شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


در سایه دوشیزگان شکوفا


در سایه دوشیزگان شکوفا
● تاملی بر جهان فكری جین آستین در دو رمان غرور و تعصب و عقل و احساس
هنرمند برای آنكه هنرش را واقعی جلوه دهد، می باید توهمی به كمال از واقعیت به دست دهد و در انجام این كار می باید از منطق معمولی حوادث پیروی كند، و نه آنكه از حوادث كوركورانه و برده وار عكسبرداری كند. آن هم به همان روند آشفته و ناب آئینی كه حوادث خود را به او عرضه می دارند. گی دوموپاسان ۸۸۸ام.
جین آستین به سال ۱۷۷۵ به دنیا آمد و در سال ۱۸۱۷ مرد. سال مرگ اش هم از ما آن چنان دور است كه شاید با كمك تخیل مان هم نتوانیم نویسنده بودن و چگونگی اش را در آن سال ها به یاد آوریم. آستین زمانی مرد كه هنوز ناپلئون بر سر قدرت بود، آمریكا كشور آن چنان بااهمیتی به حساب نمی آمد جهان تجربه ای از چپ گرایی و مبارزات ماركسیستی نداشت و از همه مهم تر قسمت عمده ای از نویسندگان كه قرار بود سرنوشت ادبیات جهان را تغییر دهند، به دنیا نیامده بودند.
آستین در همان سال هایی كه تمام قدرت تصویرسازی ذهن ما هم زیاد نمی تواند پرتره شفاهی از آن ارائه بدهد چند رمان نوشت كه اعم آنها جزء ابركلاسیك های ادبیات جزیره بریتانیا به حساب می آیند. نویسنده ای غریزی كه قدرت كم نظیری در خلق وضعیت های انسانی اخلاقی ای داشت كه طی آن انسان در سایه حوادث طبیعی زندگی اش دچار «ماجرا» و «احساس» می شد. آستین نه فیلسوف بود و نه در مقام یك روشنفكر می كوشید تا از ادبیات به عنوان ابزاری برای روشنگری و مبارزه استفاده كند.
در یك تعریف كوتاه می توان او را قصه گویی بی نظیر دانست كه می دانست چطور از واقعیت های پیرامون اش برای ساختن تناقض ها و وسواس های رفتاری جامعه انسانی اش استفاده كند. جین آستین از مفاهیم پررنگ و غیرقابل انكار بشری مانند احساس، خرد، دشمنی ، دوست داشتن، عشق و مرگ برای ساختن آن چیزی استفاده می كرد كه حتی در آن سال های دور هم به آن «زندگی» می گفتند. جین آستین در ایران مانند بسیاری نویسندگان كلاسیك دیگر بسیار بد و مبتذل معرفی شد. برای همین بسیاری از مخاطبان داستان ایران نام او را هم عرض بسیاری از نویسندگان عامه پسند و پاورقی نویسی می دانستند كه در ایران آمده و رفته اند. از ماتیسن گرفته تا دانیل استیل، فاصله زیاد زمانی ای وجود دارد كه در طول آن آستین هم در حد یك عاشقانه نویس دسته چندم معرفی شده است.
اما نشر نی به تازگی دو رمان از این نویسنده را با ترجمه رضا رضایی به بازار فرستاده تا مگر جایگاه تخریب شده این نویسنده دوباره ترمیم شود. رضا رضایی مترجم این دو رمان «عقل و احساس» و «غرور و تعصب» قصد دارد تا سایر آثار این نویسنده كلاسیك را هم به فارسی برگرداند و از قرار معلوم در هر سال دو كتاب از او را منتشر كند. سایر آثاری كه از این نویسنده دردست ترجمه و سپس انتشار قرار دارد عبارت اند از: «اما»، «منسفیلد پارك»، «نورشنگرایی» و «ترغیب» كه با چاپ آنها مجموعه آثار این نویسنده به شكل كامل به زبان فارسی موجود خواهد بود...
در این یادداشت كلیت هایی از ویژگی های روایی فكری آستین را گزارش می كنم:
یك جفت چشم آبی: وقتی درباره جین آستین حرف می زنیم باید حتما به یاد داشته باشیم كه او یك انگلیسی است. این ویژگی ملیتی چیزی فراتر از یك وابستگی جبری و شناسنامه ای است. زیرا نویسندگان كلاسیك انگلیس در اكثر ساختارهای فكری با سایر همنوعان اروپایی شان تفاوت های آشكاری دارند. آستین هم یكی از این نویسندگان است. او در سنتی رشد كرده و نوشته است كه مبانی اخلاقی نه تنها به عنوان سنت، بلكه در قامت الگوهایی موروثی از نسلی به نسل دیگر رسیده اند.
بنابر این «اخلاق» با وجود اینكه امری قراردادی و روابط اخلاقی اموری درونی مانند عقل، احساس، خیر، شر و ... نیستند اما چنان در سنت آنگلوساكسون تنیده شدند كه هم عرض آن ارزش های یادشده قرار گرفتند. پس باید به یاد داشت كه آستین را نمی توان نویسنده ای «سنت گرا» دانست، بلكه او به معنای واقعی كلمه نویسنده «سنت» است. با این پس زمینه، رمان های «عقل و احساس» و «غرور و تعصب» به آثاری تبدیل می شوند كه طی آنها سیر تطور احساسی و زیستی شخصیت های اخلاقی البته باتوجه به این نكته كه در هر دو رمان از جمله شاهكاری چون غرور و تعصب شاهد متعرضان به ساحت اخلاقی هم هستیم در بستری از جهان به معنای صرف طبیعت روایت می شوند.
نكته قابل توجه در این است كه جین آستین شاید از معدود كلاسیك های اخلاق گرایی باشد كه چنان ما را در هارمونی روایی اش گم می كند كه باوجود این گرایش پررنگ اخلاقی، تسلیم «داستان» او می شویم. بعد از این مقدمه كوتاه می توان چنین گفت كه جین آستین در مرحله نخست روایت هایش، آن قدر ماجرا، خرده روایت و گره های كور روایی به وجود می آورد كه كمتر نویسنده ای حاضر به انجام چنین ریسكی است.
این حالت موجب می شود تا كلان مفاهیم باستانی ای در عرصه رمان جا خوش كرده و عامل شناسایی هر یك از شخصیت ها و ماجراهای آنان شوند. این عناصر علاوه براینكه اعم شخصیت ها را به خصوص در غرور و تعصب دچار لحن و زبان خاص داستانی شان می كنند، آنها را در دایره بسته ای قرار می دهند كه در نهایت «باید» به سرانجامی برسد.
گره های كور با توسل به ساختاری به نام «حیات اجتماعی» باز می شوند و در واقع آستین موفق می شود بدون اینكه شخصیت ها را از هویت خود خارج كند به یك تعامل داستانی و «انسانی» برساند. ویژگی این نگره در این است كه هیچ كدام از قهرمان ها و تیپ های جین آستین «متحول» نمی شوند، بلكه موفق می شوند تا از راهی دیگر كه در سازمان فكری شان وجود دارد به هدف درون متنی خود دست پیدا كنند.
آنها سازنده اخلاق از نوع انگلیسی آن هستند بنابراین در هیچ جایی از این دو رمان آستین نمی توان از راهی عصیان گرا، فردمحور به مفهوم هنری فیلدینگی آن و در عین حال ضداجتماعی به هدف ها و امیال دست پیدا كرد. از این دید جین آستین استاد چیدن آدم هایی متناقض با اصول های رفتاری اخلاقی خاص در كنار هم است. هارمونی باشكوهی از تناقض كه حتی در پایان رمان نیز بر نقیضه گرایی اش استوار مانده و تنها و تنها از راهی دیگر به صلح و شاید «وحدت» رسیده است. اوج این قضیه در شكل رفتاری خواهران رمان غرور و تعصب دیده می شود.
دختران انگلیسی كه نه سودای تجددخواهی دارند و نه برای به دست آوردن هر آنچه می خواهند از مسیر خود عدول می كنند مگر در باب یكی از خواهران كه آستین با استادی عمل او را توجیه و در واقع ختم به خیر می كند این جامعه كوچك كه «هم خون» بودن را مقدس می دانند، بر آیند آن چیزی هستند كه شاید بتوان آن را احترامی بدوی به طبیعت دانست. دقت كنید، آستین نویسنده زمانی است كه طبیعت به مثابه یك مفهوم مذهبی تاریخی عاملی بازدارنده است. جهان زمان او كوچك است و پیچیدگی های ناشی از مدرنیسم در آن نفوذ نكرده است. بنابراین بسیار طبیعی است كه او با مدنظر قرار دادن واقعیتی به نام طبیعت چیدمان روایی اش را انجام دهد. طبیعت در این جا به مجموعه عناصر و عواملی اطلاق می شود كه در نهایت مظهر فضیلت و تكامل است.
مجموعه ای از آموزه های سنتی، مذهبی و انسانی كه دنیای عینی را ساخته است. پس آستین، انسان خود را نه خارج از دایره، بلكه جزیی بدیهی از آن می داند. در این میان چیزی كه اساس روایت ها را می سازد تفارق همیشگی ای است كه میان اسلوب های رفتاری هر انسان وجود دارد. خود شیفتگی، غرور، حجب، انزواطلبی، دروغ گویی، رمانتیك بودن و... همان عوامل اصلی ای هستند كه تبدیل به بخش های مختلف سمفونی جین آستین می شوند. اینكه پیدا كردن راه های ارتباط چگونه است و فضیلت به معنای عام آن در چه نوع رفتاری می تواند این انسان را به طبیعت نزدیك تر كند.
جامعه ای كه آستین از آن می نویسد حداقل در این دو رمان جامعه ای روستایی است. شهرها در رمان ها هستند اما هنوز به یك ایده یا موضوع تبدیل نشده اند و شاید برای همین است كه می توان حضور پررنگ طبیعت را حتی به صورت فیزیكی و عرفی هم در رمان مشاهده كرد. سیر تكامل این انسان با چنین وضعیتی خلق می شود، اینكه چطور به وظایفی كه طبیعت به عنوان عنصری جبری تعیین كرده، عمل كرده و اینكه چطور در سایه تركیب احساس ها و قوانین، رفتاری نابهنجار و غیراجتماعی نداشت. شاید به نظر آید كه چنین ایده ای هیچ جذابیتی برای رمان باقی نمی گذارد در حالی كه آستین چنان این تفكر را تبدیل به داستان می كند كه ایده اصلی كاملا از نظر پوشیده می شود.
جین آستین
ترجمه: رضا رضایی
نشر نی چاپ اول۱۳۸۵
تعداد: ۲۰۰۰نسخه
مهدی یزدانی خرم
بحث دیگری كه در باب جهان داستانی جین آستین وجود دارد، این است كه برعكس عقیده بسیاری آثار او به هیچ وجه «عاشقانه» نیست. این را از آن جهت می گویم كه این نویسنده انگلیسی برعكس رمانتیك های فرانسوی عشق را نیز مفهومی می داند كه در یك پروسه اجتماعی اخلاقی البته كمی فردی تر معنی طبیعی اش را پیدا می كند. جامعه ای كه جین آستین از آن و در آن می نویسد جامعه ای ممنوع كننده یا ضداحساسات نیست بلكه برای عینی كردن مفاهیم احساسی راهكارهای اخلاقی دارد كه عدول از آنها موجب طرد شدن و انزوای افراد می شود، بنابراین در مفهومی كه عشق در آثار آستین ایجاد می كند، اروتیسم جایی ندارد و اصلا درباره آن بحث نمی شود. آستین عاشقان خود را چنان زمینی و چندسویه می آفریند كه شاید عاشق یا معشوق بودن یكی از چندین گرفتاری آنها باشد. پس آثار آستین به آن معنایی كه ما از رمان عاشقانه كلاسیك درك كرده ایم كه اغلب با تعریف فرانسوی اش بوده عاشقانه نبوده و بیشتر «احساس گرایانه» هستند. «احساس» در اینجا به تمام بازتاب های عمل گرایانه انسانی اطلاق می شود كه بر اثر سازوكارهای ذهنی و درونی بروز پیدا كرده و همان تناقض هایی را ساخته اند كه در نهایت از راه مصالحه و یكی شدن با طبیعت به سرانجامی نسبتا خوش می رسند.
شاید یكی از دلایل اهمیت جین آستین در این باشد كه او در زمانی كه بسیاری از انسان های ادبیات جهان سیاه و سفید هستند، توانسته یك انسان اجتماعی و چندبعدی بیافریند كه این اتفاق به دلیل پایبندی او به واقعیت بیرونی است. این مفهوم دخلی به آنچه كه رئالیسم می نامیم ندارد. او البته از واقعیت های اطراف اش كپیه نمی كشد، بلكه آنها را صاحب فردیت و استقلال كرده و در یك میزانسن باشكوه و عظیم در كنار و یا مقابل یكدیگر قرار می دهد. شاید جالب باشد كه انسان جین آستین اصلا رویاپرداز نیست. زیرا در این صورت با تلقی خاص آستین از انسان اجتماعی در تضاد می شد.
او هرچه كه به آن می اندیشد را به شكل یك نرم اجتماعی و طبیعی بیان می كند. پس خلجان های ذهنی پرطمطراق یا مونولوگ های شاعرانه به ندرت در این دو رمان دیده می شوند. آستین در هر شرایطی می كوشد انسان تك افتاده ای در رمان اش دیده نشود زیرا بافت و پیكره آثار او بر پایه باهم بودن و در عین حال مستقل بودن شكل گرفته و تك افتادگی موجب می شود تا سایر شخصیت ها تحت تاثیر یك نفر قرار بگیرند. با اینكه مثلا غرور و تعصب بیشتر درباره الیزابت است، اما تمام خواهران یا شخصیت های پیرامون در تغییر آهنگ رمان نقش واضحی دارند. بنابر این آستین زاویه دانای كل را هوشمندانه انتخاب می كند تا هارمونی ها و لحن های مختلفی كه در آثار وجود دارد تحت تاثیر یك ایده شخصیتی مشخص قرار نگیرد.
قهرمان های نسبتا اصلی تر او آدم هایی هستند كه اغلب موضوع روایت دیگران نیز قرار می گیرند. بنا بر این هم حالت ابژكتیو دارند و هم شكلی سوبژ كتیو. انسان انگلیسی او با جهان پیرامون نبردی و منازعه ای ندارد. او در روزگاری می زید كه «زندگی كردن» مهمترین دغدغه بشر است برای همین از كنار هرچیزی كه بخواهد او را برای این تلقی از «زندگی كردن» دور كند رد می شود. دو رمان غرور و تعصب و عقل و احساس برآیندی از تفكراتی روایی و پایبند به اصول پذیرفته شده اجتماعی است كه می توانند به خصوص غرور و تعصب مخاطب خود را با گزارش و تعریف بسیار عینی و نه پیش پا افتاده و پوپولیستی رو در رو كنند.
شاید خردگرایی خاص انسان آستین موقتا بر احساس گرایی عمدتا غریزی فائق می آید، اما او نویسنده ای است كه در پس ذهن آثارش می توان رد پای ناتورالیسمی را دید كه هنوز به مرحله سیاه نویسی و رویارویی انسان با طبیعت قرار نگرفته است. جین آستین قصه گوی بزرگی است. قصه گویی كه بدون اینكه سودای درهم ریختن ساختارها و اسلوب های پذیرفته شده دوران خود را داشته باشد، یك ادبیات جاندار و پویا را خلق كرده است. ادبیاتی كه شاید از بازخوانی آن نویسندگان ضداجتماعی ای چون دی اچ لارنس و ویرجینیا وولف به وجود آمدند.
جین آستین
ترجمه: رضا رضایی
نشر نی
چاپ اول۱۳۸۵
تعداد: ۲۰۰۰نسخه
*نام نوشتار برگرفته است از جلد پنجم رمان جست وجوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید