جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


قتل عام در روآندا


قتل عام در روآندا
«كشتن سگ ها» كار مایكل كیتون جونز ، یكی از سه كار جدیدی محسوب می شود كه قتل عام سال ۱۹۹۴ روآندا را به تصویر می كشد. دو تای دیگر «هتل روآندا» ساخته تری جورج و «گاهی اوقات در آوریل» كار رائول پك هستند و فرقی كه «كشتن سگ ها» با آنها دارد، این است كه در عین شجاعانه بودن و زدن به دل ماجرا و اصل هدف نوعی ناهماهنگی هم در متن در آن دیده می شود كه توضیحی بر آنها ارائه نمی شود و توجه درست و بایسته ای را به حادثه سازان اصلی ارزانی نمی دارد.هرچه هست فیلمسازان با موضوعی طرف شده اند كه موجب مرگ ۸۰۰ هزار نفر از توتسی ها و یك قتل عام حقیقی در روآندا شد.
ماجرا این بار از زبان یك معلم جوان سفید پوست در یك مدرسه كاتولیك در شهر كیگالی بیان می شود. كسی كه وقتی می خواهد خودش را توصیف كند، می گوید انگار خودش در یك امتحان و درس دشوار شركت كرده است.فیلمنامه بیشتر بر روی این نكته متمركز است كه غربی ها هیچ گاه فكر و اقدامی برای متوقف كردن آن كشتارها نكردند و در نتیجه توتسی ها و رقبای آنها كه هوتوها بودند، آنچنان كه باید در فیلم تحت ارزیابی قرار نگرفته اند و اگر هم گرفته باشند، تغییر محل مكرر دوربین و یا متمركز نبودن حواس كیتون جونز و توجه وی به سایر مسائل، شكل گیری چیزی را كه گفتیم، غیرممكن می سازد.
با این حال صحنه هایی هست كه بینندگان را قادر می سازد شاهد كشتار باشند. در یكی از آنها كاراكتر جو با بازی هیو دنسی از بالای ساختمان یك مدرسه مرگ و كشتار مادر و دختری را به دست نظامیان هوتو به صراحت می بیند.هیچ یك از افراد روآندایی و مردمان این كشور با دقت و وسعت لازم به تصویر كشیده نشده اند و حتی كاراكتری به نام سیبومانا كه یك سیاستمدار بارز این كشور است نیز شامل همین روند می شود.
او می كوشد با سربازان و حافظان صلح سازمان ملل كه در منطقه ساكن اند ارتباط برقرار كند. نفر دیگر قابل ذكر در این ارتباط یك دختر از نژاد و طایفه توتسی به نام ماری است و دیگری یك قاتل از نژاد هوتو به نام فرانسوا. آنها به سبب مسئله ای كه گفتیم كاراكترهایی یك بعدی به نظر می رسند و حتی كاریكاتورمانند شده اند.هر چه هست فیلمسازان كوشیده اند یك قصه و روال جالب قصه گویی را از وقایع سال ۱۹۹۴ بیرون بكشند، ولی كار آنها آسان سازی چیزی به نظر می رسد كه به خودی خود پیچیده بود و اصلا نمی شد آن را كوچك شمرد. فیلم «گاهی اوقات در آوریل» ساخته رائول پك مشكلاتی مشابه داشت، ولی كاراكترهای اصلی آن روآندایی بودند و حسن قضیه در این بود كه لااقل پك كوشیده بود قضیه را از دیدگاه خود روآندایی ها و به عنوان یكی از خود آنان بازگو كند.جان هارت هنرپیشه قدیمی بریتانیایی یك بازی جالب و خاص در رل یك كشیش كاتولیك كه كشورش را دوست دارد ارائه می دهد.
او حاضر است آنجا بمیرد اما روآندا را رها نكند، كیتون جونز هم توانسته است به ارمغان آورنده حساسیت و عصبیت درخصوص موضوعی باشد كه در اصل نیز چنین خصلت هایی را دربر داشت. دیوید بلتون تهیه كننده و سناریست فیلم نیز كسی است كه در سال ۱۹۹۴ از روآندا بازدید كرد تا برنامه ای برای تلویزیون بریتانیا درخصوص وقایع این كشور تهیه كند. او چه احساسی داشته است آیا وی بر این باور بوده كه صلاحیت نگارش سناریویی از دیدگاه مردم روآندا را نداشته است. جواب این سئوال هرچه باشد، مسئله اصلی مورد نیاز همین نكته بوده و بدون آن هر فیلم مرتبط با روآندا ناقص است.از آنجا كه در «كشتن سگ ها» این مسئله رعایت نشده است، ما با فیلمی مواجه هستیم كه انگار نه برای روآندایی ها بلكه برای سایرین ساخته شده است.فیلمی كه لاجرم دیدگاه دیگران را هم با وسعت دربردارد و نه كسانی را كه قتل های گسترده روآندا شامل حال شان شد و آن رنج ها را به واقع تحمل كردند.
● خلاصه داستان
به روآندا در سال ۱۹۹۴ سفر می كنیم. جو كانار یك معلم در یك مدرسه كاتولیك در كیگالی پایتخت روآندا است و در كنار پدر كریستوفر در یك واحد و گروهان از سربازان وابسته به سازمان ملل كار می كند ولی شاید حتی وجود و كارهای آنان نیز نشانگر دردسرهایی باشد كه در راه است. هر دونفر كانار و كریستوفر یك فضای متشنج را در منطقه حس می كنند و به نظر می رسد كه دولت وابسته به هوتو در تدارك انجام كارهایی در قبال اقلیت ساتسی باشد.
در ۶ آوریل ۱۹۹۴ هواپیمای رئیس جمهوری روآندا با شلیك گروه های مخالف ساقط می شود و «هوتو»ها در مقام عكس العمل یك موج از خشونت را در قبال ساتسی ها به جریان می اندازند. از آنجا كه سربازان سازمان ملل در آنجا مستقر هستند، عده ای مدرسه محل حضور آنها را یك پناهگاه می دانند و در آنجا ساكن می شوند، اما دلون كه از فرماندهان این سربازان و مدیران اجرایی سازمان ملل است، تاكید می كند كه نیروهای تحت امر وی به این قصد در آنجا حضور دارند كه صلح را تحت «نظارت و اداره» خود قرار دهند و نه اینكه آن را به اهالی تحمیل كنند و بر منطقه حاكم سازند.
با این حال می توان از راه رسیدن یك كشتار عمومی را حس و پیش بینی كرد و مسئله بسیار جدی نشان می دهد. نیروهای نظامی وابسته به هوتو در اطراف مدارس اجتماع می كنند تا «ساتسی»هایی را كه به آنجا پناه برده اند، اسیر و شكار كنند. جو یك دوست خود را كه به شبكه BBC وابسته است، به آنجا دعوت می كند تا شاید گزارش های تهیه شده توسط او مردم را به آنچه در آنجا می گذرد، واقف گرداند. گزارش های حاصله حاكی از آن است كه ۱۰ سرباز بلژیكی وابسته به سازمان ملل كشته شده اند و همین مسئله، حضور و موضع و پایگاه سازمان ملل را در آنجا و در منطقه تضعیف می كند.
سربازان این نهاد در عمل هیچ دخالت موثر و مثبتی در امور منطقه نمی كنند و وقتی ساتسی ها و هوتوها به جان هم افتاده اند، آنها ناظر و تماشاگری بیش نیستند و فقط حاضرند حیوانات و چهارپایان و حتی سگ هایی را كه وارد منطقه زیست مردم و سطح شهر شده اند، از پای درآورند و انگار به انسان ها كاری ندارند. لژیونرهای فرانسوی وارد ماجرا می شوند ولی آنها نیز بیشتر نگران سفیدها و سلامتی آنان در منطقه هستند و نه ساتسی ها و هوتوها و چشم های آنان هم در عمل به روی جنایات بسته است.
در نهایت نیروهای به اصطلاح حافظ صلح سازمان ملل به كلی كنار می كشند و منطقه را ترك می گویند و فقط پدر كریستوفر است كه تعدادی از بچه های ساتسی را از چنگ ارتش هوتو نجات می دهد و كاری می كند كه از كنار آنها به سلامتی عبور نمایند. با این وجود سایر «ساتسی »های مستقر در منطقه كشته می شوند. جلوی پدر كریستوفر را نیز در ایستگاه بعدی می گیرند. او كشته می شود اما بچه ها پا به فرار می گذارند. پنج سال بعد مارس یكی از بچه هایی كه از ماشین كریستوفر گریخته و زنده مانده است، به مدرسه سر می زند و آنجا می بیند كه جو در حال تدریس است. جو به ماری اعتراف می كند كه از ترس مرگ از آنجا گریخته بود.
● كشتن سگ ها shooting dogs
▪ محصول: بریتانیا، آلمان و فرانسه ۲۰۰۵
▪ كارگردان: مایكل كیتون جونز
▪ بازیگران اصلی: جان هارت، هیو دنسی و دومنیك هورویتز
▪ مدت: ۱۱۵ دقیقه
جفری مك ناب
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید