جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


منابع خلیج فارس در کانون رقابت


منابع خلیج فارس در کانون رقابت
اگر تمام کره زمین را برای یافتن سرزمینی بگردیم که برای برپایی امپراتوری آمریکایی، اهمیت حیاتی داشته باشد، بدون شک نخستین جا خلیج فارس خواهد بود. شن های بیابان این منطقه، دو بشکه از هر سه بشکه نفت موجود در جهان را در دل خود نهفته دارد. ذخایر نفتی عراق به تنهایی بیش از مجموعه ذخایر موجود در روسیه، ایالات متحد آمریکا، چین و مکزیک تخمین زده شده است.
اکنون سی سال است که منطقه خلیج فارس نقطه هدف گیری شده گروه پرنفوذی از طراحان سیاست خارجی آمریکا است که عقیده دارند دولت آمریکا برای دست یابی به سلطه جهانی باید کنترل نفت این منطقه را به دست گیرد. این رویکرد که هنگام بحران انرژی در سال های دهه ۱۹۷۰ شکل گرفت و از آن هنگام به بعد، نسلی از سیاست گذاران آن را صیقل دادند، امروز جسورانه ترین بیان خود را در سیاست های آمریکا یافته است. همچنین از دیدگاه راست های افراطی مستقر در کاخ سفید و پنتاگون که تعیین کننده سیاست های کنونی دولت آمریکا هستند، اهمیت حیاتی منطقه خلیج فارس تنها به لحاظ سهم آن در تأمین انرژی آمریکا نیست، بلکه از آن روی مهم است که این منابع به آمریکا اجازه می دهد، شریان حیاتی انرژی جهان را در دست داشته باشد تا بتواند رقیبان بالقوه را از دست یابی به آنها محروم سازد.
اگرچه کشورهای اروپایی و ایالات متحد آمریکا به همراه ژاپن از سویی برای کاهش وابستگی خود به منطقه و از سوی دیگر برای کاهش اهمیت این منطقه و عامل اصلی آن یعنی نفت تلاش می کردند، اما این تلاش ها برای یافتن جانشین های انرژی یا کشف انرژی های دیگر، نتیجه نداد و با همه تلاش ها و سرمایه گذاری های هنگفت و وسیع که به ویژه از دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد در این زمینه شده بود، تا به امروز ناکام مانده است و تلاش ها برای جانشینی انرژی ای ارزان تر و مقرون تر به صرفه تر از نفت پاسخگو نبوده و به شکست این سیاست اقتصادی آنان منجر شده است. حتی بسیاری از تأسیسات اتمی کشورهای صنعتی نیز تعطیل شده و نیاز غرب صنعتی به انرژی های فسیلی به حدی افزایش یافته است که از نگاه غرب ضرورت دارد منابع آن کنترل شود.
در این مرحله، خاور میانه و به ویژه منطقه خلیج فارس بار دیگر اهمیت راهبردی و ژئواکونومیک خود را بازیافته و غرب به ویژه ایالات متحد آمریکا برای کنترل منابع انرژی متمرکز در خلیج فارس و حوزه خزر، ناگزیر از تلاش به منظور برخورد و مقابله با حرکت های مخالف در منطقه است.
از نظر ایالات متحد آمریکا، آنچه در خلیج فارس در معرض خطر قرار دارد، رفاه اقتصادی و سیاسی آمریکا است. آمریکا همچنان امیدوارانه به تلاش خود برای برقراری یک صلح پایدار در منطقه آن گونه که می خواهد، ادامه می دهد و در غیر این صورت، حیات سیاسی- اقتصادی آمریکا در معرض خطر قرار می گیرد. بنابراین نفت خلیج فارس، همچنان مهم ترین و اجتناب ناپذیرترین ماده خام در تمدن صنعتی جهان است. امروزه نفت این منطقه دیگر از «کالای اقتصادی» خارج و به «ارزش استراتژیک» تبدیل شده است.
مایکل کلر، استاد مطالعات صلح و امنیت جهانی در کالج همشایر و نویسنده کتاب «جنگ بر سر منابع»، می گوید: هدف از کنترل خلیج فارس، چیرگی بر مبنای نفت آن به عنوان یک اهرم قدرت است، نه یک منبع سوخت. تسلط بر منطقه خلیج فارس به معنای مهار کردن اروپا، ژاپن و چین است. این کار به ما قدرت کنترل باز و بستن شیر نفت را خواهد داد.
وابستگی اقتصاد جهانی و به ویژه کشورهای صنعتی و پیشرفته جهان به منابع انرژی منطقه خلیج فارس به حدی است که اگر این کشورها از دسترسی به منابع انرژی این منطقه محروم شوند، نتیجه اش ممکن است ورشکستگی و به دردسر افتادن متحدان و اقتصاد جهانی باشد.اهمیت منطقه خلیج فارس برای غرب هنگامی آشکارتر می شود که بدانیم ارتباط مستقیمی میان نفت صادر شده و کالاهای وارد شده به منطقه خلیج فارس با رفاه، موفقیت و پیشرفت اقتصادی غرب برقرار است و چنانچه غرب نفت خلیج فارس را به مدت یک سال از دست بدهد، میزان تولید ناخالص ملی اروپا، آمریکا و ژاپن به شدت تحت تأثیر قرار می گیرد؛ بنابراین وابستگی کشورهای صنعتی به این منطقه راهبردی از یک سو و برهم زدن امنیت این منطقه با حضور و دخالت محسوس و غیرمحسوس ایالات متحد آمریکا از دیگر سو، نگرانی بزرگی به شمار می آید. از آن جا که هنوز هم برای جهان صنعتی، نفت منبع اصلی انرژی محسوب می شود و در حال حاضر به ویژه در بخش حمل و نقل، جانشین آماده و مهمی برای آن وجود ندارد، همچنین توزیع جغرافیایی و پراکندگی ذخایر نفت جهان ناهمگون و بیشتر در منطقه خاور میانه و خلیج فارس متمرکز است، این نگرانی برای جهان صنعتی رو به فزونی است. افزون بر این، سلطه بر ذخایر انرژی خلیج فارس که بیش از دو سوم ذخایر انرژی جهان را در خود جای داده است، از طریق تأثیر در سازکار تولید و سرمایه گذاری در بخش تولید و نیز مداخله دلخواه در قیمت گذاری نفت، می تواند این امکان را در اختیار آمریکا قرار دهد که علاوه بر برخورداری از منافع اقتصادی ناشی از آن، امتیازهای مورد نیاز را از رقیبان اروپایی و آسیایی خود که بیش از ۷۰ تا ۹۰ درصد واردات نفتی خود را از خلیج فارس تأمین می کنند، بگیرد.
اقتصاد صنعتی، هم در کشورهای پیشرفته اروپایی و ژاپن و هم در کشورهای در حال توسعه آسیایی، به انرژی خلیج فارس وابسته است و این چیزی است که آمریکا به درستی آن را درک کرده و درصدد است تا از طریق سلطه بر ذخایر انرژی و کنترل تولید، توزیع و مصرف این ماده حیاتی، هژمونی اقتصادی خود را تداوم بخشد.
تسلط آمریکا بر منابع عظیم نفتی خلیج فارس و به ویژه عراق از یک سو، به معنای کوتاه شدن دست اروپا و ژاپن از نفت عراق و از سوی دیگر، به معنای کنترل بازار جهانی نفت است که می تواند این امکان را به آمریکا بدهد تا با ایجاد نوسان در عرضه نفت و بی ثبات کردن قیمت جهانی انرژی، ریشه اقتصادی رقیبان خود را با تزلزل و رکود همراه کند.
همچنین خرسندی آمریکا در بعد اقتصادی ماجرای حمله به عراق، از جمله هدف های دست یافته دولتمردان آمریکایی است که البته با ناخرسندی رقیبان اروپایی همراه خواهد شد. این سیاست آمریکا، به رغم همسویی برخی از متحدان غربی، سبب می شود که اروپا (دست کم در بعد اقتصادی در منطقه) رویه ای جدید و جدا از متحد قدیمی خود در پیش بگیرد و سیاست کاهش صدور نفت عراق از سوی آمریکا که با دو انگیزه مهم صورت می پذیرد (کنترل بازار نفت و اقتصاد رقیبان خود و بازپرداخت هرچه سریع تر بدهی های عراق و هزینه های جنگ به آمریکا با بالا بردن قیمت جهانی نفت در یک مقطع زمانی مشخص) زمینه تضاد منافع میان اروپا و آمریکا را گسترش می دهد و سبب شدت یافتن این اختلاف ها می شود که سرانجام بر روند همکاری اروپا و آمریکا در منطقه تأثیر منفی برجای خواهد گذاشت.
واقعیت آن است که اروپاییان به لحاظ امنیتی، دنباله رو ایالات متحد آمریکا هستند، اما در زمینه اقتصادی می خواهند مستقل از آمریکا به فعالیت های خود بپردازند، هرچند که در حوزه امنیتی و سیاسی نیز با جدیت این مسئله را دنبال می کنند. مرکز اختلاف های آمریکا و اروپا، منطقه خاور میانه به ویژه خلیج فارس است. این رقابت از زمان جنگ سرد آغاز شده است، ولی کشورهای اروپایی در این منطقه قدم به قدم عقب نشسته و دامنه نفوذشان را محدود کرده اند و حتی «گفتمان اورو - عرب» که میان سه کشور فرانسه، ایتالیا و اسپانیا در اروپا و هر کشور از شمال آمریکا صورت می گرفت، به نتیجه ای خاص و عمده نرسیده است، زیرا آمریکا اجازه فعالیت های مستقل را به اروپا و خاور میانه نمی دهد و اروپاییان در کشمکش های جهانی در مقابل آمریکا همچنان عقب نشینی می کنند.هم اکنون، ایالات متحد آمریکا روابط خود را با سایر کشورهای منطقه گسترش می دهد، اما اروپا به عنوان بازیگر در صحنه شطرنج خاور میانه و خلیج فارس، امکانات چندانی ندارد و از این رو به سیاست انتقادی بر ضد آمریکا روی آورده است.
منبع : شبکه اطلاع رسانی شانا


همچنین مشاهده کنید