جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


مرگ‌ سامورایی‌ وار فرمانده‌ ایرانی‌


مرگ‌ سامورایی‌ وار فرمانده‌ ایرانی‌
كاظم‌ معصومی‌ را با فیلم‌های‌ راز كوكب‌، دبیرستان‌ شوك‌ و دزد و نویسنده‌ می‌شناسیم‌. كارگردانی‌ كه‌ اغلب‌ فیلم‌هایش‌ جزو آثار سینمای‌ بدنه‌ بود. اما طبل‌ بزرگ‌ زیر پای‌ چپ‌ جهشی‌ برای‌ او محسوب‌ می‌ شود. فیلمی‌ كه‌ برای‌ اولین‌ بار تصویر متفاوتی‌ از حال‌ و هوای‌ جنگ‌ را نشان‌ می‌دهد. گفت‌وگوی‌ كوتاه‌ ما با او را بخوانید:
● با توجه‌ به‌ حال‌ و هوای‌ فیلم‌های‌ قبلی‌تان‌ بعید به‌ نظر می‌رسید دغدغه‌ سینمای‌ جنگ‌ را داشته‌ باشید. چطور شد كه‌ «طبل‌ بزرگ‌ زیر پای‌ چپ‌» با این‌ موضوع‌ ساخته‌ شد؟
▪ زمان‌ جنگ‌ ایران‌ و عراق‌ سال‌ها به‌ عنوان‌ عكاس‌ و فیلمبردار در مناطق‌ جنگی‌ حضور داشتم‌. نزدیك‌ خط‌ مقدم‌ می‌رفتم‌ و به‌ انتظار می‌نشستم‌ تا خط‌ شكسته‌ شود. در فاصله‌ شكسته‌ شدن‌ خط‌ صحنه‌هایی‌ می‌دیدم‌ كه‌ سال‌هاست‌ تاثیر آنها در ذهنم‌ باقی‌مانده‌ است‌. انسان‌های‌ دو سرزمین‌ كشته‌ می‌شدند و این‌ كشته‌ شدن‌ انسان‌ها تنها تنفر از جنگ‌ را ایجاد می‌كرد. این‌ حس‌ در وجودم‌ باقی‌ ماند و بالاخره‌ در فیلمی‌ بروز پیدا كرد.
● نقش‌ داستان‌ رومانیایی‌ كه‌ از آن‌ برداشت‌ آزاد داشتید چه‌ بود؟
▪ «پایان‌ ظلمت‌» داستانی‌ بیست‌ صفحه‌یی‌ بود كه‌ حدود سال‌ ۶۴ یا ۶۵ آن‌ را خواندم‌.این‌ داستان‌ امكان‌ آن‌ را ایجاد كرد كه‌ مساله‌ جنگ‌ را از نگاهی‌ متفاوت‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ كنم‌. معتقدم‌ جنگ‌ فقط‌ شجاعت‌ و ایثار و ... نیست‌، این‌ بخشی‌ از آن‌ است‌ و در سوی‌ دیگر نفس‌ جنگ‌ مطرح‌ است‌. در جنگ‌ انسان‌ها از بین‌ می‌روند و در مقابل‌ این‌ اتفاق‌ فیلمسازی‌، هنر و ادبیات‌ قرار دارد كه‌ كشته‌ شدن‌ انسان‌ را نمی‌پسندد.
● یعنی‌ سینمای‌ جنگ‌ را دسته‌بندی‌ می‌كنید و خودتان‌ تصویری‌ تازه‌ ارایه‌ می‌دهید؟
▪ ژانر دفاع‌ مقدس‌، ژانر پر و كاملی‌ است‌، نوعی‌ است‌ كه‌ در دل‌ خودش‌ انواع‌ سینماها را دارد. اكشن‌، حماسی‌، معناگرا و واقع‌گرا، گونه‌های‌ مختلفی‌ است‌ كه‌ در ژانر دفاع‌ مقدس‌ دیده‌ می‌شود. اما در «طبل‌ بزرگ‌ زیر پای‌ چپ‌» نگاهی‌ آزاد به‌ جنگ‌ وجود دارد. با توجه‌ به‌ تجربه‌یی‌ كه‌ در جنگ‌ داشتم‌، لزوم‌ این‌ نوع‌ پرداخت‌ را به‌ موضوع‌ احساس‌ كردم‌. طرح‌ این‌ نگاه‌ آزاد بخصوص‌ به‌ مقوله‌ جنگ‌ مطمئنا سختی‌هایی‌ ایجاد كرده‌...
سینمای‌ دفاع‌ مقدس‌ خودش‌ ضد جنگ‌ است‌، این‌ سینما از مفهوم‌ جنگ‌طلبی‌ برنمی‌آید. البته‌ معمولا با نگاه‌های‌ متفاوت‌ به‌ جنگ‌ تنها در جلسات‌ خصوصی‌ مسئولان‌ موافقت‌ می‌شود و در عمل‌ مخالفت‌هایی‌ با ساختن‌ چنین‌ كارهایی‌ صورت‌ می‌گیرد. بطور كلی‌ در این‌ زمینه‌ با برخوردی‌ دوگانه‌ روبرو هستیم‌.
جنگ‌ ابعاد مختلفی‌ دارد كه‌ اتفاقا باید تمامی‌ این‌ ابعاد از جمله‌ مقاومت‌ها و پایداری‌ها و از سوی‌ دیگر خود مساله‌ جنگ‌ مورد بررسی‌ قرار گیرد. تاكنون‌ در مورد اول‌ فیلم‌های‌ مختلفی‌ ساخته‌ شده‌ و نتیجه‌ آن‌ را شاهد بوده‌ایم‌ اما در حال‌ حاضر دیگر می‌توان‌ فیلم‌هایی‌ ساخت‌ كه‌ بطور مشخص جنگیدن‌ را تجزیه‌ و تحلیل‌ می‌كنند. وجود نگاه‌های‌ مختلف‌ سوءتفاهم‌هایی‌ را میان‌ مسئولان‌ و فیلمسازان‌ ایجاد كرده‌ كه‌ باید این‌ مساله‌ برطرف‌ شود.
● مثلث‌ شخصیت‌های‌ فیلم‌، برخوردهایی‌ كاملا متفاوت‌ نسبت‌ به‌ یكدیگر دارند. حسین‌ محجوب‌ با صورت‌ سرد و غیرقابل‌ نفوذ، بابك‌ حمیدیان‌ با حس‌ و حال‌ پرشور خود كه‌ عصیان‌ كرده‌ و شاكی‌ است‌ و در این‌ میان‌ حمید فرخ‌نژاد در نقش‌ حافظ‌ كه‌ بیشتر نقش‌ میانجی‌ داشته‌ و وضعیت‌ را از حالت‌ بحران‌ خارج‌ می‌كند. ابتدا از شكل‌گیری‌ شخصیت‌ حافظ‌ بگویید، چرا فرخ‌نژاد برای‌ این‌ نقش‌ انتخاب‌ شد؟
▪ خصوصیت‌ حافظ‌ نزدیك‌ به‌ خود حمید فرخ‌نژاد بود. این‌ نزدیكی‌ باعث‌ شد تا فرخ‌نژاد شخصیت‌ حافظ‌ را به‌ درستی‌ زنده‌ كند. حافظ‌ برخلاف‌ فرمانده‌ كه‌ فردی‌ مقرراتی‌ است‌ و البته‌ در كنار ستوان‌ كه‌ كاملا از شرایط‌ ناراضی‌ است‌ باید فردی‌ آرام‌تر و راحت‌تر می‌شد. حافظ‌ تلطیف‌ شده‌ هر دو این‌ شخصیت‌ها بود.
● بابك‌ حمیدیان‌ در نقش‌ مهران‌ شخصیتی‌ را در جبهه‌ جنگ‌ تصویر می‌كند كه‌ تاكنون‌ كمتر با مردی‌ مشابه‌ آن‌ روبرو شده‌ بودیم‌. مهران‌ از حضور در جبهه‌ ناراضی‌ است‌ و همواره‌ از این‌ قضیه‌ شكایت‌ می‌كند، در فضایی‌ كه‌ همواره‌ سخن‌ از تعلقات‌ معنوی‌ شنیده‌ایم‌ او از نگرانی‌های‌ دنیوی‌ می‌گوید و دغدغه‌ بازگشت‌ به‌ خانه‌ و ازدواجش‌ را دارد. چرا مهران‌ را در آن‌ جمع‌ قرار دادید؟
▪ متاسفانه‌ تاكنون‌ چندان‌ شناخت‌ درستی‌ از جبهه‌ به‌ مخاطب‌ ارایه‌ نشده‌ است‌، اما كسانی‌ كه‌ در جبهه‌ حضور داشتند بخوبی‌ فضای‌ آنجا و آدم‌های‌ حاضر در آن‌ مكان‌ را می‌شناسند.
افرادی‌ كه‌ بخاطر اعتقادات‌ خود پا به‌ میدان‌ جنگ‌ می‌گذاشتند، گروهی‌ از افراد حاضر در میدان‌ بودند و برخی‌ بنا به‌ دلایل‌ دیگر راهی‌ جبهه‌ شده‌ بودند، در كنار كسانی‌ كه‌ فداكارانه‌ می‌جنگیدند، كسانی‌ هم‌ حضور داشتند كه‌ از مسئولیت‌ خود شانه‌ خالی‌ می‌كردند. از همین‌ رو امثال‌ مهران‌ هم‌ در جنگ‌ حضور داشتند. اینها هم‌ بخشی‌ از جبهه‌ هستند و نمی‌توان‌ آنها را حذف‌ و سانسور كرد. از همین‌ رو لازم‌ دیدم‌ تا در میان‌ سه‌ شخصیت‌ فیلم‌ مهران‌ را هم‌ قرار دهم‌.
یكی‌ از سكانس‌های‌ كلیدی‌ فیلم‌ زمانی‌ است‌ كه‌ دوربین‌ وارد محدوده‌ عراقی‌ها می‌شود. ما به‌ جای‌ سربازان‌ با آدمك‌ها روبرو می‌شویم‌. در این‌ قسمت‌ كاملا نمادین‌ عمل‌ كردید...
این‌ جنگ‌ به‌ ما تحمیل‌ شده‌ بود و از سوی‌ دیگر مردم‌ عراق‌ هم‌ چندان‌ تمایلی‌ به‌ تداوم‌ آن‌ نداشتند. تصویر آدمك‌ها بخوبی‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ عراقی‌ها هیچ‌ اعتقادی‌ به‌ این‌ جنگ‌ نداشتند.
● در پایان‌ فیلم‌ چند اتفاق‌ غیرمنتظره‌ همزمان‌ رخ‌ می‌دهد. مرگ‌ فرمانده‌ و حركت‌ دوربین‌ با كرین‌ كه‌ در تمام‌ طول‌ فیلم‌ نمونه‌ آن‌ دیده‌ نشد. احساس‌ می‌كنید مخاطب‌ را آماده‌ این‌ پایان‌ كرده‌ بودید؟
▪ مخاطب‌ متوجه‌ ایجاد تحولاتی‌ در فرمانده‌ شده‌ بود. او به‌ شناختی‌ فراتر از جنگ‌ می‌رسد. او متوجه‌ می‌شود جنگ‌ در مقابل‌ هستی‌ انسان‌ قرار گرفته‌ است‌ و در نهایت‌ آن‌ حركت‌ سامورایی‌ را كه‌ نشان‌ دهنده‌ تكامل‌ روحی‌ و روانی‌ این‌ آدم‌ است‌، انجام‌ می‌دهد.
● مرگ‌ سامورایی‌وار فرمانده‌ ایرانی‌؟
▪ تماشاگر با عناصر درام‌ آشناست‌. مخاطبان‌ ما به‌ آگاهی‌ رسیده‌ و اقدام‌ فرمانده‌ را نشان‌ دهنده‌ تكامل‌ روحی‌ او و حركتی‌ انسانی‌ می‌داند. با حركت‌ كرین‌ در پایان‌ فیلم‌ كه‌ دوربین‌ رو به‌ آسمان‌ می‌رود شاهد بالغ‌ شدن‌ و استحاله‌ روح‌ فرمانده‌ می‌شویم‌.
گفت‌وگو با كاظم‌ معصومی‌ كارگردان‌ «طبل‌ بزرگ‌ زیر پای‌ چپ‌»
لاله‌ نصیری‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید