جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

«استبداد» از منظر قرآن


«استبداد» از منظر قرآن
قرآن کریم خاستگاه استبداد را در «خود بنیاد پنداری آدمی» می‏داند. از این رو نه حکومت فردی، نه حکومت جمعی و نه هر گونه سازوکاری از توزیع قدرت را، مانع نفوذ استبداد نمی‏داند. استبداد در قرآن که با واژگانی چون ستم، نافرمانی، جور و شرک بیان شده است، خود دارای سطوح مختلفی است که از نافرمانی خداوند آغاز می‏شود، سپس به طغیان در روابط میان انسان‏ها و ستم انسان به نفس خود، منتهی می‏شود. قرآن در داستان‏های تاریخی اقوام پیشین، معاصران پیامبر و سرانجام نافرمانان بر «روحیه خود بنیاد پنداری» آنان تأکید دارد.
۱. علی رغم توجه دیرینه مسلمانان به پرهیز از خودکامگی حکمرانان در قالب عناصر نظارتی‏ای همچون شورا، نصیحت ائمه مسلمانان و امر به معروف و نهی از منکر، به لحاظ نظری، و برقراری سازو کار هنجاری ـ اخلاقی «نصیحهٔ الملوک» به لحاظ عملی، استبدادِ داخلیِ جوامعِ اسلامی یکی از دو علت اصلی انحطاط مسلمانان در دوره معاصر، به وسیله مصلحانی چون سید جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده و رشید رضا شناسایی شده است. در تاریخ معاصر اسلام نیز نویسندگانی چون عبدالرحمن کواکبی،۱ محمد حسین نایینی۲ و همکفران مشروطه خواه دیگر او چون محمد اسماعیل محلاتی و فاضل ترشیزی۳ و در دوره اخیر سید محمود طالقانی۴ به صورت جدی‏تری به این مسأله پرداخته‏اند. اگر این نویسندگان به سرزنش خودکامگی فردی پرداخته‏اند، عبداللّه مازندرانی یکی از دو مرجع هوادار مشروطیت در نجف نیز با مشاهده سرانجام نهضت مشروطه، از خصلت «استبداد مرکبه» آن نهضت انتقاد کرد۵ و استبداد داخلی را همچنان پابرجا دانست.
توجه به مسأله توزیع قدرت سیاسی و مبارزه با استبداد از دهه ۱۹۸۰ میلادی به بعد در ایران و جهان اسلام، در قالب موج «مردم سالاری» خواهی، به شکلی دیگر، بازتاب مضاعفی یافت؛ به گونه‏ای که حتی اسلام گرایان تندی چون اخوان المسلمین مصر، اردن، اسلام گرایان ترکیه، سودان و الجزایر نیز با هدف مشارکت در قدرت سیاسی از یک سو، و کنترل استبداد فردی غالب حکومت‏های خود از سوی دیگر، به مبارزات پارلمانی کشیده شدند. در موج جدید «مردم سالاری»خواهی جدید، مسأله «استبداد» از بُعد فردی آن به بُعد استبداد اکثریت در صحنه نظریه‏پردازی کشیده شده و کانون توجه از استبداد فردی به استبداد جمعی، یا به قول عبداللّه مازندرانی استبداد مرکبه، جلب شده است؛ از این رو توجه به نگرش قرآن به مسأله استبداد می‏تواند در شیوه درست اتخاذ نظریه‏ای سیاسی برای جوامع کنونی اسلامی مفید باشد.
۲. در آموزه‏های سیاسی جدید دانشواژه‏های زیادی برای بیان معنای استبداد به کار رفته است. در میان این واژه‏ها، گاهی میان استبداد کلاسیک و استبداد مدرن تفاوت گذاشته می‏شود و گاهی میان نوع شرقی آن با نوع غربی تمایز گذاشته می‏شود. همچنین در میان دو نوع استبداد جامعه سنتی و استبداد جامعه صنعتی می‏توان تفاوت‏هایی را یافت. در آموزه‏های سیاسی «مطلق باوری»(۲) بر حق اِعمال قدرت نامحدود زمامدار اشاره می‏کند که بر پایه نظریه قدرت مطلق شاه قرار دارد. مهم‏ترین ویژگی‏های دولت‏های مطلق‏باور، تمرکز در منابع و ابزارهای قدرت دولتی، تمرکز وسایل اداره جامعه در دست دولت، صوری بودن نهادهای نمایندگی و پارلمان است.
واژه دیگر بیانگر استبداد در آموزه‏های سیاسی حاضر، «اقتدارطلبی»(۳) است. اقتدارطلبی پذیرش بی‏چون و چرا از فرمانرواست که در آن افراد جامعه هم از جهت نظری و هم عملی، و نیز از جنبه ظاهری و جنبه باطنی در قلمرو قدرت دولت قرار می‏گیرد. اقتدارگرایان معتقدند قدرت فرمانروا به صورت مأموریت از سوی خداوند یا جریان تاریخ به او داده شده است. «بناپارتیسم»(۴) دانشواژه دیگری است که در ادبیات سیاسی معاصر مفهوم استبداد را می‏رساند و منظور از آن شیوه حکومت بناپارت، امپراتور مشهور فرانسه است. در این شیوه حکومتی، اقتدارگرایی شالوده اصلی آن به شمار می‏رود و بر قدرت نظامی تأکید می‏شود. به این ترتیب یک شخصیت مقتدر با استفاده از راه‏ها و شیوه‏های نظامی بر جامعه حکومت می‏کند و گروه‏ها و احزاب و دسته‏ها نقش چندانی ندارند. «دسپوتیسم»(۵) واژه دیگری برای معنای استبداد است. دسپوتیسم حکومتی است که هیچ حد و مرز قانونی ندارد و خودسرانه به کار حکومت می‏پردازد، مانند شیوه حکومت تمدن‏های کهن شرقی مثل تمدن چین، هند، ایران و نیز تمدن‏های سرخپوستان امریکا مانند تمدن اینکا، مایا، و آزتک.۶ «دیکتاتوری»(۶) پنجمین دانشواژه بیان کننده معنای استبداد در ادبیات سیاسی معاصر است.
دیکتاتوری حکومت مطلق غیر مقید به قانونِ موضوعه‏ای است که قوانین اساسی یا سایر عوامل اجتماعی یا سیاسی در درون دولت مستقر هستند.۷ «استبداد شرقی»(۷) دیگر واژه رساننده معنای استبداد و معرّف آن نوع از حکومت‏های جوامع آسیایی است که فرمانروایی مستبد به عنوان نماینده خدا و سایه او بر روی زمین به شمار می‏رود و از این رو برتر از هر کس و صاحب اختیار جان، مال و ناموس تمام رعایا تلقی می‏گردد. در این‏گونه حکومت‏ها هیچ قدرتی در برابر خواست‏ها، امیال و قدرت مطلق او یارای مقاومت ندارد. «پدرسالاری»(۸) بیانگر جنبه دیگری از مفهوم استبداد در آموزه‏های سیاسی معاصر است. در این‏گونه حکومت‏ها که شکلی از حاکمیت سیاسی سنتی یا نظامی است، حکومت به مثابه مِلک شخصی سلطان یا فرمانرواست و خاندان پادشاهی قدرت مطلقه را از طریق دستگاه دیوانی اعمال می‏کند. «تمامت خواهی»(۹) دیگر واژه ادبیات سیاسی است که به معنای استبداد از این جنبه توجه می‏کند که آن را دربرگیرنده مجموعه‏ای از آیین‏ها، اندیشه‏های سیاسی، مذهبی، اخلاقی و مانند آن می‏داند که هیچ‏گونه حد و مرزی میان زندگی جمعی و زندگی فردی قرار نمی‏دهد و خود را مجاز می‏داند که در تمامی شؤون زندگی حتی جنبه‏های خصوصی آن دخالت کند. به این ترتیب، میان فراگیرندگی و تمامیت‏خواهی از یک سو، و دیکتاتوری و استبداد از سوی دیگر تفاوت ظریفی وجود دارد، چرا که تمامت‏خواهی بیشتر به حدود قدرت سیاسی توجه دارد تا به منبع آن.۸ «تیرانی»(۱۰) آخرین معادل معاصر برای استبداد است که در این جا به بررسی آن می‏پردازیم که شکل فاسدی از نظامی‏گری است و در آن یک نفر بر اساس تمایلات خود حکومت می‏کند. تیرانی در معنای عمومی‏تر، خشونت دولت زورگو، در فقدان حکومت قانون است.۹به این ترتیب، آموزه‏های جدید سیاسی معیارهایی چون حکومت فردی، فرمانروایی نظامی، اعمال قدرت نامحدود، فقدان نهادهای نمایندگی، تبعیت بی‏چون و چرای شهروندان، حاکمیت الهی، شخصیت پرستی، نبود حکومت قانونی، عدم تفکیک حوزه عمومی و حوزه خصوصی، تلقی حکومت به عنوان دارایی شخصی و حکومت بر اساس تمایلات شخصی را معیارهای حکومت‏های استبدادی معرفی می‏کنند.
از سوی دیگر، «مردم سالاری» در دنیای معاصر شیوه‏ای از حکومت معرفی می‏شود که ضد حکومت استبدادی است؛ اما نظریه‏پردازان سیاسی در همین نوع از حکومت نیز از «استبداد اکثریت» و راه‏های حفظ حقوق اقلیت سخن به میان می‏آورند و راه حل‏های مختلفی برای از بین بردن آن بیان می‏کنند.۱۰ حال پرسش اصلی مقاله حاضر این است که منظر قرآن در قبال مسأله استبداد چیست؟ آیا قرآن کریم نیز به مسأله استبداد از همان رهیافت آموزه‏های دانش سیاسی معاصر می‏نگرد یا نه؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ، قرآن به مسأله استبداد فردی و استبداد اکثریت چه پاسخی می‏دهد؟
۳. معنای کلی و دیرینه «استبداد» در زبان عربی، تصمیم خودسرانه یک فرد بدون در نظر گرفتن دیدگاه‏های دیگران است و از این رو مقابل واژه «مشورت» قرار می‏گیرد.۱۱ البته این واژه در لسان روایات به کار رفته و در قرآن کریم نیامده است و به جای آن، کلماتی چون طغیان، ظلم، علو، و هوا به کار رفته است.
قبل از تبیین منظر قرآن کریم درباره «استبداد»، می‏باید به این نکته توجه کرد که قرآن کریم از شیوه‏های خاص استبداد سنتی یا مدرن، استبداد شرقی یا غربی، استبداد جامعه صنعتی یا جامعه ماقبل صنعتی و کشاورزی سخن نمی‏گوید؛ از این رو نظریه‏های بالا را بر اساس معیارها و شاخص‏های برشمرده در این نظریه‏ها ارزیابی نمی‏کند، بلکه اصول و قواعدی کلی ارائه می‏دهد که این قواعد و اصول معیار سنجش شاخص‏های نظریه‏های استبداد هستند. از این رو نباید انتظار ارائه نظریه‏ای در باب «استبداد» را از قرآن کریم داشت، بلکه معقول‏تر آن است که نظریه‏های رایج استبداد را با اصول و قواعد کلی قرآنی سنجید تا موافقت یا مخالفت این نظریه‏ها با قواعد قرآنی آشکار شود و این نظریات عصری، اصلاح شوند.
نقطه شروع قرآن درباره مسأله استبداد، نقطه شروعی ضد «انسان محوری» است و می‏گوید: «... به یقین انسان طغیان می‏کند از این که خود را بی‏نیاز ببیند».۱۲ این دیدگاه اساسی‏ترین محور قرآنی درباره ریشه استبداد است. قرآن خودْ بنیادْ پنداری انسان را عامل همه گونه استبداد معرفی می‏کند و همه نظریه‏های استبداد را که با فرض انسان محوری به ارائه راه حل مسأله استبداد پرداخته‏اند، در نیل به مقصود خویش ناموفق ارزیابی می‏کند. قرآن کسانی را که خود را خداوندگار و معبود حقیقی و به عبارتی دیگر خود بنیاد معرفی می‏کنند طغیانگر معرفی می‏کند و از زبان فرعون در پاسخ به موسی علیه‏السلام در حالی که خشمگین شده بود، می‏گوید: «اگر معبودی غیر از من برگزینی، تو را از زندانیان قرار خواهم داد»۱۳ و به این ترتیب به خود بنیاد پنداری فرعون به عنوان نمونه‏ای از طغیانگران اشاره می‏کند: «به سوی فرعون برو، که او طغیان کرده است».۱۴
دیدگاه انتقادی قرآن کریم به نظریه‏های استبداد در آموزه‏های سیاسی معاصر نیز حول همین نکته اساسی می‏چرخد؛ از این رو بیشتر اهتمام قرآن کریم به زدودن توهم انسان محوری آدمی مربوط می‏گردد. از منظر قرآن، افراد و اقوامی همچون ثمود، فرعون و هامان، قوم لوط و نوح، اصحاب رأس، قوم تُبَّع، اصحاب ایکه، صاحبان باغی که برای انفاق نکردن دسیسه می‏کردند، گروه‏هایی از مشرکان، اهل کتاب به ویژه یهودیان، منافقان و مسلمانان، طغیانگر بودند یا می‏توانند طغیانگر بشوند. قرآن کریم طغیانگری قوم ثمود را نابودی معجزه صالح پیامبر می‏داند که خود نمونه‏ای از تکذیب پیامبر الهی بود:
قوم ثمود بر اثر طغیان، (پیامبرشان را) تکذیب کردند. آن گاه که شقی‏ترین آنها به پا خاست و فرستاده الهی [= صالح] به آنها گفت: «ناقه خدا را با آبشخورش واگذارید و (مزاحم آن نشوید)» ولی آنها او را تکذیب و ناقه را پی کردند... .۱۵
طغیانگری فرعون در آیات متعدد قرآن بیان شده و اعمال طغیان‏آمیز او بدین شرح فهرست شده است: ۱. تکذیب آیات الهی، چنان‏که فرماید: «موسی را با آیات خویش به سوی فرعون و اطرافیان او فرستادیم، اما آنها (با نپذیرفتن)، به آن (آیات) ظلم کردند»۱۶، یا در جای دیگر گوید: «(حال این گروه مشرکان)، همانند حال نزدیکان فرعون و کسانی است که پیش از آنان بودند، آنها آیات خدا را انکار کردند»۱۷؛ ۲. تحریف وانکار حقیقت‏ها، چنان که فرماید: «(عادت کافران در انکار و تحریف حقایق،) همچون عادت آل فرعون و کسانی است که پیش از آنجا بودند، آیات ما را تکذیب کردند»۱۸؛ ۳. خداپنداری و خود بنیاد انگاری خویشتن، چنان که فرماید: «(فرعون خطاب به موسی گفت): اگر معبودی غیر از من برگزینی، تو را زندانی خواهم کرد»؛۱۹ ۴. اتهام زدن به پیامبران، به گونه‏ای که گاهی آنها را جادوگر معرفی می‏کردند: «اطرافیان فرعون گفتند: بی‏شک، این ساحری ماهر و داناست»،۲۰ و گاه دیوانه می‏خواندند: «... فرعون به او گفت: ای موسی، گمان می‏کنم که دیوانه‏ای»۲۱، و زمانی فسادگرش می‏نامیدند: «و فرعون گفت: بگذارید موسی را بکُشم،... زیرا من می‏ترسم که آیین شما را دگرگون سازد و یا در این سرزمین فساد برپا کند»۲۲؛ ۵. نمونه دیگری از کارهای فرعون و اطرافیانش که آنها را در زمره طغیانگران قرار می‏داد آن بود که وی و اطرافیانش به مخالفت با پیامبران برمی‏خاستند: «ما پیامبری به سوی شما فرستادیم که گواه بر شماست، همان گونه که به سوی فرعون رسولی فرستادیم، (ولی) او به مخالفت و نافرمانی آن رسول برخاست...»۲۳، علیه او دسیسه می‏کرد: «فرعون آن مجلس را ترک گفت و تمام مکر و فریب خود را جمع کرد»۲۴ و به عملیات نظامی پرداخت: «به موسی وحی کردیم که شبانه بندگانم را (از مصر) کوچ ده... فرعون (از این ماجرا آگاه شد و ) مأموران بسیج نیرو را به شهرها فرستاد (و گفت): اینها مسلّماً گروهی اندکند».۲۵
قرآن کریم از دیگر نشانه‏های اَعمال طغیانگرانه فرعون و اطرافیان او را قصد کشتن پیامبران الهی،۲۶ تکبر در برابر آیات الهی۲۷ و مخالفت با فرمان‏های الهی۲۸ نام می‏برد. به این ترتیب، قرآن کریم یک دسته از عوامل استبداد زدگی را مسائل مربوط به انکار خداپرستی می‏داند. آیات قرآن در این زمینه و دیگر علل استبداد مربوط به سطح فرد مستبد، جامعه استبداد زده و حکومت استبدادی هر سه می‏شود.● فرد، جامعه و حکومت استبدادی
قرآن کریم همچنین به فرد مستبد، جامعه استبداد زده و حکومت استبدادی، ضمن بررسی اعمال فرعون و اطرافیانش، می‏پردازد. قرآن کریم فهرست دیگری از اَعمال طغیان گرایانه آنها را چنین بر می‏شمارد: ۱. جلوگیری دیگران از فرمان‏های الهی به گونه‏ای که ایمان آوردن مردم به موسی را منوط به اجازه خود می‏داند: «فرعون گفت: آیا پیش از آن که به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟!...»؛۲۹ ۲. برتری جویی: «موسی با دلایل روشن به سراغشان آمد، اما آنان در زمین برتری‏جویی کردند...۳۰؛ ۳. سبک و خوار شمردن مردمان: «(فرعون) قوم خود را سبک شمرد و در نتیجه از او اطاعت کردند»۳۱؛ ۴. ستمگری به دیگران: «و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا، خانه‏ای برای من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش».۳۲ نمونه‏هایی از ستمگری‏های فرعون در قرآن بیان شده است، اعمالی چون اسرافگری،۳۳ شکنجه مردم خود: «و (به خاطر بیاور) هنگامی را که موسی به قریش گفت: نعمت خدا را بر خود به یاد داشته باشید، زمانی که شما را از (چنگال) آل فرعون رهایی بخشید، همان‏ها که شما را به بدترین وجهی عذاب می‏کردند؛ پسرانتان را سر می‏بریدند و زنانتان را (برای خدمتکاری) زنده می‏گذاشتند»،۳۴ گمراه کردن آنها: «موسی گفت: پروردگارا، تو فرعون و اطرافیان او را زینت و اموالی (سرشار) در زندگی دنیا داده‏ای، پروردگارا، در نتیجه (بندگانت را) از راه تو گمراه می‏سازند. پروردگارا، اموالشان را نابود کن»۳۵ و ناتوان کردن آنها: «فرعون در زمین برتری جویی می‏کرد، و اهل آن را به گروه‏های مختلفی تقسیم می‏کرد، گروهی را به ناتوانی می‏کشاند».۳۶
به این ترتیب، قرآن کریم برخی ویژگی‏های شخصیت مستبد، جامعه استبداد زده و حکومت استبدادی را بیان می‏کند: بر اساس آموزه‏های قرآنی، استبداد در فرد یا جامعه یا حکومت، پیرامون چنین معیارهایی می‏چرخد که جامعه استبداد زده جامعه‏ای است که به جای خدا محوری بر اساس «انسان محوری» فرد مستبد یا بر اساس خود بنیاد انگاری جمعی به پا شده است. چنین حکومتی یا جامعه‏ای اجازه خروج مردم خود را از سیطره انسانی به سیطره الهی نمی‏دهند، فرهنگ برتری جویی میان حکمرانان و مردم از یک سو، و میان طبقات مختلف مردم نسبت به هم از سوی دیگر، و میان لایه‏های مختلف حکومت از دیگر سو به شدت رواج دارد.
در جامعه استبداد زده، خوار شمردن و سبک انگاشتن مردم امری رایج است، ستمگری به شهروندان شایع، مصرف مسرفانه به عنوان یک فرهنگ، برقراری نظام پلیسی توأم با رعب و وحشت، گمراه کردن مردمان به شیوه‏های مختلف تبلیغاتی، اطلاعاتی، مالی و ... به وضوح دیده می‏شود و در آن به سبب نوع مدیریت مستبدانه، مردمان ناتوان نگاه داشته می‏شوند، چرا که ضعف مردم در ابعاد مختلف پایه‏های حکومت استبدادی را تقویت می‏کند.
قرآن کریم همچنین در توضیح اعمال مستبدانه اقوام لوط، نوح، اصحاب رأس، قوم تُبَّع، اصحاب ایکه، مشرکان هم عصر پیامبر، اهل کتاب و منافقان و برخی از مسلمانان، دوباره به ملاک‏های اشاره شده درباره قوم فرعون اشاره می‏کند.۳۷
از جمله فرهنگ‏های مستبدانه دیگر از نظر قرآن کریم، دسیسه کردن برای فرار از وظیفه اجتماعی است:
ما آنها را آزمودیم، همان گونه که «صاحبان باغ» را آزمایش کردیم، هنگامی که سوگند یاد کردند که میوه‏های باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچینند و هیچ از آن استثنا نکنند؟ اما عذابی فراگیر (شب هنگام) بر (تمام) باغ آنها فرود آمد در حالی که همه در خواب بودند... صبحگاهان یکدیگر را صدا زدند، که به سوی کشتزار و باغ خود حرکت کنید، اگر قصد چیدن میوه‏ها را دارید. آنها حرکت کردند در حالی که آهسته با هم می‏گفتند: «مواظب باشید امروز حتی یک فقیر وارد بر شما نشود». (آری) آنها صبحگاهان تصمیم داشتند که با قدرت از مستمندان جلوگیری کنند. هنگامی که (وارد باغ شدند) و آن را دیدند گفتند: حقاً ما گمراهیم.۳۸
در چنین فرهنگ‏هایی کم فروشی رواج می‏یابد: «در میزان طغیان نکنید»۳۹ و فرهنگ میل به طاغوت یعنی تمایل به مشرکان به جای مسلمانان است. «ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: خدای یکتا را بپرستید، و از طاغوت اجتناب کنید».۴۰
قرآن کریم جامعه مستبد را جامعه‏ای ظالم، برتری‏جو و پیرو هوای نفس می‏داند که بر آن حاکمی ستم‏پیشه، برتری‏جو و پیرو هوای نفس حکومت می‏کند و افراد و مردمان ستمگر، برتری جو و پیرو هوای نفس را پرورش دهد؛ در حالی که قرآن خلافت الهی را زیبنده ستمگران نمی‏داند: «پیمان من، به ستمگران نمی‏رسد».۴۱ جامعه استبدادی، جامعه‏ای است که بر آن فضای برتری جویی حاکم است؛ همان طور که در داستان مقابله فرعون با موسی علیه‏السلام به جادوگران که برای مبارزه با موسی گرد آورده است، به روحیه کلی جامعه استبداد زده اشاره می‏کند که: «امروز، رستگاری از آنِ کسی است که برتری خود را اثبات کند»؛۴۲ در حالی که روح حاکم بر جامعه غیر استبدادی چنین است که «به یقین کسی که پاکی جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد».۴۳
در نهایت، قرآن جامعه استبداد زده را جامعه‏ای می‏داند که در آن، یا هوای نفس یک فرد بر آن حاکم است: «... از هوا و هوس پیروی نکنید، که از حق، منحرف خواهید شد»۴۴ و یا هوای نفس دیگران: «... و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن؛ همان‏ها که از هوای نفس پیروی کردند و کارهایشان افراطی است».۴۵
به این ترتیب، هم استبداد فردی و هم استبداد اکثریت مورد نفی قرآن قرار می‏گیرد. همچنین پیروی از هوای نفس خود به وسیله حاکمان و شهروندان و هم پیروی از هوای نفس حاکمان به وسیله شهروندان ممنوع است.۴. نتیجه‏گیری: با توجه به آنچه از اصول و قواعد قرآنی در باب استبداد بیان شد می‏باید به اختصار بیان کرد که از منظر قرآنی، فردی یا جمعی بودن حکومت، وجود یا فقدان نهادهای نمایندگی، تفکیک یا عدم تفکیک حوزه عمومی از حوزه خصوصی، از جمله معیارهای عصری حکومت‏های استبدادی تلقی می‏شوند؛ به این معنا که هر چند در عصر حاضر معیارهای فوق تمایز دهنده جامعه و حکومت مستبد از غیر آن است، ولی امکان بنیاد حکومت‏های غیر مستبد در شرایط فقدان آنها در گذشته هم بوده و در آینده هم خواهد بود؛ اما نبود معیارهایی چون فرمانروایی نظامی و حکومت پلیسی، اعمال قدرت نامحدود، تبعیت بی‏چون و چرای شهروندان، شخصیت پرستی، حکومت قانونی، تلقی حکومت به عنوان دارایی شخصی و حکومت بر اساس تمایلات شخصی، معیارهایی هستند که موافق قواعد و اصول قرآنی برای بنیان حکومت و جامعه‏ای غیر مستبد هستند. در نهایت این که آموزه‏های قرآنی کاملاً با این ایده آموزه‏های سیاسی درباره استبداد مخالفند که وجود حاکمیت الهی شرط و معیار بنیان‏گذاری دست کم برخی از انواع جوامع استبدادی است. قرآن کریم هر چند به سوء استفاده از این عنصر برای برپایی حکومت‏های مستبد، اذعان دارد۴۶، ولی نه تنها وجود آن را شرط ضروری برقراری حکومت غیر مستبد می‏داند، بلکه فقدان آن را مهم‏ترین عامل حکومت و جامعه مستبد معرفی می‏کند.

پی‏نوشت‏ها
۴۷. عبدالرحمن کواکبی، طبیعت استبداد، ترجمه عبدالحسین میرزای قاجار، نقد و تصحیح محمد جواد صاحبی (قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، ۱۳۶۳).
۴۸. محمد حسین نائینی، تنبیه الامهٔ و تنزیه الملهٔ، مقدمه و پاورقی و توضیحات محمود طالقانی (تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم، زمستان، ۱۳۶۱).
۴۹. جمعی از نویسندگان، رسایل مشروطیت: هجده رساله و لایحه درباره مشروطیت، به کوشش غلام حسین زرگری نژاد (تهران: کویر، ۱۳۷۴).
۵۰. محمدحسین نائینی، پیشین، پاورقی و مقدمه و توضیحات؛ علی شیرخانی، شورا و آزادی: بحثی در اندیشه سیاسی طالقانی، (قم: آفتاب سبا، ۱۳۸۱).
۵۱. مجله الغری، چاپ نجف اشرف (۱۳۲۸ق)، به نقل از: موسی نجفی، حوزه نجف و فلسفه تجدد در ایران (تهران: پژوهشگاه اندیشه و فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۹) ص ۱۸۵.
۵۲. برای توضیح بیشتر ر.ک: حسن علیزاده، فرهنگ خاص علوم سیاسی، با مقدمه دکتر سعید زیباکلام (تهران: روزنه، ۱۳۷۷).
۵۳. Iain Mcleman, The Concise Oxford Dictionary Of Politics, Tehran, Dadgostar Publisher, ۱۳۷۷.
۵۴. حسن علیزاده، پیشین.
۵۵. The Concise Oxford Dictionary Of Politics.
۵۶. برای نمونه جان استوارت میل در کتاب تأملاتی در حکومت انتخابی برای غلبه بر خودخواهی مرگبار اکثریت دو نهاد نمایندگی نسبی و رأی همگانی را پیشنهاد می‏کند. ر.ک: ویلیام تی.بلوم، نظریه‏های نظام سیاسی، ترجمه احمد تدین (تهران: آران، ۱۳۷۳) ج ۲، ص ۹۰۲ ـ ۹۰۸.
۵۷. جاراللّه زمخشری، اساس البلاغه، تحقیق عبدالرحیم محمود (قم: منشورات دفتر تبلیغات اسلامی، بی‏تا).
۵۸. علق (۹۶) آیه ۶ و ۷.
۵۹. شعرا (۲۶) آیه ۲۹.
۶۰. طه (۲۰) آیه ۲۴.
۶۱. شمس (۹۱) آیه ۱۱ ـ ۱۴.
۶۲. اعراف (۷) آیه ۱۰۳.
۶۳. انفال (۸) آیه ۵۲؛ قمر (۵۴) آیه ۴۱ و ۴۲.۶۴. آل عمران (۳) آیه ۱۱.
۶۵. شعرا (۲۶) آیه ۲۹.
۶۶. اعراف (۷) آیه ۱۰۹.
۶۷. اسرا (۱۷) آیه ۱۰۲.
۶۸. غافر (۴۰) آیه ۲۶.
۶۹. مزمل (۷۳) آیه ۱۵ و ۱۶.
۷۰. طه (۲۰) آیه ۶۰.
۷۱. شعرا (۲۶) آیه ۵۲ ـ ۵۴.
۷۲. غافر (۴۰) آیه ۲۶.
۷۳. یونس (۱۰) آیه ۷۵.
۷۴. شعرا (۲۶) آیه ۱۶.
۷۵. اعراف (۷) آیه ۱۲۳.
۷۶. عنکبوت (۲۹) آیه ۳۹.
۷۷. زخرف (۴۳) آیه ۵۴.
۷۸. تحریم (۶۶) آیه ۱۱.
۷۹. زخرف (۴۲) آیه ۳۳.
۸۰. ابراهیم (۱۴) آیه ۶.
۸۱. یونس (۱۱) آیه ۸۸.
۸۲. قصص (۲۸) آیه ۴.
۸۳. برای نمونه ر.ک: ص (۳۸) آیه ۱۲ و ۱۳ و ق (۵۰) آیه ۱۲ و ۱۳ و فجر (۸۹) آیه ۶ ـ ۱۲ و مؤمنون (۲۳) آیه ۷۵ و طور (۵۲) آیه ۳۲؛ مائده (۵) آیه ۶۴؛ بقره (۲) آیه ۱۵ و ... .
۸۴. قلم (۶۸) آیه ۱۷ ـ ۲۶.
۸۵. رحمن (۵۵) آیه ۸.
۸۶. نحل (۱۶) آیه ۳۶.
۸۷. بقره (۲) آیه ۱۲۴.
۸۸. طه (۲۰) آیه ۶۴.
۸۹. اعلی (۸۷) آیه ۱۴.
۹۰. نساء (۴) آیه ۱۳۵.
۹۱. کهف (۱۸) آیه ۲۸.
۹۲. برای دیدن آیات به کار رفته برای توجیه حکومت مستبد، ر.ک: ابوالحسن ماوردی، نصیحهٔ الملوک، تحقیق الدکتور فؤاد و عبدالمنعم احمد (اسکندریه: منشورات مؤسسه شباب الجامعه، ۱۹۸۸م) ص ۶۱ ـ ۶۷ و عبدالرحمن کواکبی، طبیعت استبداد و محمد حسین نائینی، تنبیه الامه و تنزیه المله و توضیحات طالقانی بر آن.
محمد پزشکی(دانش آموخته حوزه علمیه قم و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم(ع)).
Absolutism. ۲
Authoritarianism. ۳
Bonapartism. ۴
Despotism. ۵
Dictatorship. ۶
Oriental Despotism. ۷
Patrimonialism. ۸
Totalitarianism. ۹
Tyranny. ۱۰
منبع : نشریه علوم سیاسی


همچنین مشاهده کنید