هنوز که هنوز است واجد ارزش هایی است مثلاً رمان «کمدی انسانی» او، که سیمین دانشور نیز به فارسی ترجمه اش کرده است، شخصیتی به اسم هومر دارد و ماجرای داستان هم در شهر «ایتاکا» می گذرد، نوعی تاکید بر رابطه بینامتنی به عنوان تکنیک، یا طنز جاری در داستان هایش که در همین مجموعه هم موج می زند و طنزی از گونه معاصر است؛ یا تکنیک قطعه نویسی او و غیره، تکنیک هایی که این مجموعه را ارزشی می بخشد که مطمئناً بیش از کتابی چون «صید قزل آلا در امریکا» نوشته براتیگان است.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید