یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آسیب‏شناسی مطالعات قرآنی خاورشناسان


آسیب‏شناسی مطالعات قرآنی خاورشناسان
● شناخت پدیده خاورشناسی و منشأ آن
در تعریف استشراق گفته‏اند:
«العلم باللغات و الأدب و العلوم الشرقیهٔ.»(۱) و عالم به آن را مستشرق (خاورشناس) می‏گویند.
پدیده خاورشناسی یا استشراق، در اصطلاح، به مجموعه مطالعات مربوط به شرق اطلاق می‏شود؛ خواه این مطالعات به ملیتها و اقوام برگردد یا به ادیان و ادبیات. بدین‏سان مطالعات ایران‏شناسی، عرب‏شناسی، هندشناسی، چین و ترك‏شناسی و نیز اسلام‏شناسی، یا مطالعه ادیان و آیینهای كهن شرقی چون زرتشتی‏گری، بودیسم و ... همه در این مقوله می‏گنجد. البته اگر چه مصداق خاورشناسان فقط غربیها نیستند، امّا عادتا اكثر ایشان غربی‏اند.
ادوارد سعید در تعریف شرق‏شناسی می‏نویسد:
«شرق‏شناسی به رشته‏ای اطلاق می‏شود كه درباره شرق گفت و گو می‏كند، می‏نویسد و می‏آموزد. به عبارت دیگر، شرق‏شناسی رشته فعالیت كسی است كه در خصوص شرق مطالعه می‏كند و یافته‏های خود را در اختیار دیگران می‏گذارد... شرق‏شناسی علمی است كه درباره شرق قضاوت كرده و واقعیتهای آنها را بررسی و تفسیر می‏كند.»(۲)
● شرق در نگاه غربیان:
۱) مفهوم جغرافیایی؛ در این معنی، مراد از شرق همان آسیا، خاورمیانه باستانی و دنیای غیر اروپایی است.
۲) مفهوم ایدئولوژیكی؛ كه شرق مسلمان را در مقابل غرب مسیحی قرار می‏دهد.
۳) مفهوم سیاسی؛ به خطری اشاره دارد كه دنیای مسیحیت و غرب سرمایه‏داری را تهدید می‏كند.
● پیدایش خاورشناسی
زمان شروع مطالعات خاورشناسی از سوی غربیان دقیقا شناخته شده نیست. برخی رگه‏های آن را در یونان باستان جست و جو كرده و تاریخ «هرودت» را نوعی خاورشناسی دانسته‏اند. گاه خاورشناسی را میراث كنجكاوی‌ها و پژوهش‌هایی دانسته‏اند كه مسیحیان پس از پایان گرفتن جنگ‌های صلیبی در برابر فرهنگ اسلامی آغاز كردند...؛ ولی می‏توان گفت خاورشناسی به صورت جدی در قرن شانزدهم در اروپا شكل گرفت و در قرن هفدهم با اختصاص كرسی‌هایی به آموزش زبان عربی در فرانسه، انگلیس، آلمان، هلند، ایتالیا و ... آشكار گردید.(۳)
● انگیزه‏های خاورشناسان
یكی از صاحبنظران انگیزه‏های خاورشناسان را به سه دسته تقسیم می‏كند:
۱) انگیزه‏های تبشیری؛
۲) اغراض و اهداف استعماری؛
۳) انگیزه‏های علمی(۴).
این مطلب، یكی از موضوعاتی است كه نویسندگان مسلمان همیشه با تردید بدان نگریسته‏اند. گر چه برخی به این فعالیتها خوشبین بوده، امّا بیشتر ایشان بر تردید خویش پای فشرده و از آن تلقی بدبینانه داشته‏اند. تا آنجا كه به موضوع این مقاله مربوط است، مطالعات قرآنی و پژوهش در معارف آن توسط محققان و متفكران مسیحی، منحصر در خاورشناسان هم نبوده است. اگر چه جمع عمده‏ای از ایشان خاورشناسانی بوده‏اند كه بنا به طبیعت مطالعه فرهنگ شرقی و اسلامی باید به قرآن كتاب آسمانی مسلمانان توجّه می‏كردند، امّا گروه دیگر افرادی بودند كه اسلام‏شناسی یا دین‏شناسی رشته تخصصی آنان بوده و به این دلیل، به قرآن به عنوان یك كتاب مقدّس توجّه كرده‏اند و گاه بررسی معارف قرآنی توسط روحانیان رسمی كلیسا با هدف تقریب ادیان الهی و توجّه به جوهر ادیان انجام شده است كه البته این كار پرارزشی است ولی به ندرت كشیشان به آن پرداخته‏اند.
انگیزه‏ها هر چه باشد، نمی‏توان این پدیده را نادیده انگاشت و به بهانه مغرضانه بودن آنها، به تحلیل و پژوهش درباره آن نپرداخت؛ زیرا علاوه بر آنكه كنجكاویهای علمی انسانها ـ به هر انگیزه كه باشد ـ سهمی در بنای عظیم معارف بشری دارد، نگریستن در آنها باعث سود بردن از پژوهشهای عالمانه و توانایی بر تحلیل و پاسخگویی به موارد نادرست و غیر علمی می‏شود.
این مقاله، به صورت فشرده، به مسئله‏شناسی و آسیب‏شناسی روشهای مطالعات خاورشناسان در زمینه قرآن می‏پردازد.
● مسئله‏شناسی پژوهش‌های قرآنی خاورشناسان
مطالعات خاورشناسان در حوزه اسلام، ابعادی گسترده دارد و از میان آنها به قرآن، حدیث، تاریخ اسلام، فقه، فلسفه و سایر علوم می‏توان اشاره كرد.
خاورشناسان در هر زمینه آثار فراوانی منتشر ساخته‏اند كه آن آثار، بازتابهای گسترده‏ای در میان مسلمانان داشته و مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است.مطالعات قرآنی آنان به دو محور قرآن و تفسیر برمی‏گردد. در مورد قرآن، شبهاتی پیرامون تاریخ و نیز علوم قرآن مطرح كرده‏اند كه از نقلش به رعایت اختصار صرف‏نظر می‏شود.
در مورد تفسیر می‏توان موضوعات مطالعاتی را به صورت زیر خلاصه كرد:
۱) شبهات آنها پیرامون تفسیر مأثور.
۲) تفسیر به رأی و دیدگاههای ایشان در خصوص آن.
۳) گاه آنچه از سوی خاورشناسان تفسیر نام گرفته، برداشتهای فرقه‏ای مثل تصوف و نظائر آن است.
تفصیل این موارد، مجال دیگری می‏طلبد.
● آسیب‏شناسی روش‌های خاورشناسان در روند مطالعات قرآنی
واقعیت آن است كه روش‏شناسی مطالعات قرآنی خاورشناسان به دو دلیل امری دشوار است:یكی اینكه نحوه عملكرد آنها در مطالعات قرآنی هماهنگ نیست. دیگر آنكه دامنه این مطالعات از حیث موضوع و زمان بسیار گسترده است. از این‏رو هدف ما در این بخش، تنها شناسایی برخی عناصرِ غالبا مشترك مشكل‏زا در روش آنان است كه در موضوعات زیر خلاصه می‏شود:
الف) ذهنیت‌ها و پیش‌فرض‌های آنان؛
ب) مراجعه نادرست به منابع و مراجعه به منابع نادرست (خطای مراجعه)؛
ج) خطا در استظهار از متون، برداشت‌ها، استنباط‌ها و استنتاج‌ها (خطای فهم).● ذهنیت‌ها و پیش‌فرض‌ها
محقق به ویژه آن‏گاه كه در امری غریب و دور از فضای فكری و اجتماعی خویش به پژوهش می‏پردازد، باید بكوشد خود را از ذهنیتهای تأثیرگذار در مطالعاتش خالی كند، امّا برخی خاورشناسان در این زمینه چندان موفق نبوده‏اند و این ذهنیتها با جلوه‏های گوناگون استنتاجات آنان را جهت داده است:
۱) تردید وسیع و همه جانبه در سنت و تاریخ، به ویژه سیره نبوی
از آنجا كه این مطالعات غالبا از سوی كسانی انجام شده است كه با فرض وحیانی نبودن قرآن و گاه با نگرش نه چندان مثبت به پیامبر اسلام، مشغول این گونه پژوهشها شده‏اند، دامنه شك و تردید در آنها بسیار گسترش یافته است. یكی از جلوه‏های بارز این شك پراكنی، ایجاد تردیدهای گسترده در سیره نبوی و قرآن است، به گونه‏ای كه حتی نام پیامبر هم از سوی برخی خاورشناسان مورد تردید قرار گرفته است. به اعتراف «امیل درمینگهام» گروهی مانند مویر، نولدكه و ماگولیوس با همین روش شكاكانه تأثیراتی منفی در آثار خود به جای نهادند. او دراین باره می‏گوید:«من المؤسف حقا ان غالی بعض هؤلاء المتخصصین من امثال مویر... فی النقد احیانا فلم تزل كتبهم عامل هدم علی الخصوص...»(۵).
به عنوان نمونه، برخی از آنان این روایت تاریخی را نادرست می‏دانند كه جنگ با یهودیان «بنی نضیر» به دلیل تلاش ایشان برای ترور پیامبر صورت پذیرفت و دلیلشان بر نادرستی این خبر، آن است كه در سوره «حشر» كه پس از بیرون راندن بنی نضیر نازل شده، ذكری از این واقعه نیست.
۲) بازگرداندن قرآن و سیره پیامبر به مبانی نصرانی و یهودی
برخی خاورشناسان این اندیشه را رواج می‏دهند كه پیامبر شاگرد دانشمندان یهودی و مسیحی بوده است. آن‏گاه قضایای اسلامی را به ریشه‏های یهودی و نصرانی باز می‏گردانند. علت این اصرار، آن است كه بسیاری از خاورشناسان مردان كلیسا و یا علمای دین و روحانی بوده‏اند؛ ازاین‏رو می‏كوشند هر خیری را به تورات و انجیل نسبت دهند. به ویژه بعد از تشكیل دولت اسرائیل تلاش بسیاری صورت پذیرفته است تا هر میراث اسلامی و عربی به ریشه‏ای یهودی بازگردانده شود. البته برخی خاورشناسان خود به ردّ این نظریه پرداخته‏اند. دكتر موریس بوكای ـ كه مدتی به مطالعه تطبیقی قرآن و تورات و انجیل مشغول بوده است ـ اظهار می‏دارد كه جوانب علمی قرآن كاملاً منحصر به فرد است و بسیاری از مطالب آن چنان دقیق و استوار است كه هرگز نمی‏توان تصور كرد در آن روزگار كسی به آنها وقوف داشته است، و این در حالی است كه مثلاً تورات دارای خطاهای علمی شگفت‏انگیزی است(۶).
۳) تلاش برای اثبات و ارائه استدلال بر طبق فكر و نظر خود
گلدزیهر می‏پنداشته است كه «حدیث» مجموعه‏ای است كه در قرن سوم شكل گرفت و قول پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیست و نیز فكر می‏كرده كه احكام شریعت در صدر اسلام نزد جمهور مسلمین معروف و شناخته شده نبوده است. آن‏گاه برای این ایده‏ها به برخی روایات متهافت و غیر معتبر تمسّك كرده است.
بدین‏سان بعضی از خاورشناسان پیش از آنكه به بررسی و نقد اسلام بپردازند، تصویری خود ساخته و مبتنی بر احساسات و باورهای خویش می‏آفرینند و سپس در مطالعات خویش به دنبال همان تصاویر می‏گردند و هر روایت ضعیف تاریخی را كه با آن موافق باشد، پذیرفته جز آن را كنار می‏نهند.
۴) مقایسه احكام اسلام و رخدادهای تاریخی و عادات و اخلاق اسلامی با اسلوب اندیشه غربی
ای امر به تفسیر مادی و دنیاگرایانه بسیاری از رخدادهای صدر اسلام و نیز بسیاری از رفتارهای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله انجامیده است؛ مثلاً علت فتوحات اسلامی را سیطره بر منابع مالی سرزمینهای فتح شده ـ به سبب نیاز مالی مسلمانان ـ قلمداد كرده‏اند، چنان كه كتاب الاسلام قوهٔ عالمیهٔ متحركهٔ بر این مطالب اصرار دارد(۷).
● خطای مراجعه
علاوه بر ضوابط عمومی مراجعه به منابع در هر تحقیقی، قراردادهای رایج میان دانشوران و اهل فن فرهنگِ مورد مطالعه، تقدم و تأخر منابع از حیث قدمت، اهمیت یا صحت و اعتبار و جز آن، ضوابط ویژه‏ای برای مطالعه فراهم می‏آورد. بی‏توجهی به این ضوابط عام یا خاص ـ به دلیل ناآگاهی یا هر دلیل دیگر ـ پژوهش را به سوی اشتباهات بزرگ می‏لغزاند. پژوهشهای قرآنی خاورشناسان از این بی‏توجهیها بی‏نصیب نیست كه به جمله‏ای از آنها اشاره می‏شود:
۱) اعتماد به شماری معین و محدود از مصنّفات علوم قرآنی
شمار منابع علوم قرآنی كه مورد مراجعه خاورشناسان است، محدود می‏باشد و این حصر و محدودیت به صورت تقلیدی به نسلهای بعدی خاورشناسان منتقل شده است. و حتی اگر منابعی جدیدتر مورد استفاده خاورشناسان بعدی بوده باشد، معمولاً نتایج به دست آمده، همان نتایج قبلی است؛ به عنوان مثال، گلدزیهر در مذاهب التفسیر الاسلامی، روشهای تفسیری را می‏شمارد، امّا بسیاری از تفاسیر موجود در دسته‏بندی او از روشهای تفسیری، مندرج نیست و این ناشی از ضعف و محدودیت منابع مورد مراجعه وی است. البته اینكه بعضی از نویسندگان این محدودیت منابع را نوعی تغافل و تجاهل وی بنا به اغراض خاص دانسته‏اند، از نظر نگارنده قطعی نیست(۸).
۲) انتخاب روایات ضعیف و منقطع از مصادر علوم قرآنی
گاه دیده‏می‏شود خاورشناسان در عرضه روایات به‏بعضی دیگر، تناقض و تعارض آنها را دریافته، به‏این ترتیب در مصداق آنها شك می‏نمایند و در این مورد به‏روایات منقطع اعتماد می‏كنند؛ مثلاً در قضیه جمع قرآن، كاتب ماده قرآن «ویلش» در دایرهٔ‏المعارف اسلامی می‏نویسد:
«حسب بعض الأحادیث المرویهٔ یكون عمر قد سأل عن آیهٔ من كتاب اللّه‏ فقیل له: كانت مع فلان فقتل یوم الیمامهٔ، فقال عمر: انا للّه‏، و أمر بالقرآن فجمع كان اول من جمعه فی المصحف» و از نظر او، این روایت را روایت كتاب المصاحف ابن ابی داوود نقض می‏كند.
ابن حجر این روایت را جدا ضعیف دانسته و عبارت «كان اول من جمعه» را به معنای «اول من اشر بجمعه» حمل كرده است(۹). همچنین با استناد به بعضی روایات ضعیف، گروهی از خاورشناسان نتیجه گرفته‏اند كه از قرآن چیزی افتاده است.
۳) به دست آوردن نصوص و شواهداز كتابهای ادبی و تاریخی
در برخی موارد اتفاق می‏افتد كه اگر خاورشناس نتواند برای تأیید رأی خود از منابع علوم قرآن چیزی به دست آورد، به كتابهای ادبی و تاریخی متوسل می‏شود؛ به عنوان نمونه، گلدزیهر به كتابهای مروج الذهب مسعودی، الأغانی اصفهانی، فهرست ابن ندیم، احیاء العلوم غزالی و ...، در بررسی علوم قرآن و تفسیر اعتماد كرده است(۱۰). و نیز بلاشر در كتاب در آستانه قرآن، در تعداد سوره‏های مكی و مدنی به بعضی حواشی الاتقان ارجاع می‏دهد و سپس می‏گوید: بر اساس روایاتی كه ابن ندیم (در الفهرست) آورده است عدد سوره‏های مكی ۲۸ و مدنی ۸۵ است و بنابراین، مجموع آنها ۱۱۳ سوره می‏باشد.در حالی كه با توجّه به اجماع مسلمانان بر ۱۱۴ بودن عدد سوره‏های قرآنی، نقل الفهرست را می‏توان ناشی از خطای نسخه و ضبط ۸۵ به جای ۸۶ دانست!
۴) اعتماد بر داستانهای ساختگی
در این زمینه به عنوان نمونه قصه غرانیق و سجود حضرت محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله برای بتهای قریش را می‏توان ذكر كرد كه عقل و روایات صحیح تاریخی آن را رد می‏كنند و در رد آن كتابها نوشته شده است.
۵) توجّه نكردن (یا تجاهل) به تفاوت ارزشی میان مصادر
خاورشناسان گاه منابع دست دوم و غیر موثق را به كتابهای موثّق و مورد اعتماد ـ كه خودشان نیز می‏شناسند ـ مقدم می‏كنند؛ مثلاً بلاشر بارها در مورد جمع قرآن و غیر آن به كتاب نولدكه ارجاع می‏دهد(۱۱).
● خطای فهم
در فهم نصوص و برداشت از آنها، خاورشناسان گاه روشهایی به كار می‏برند كه به دستیابی به نتایج نادرست می‏انجامد.
۱) خطای در نقل و فهم كه به خطا و اشتباه در حكم منجر می‏شود
خاورشناسان گاهی در نقل از مصادر، چیزی را می‏اندازند، البته این امر تا زمانی كه به اشتباه در حكم استنتاج شده نینجامد، امری عادی است، امّا نتیجه‏گیری اشتباه از نقل ناقص، روشی نادرست است؛ مثلاً هنگام بررسی تاریخ جمع قرآن در زمان عثمان، اتفاق دارند كه این زمان، سال ۳۰ بوده است و این چیزی است كه برخی از كتب تاریخی ذكر كرده‏اند(۱۲)، امّا آنچه صحیح‏تر به نظر می‏رسد، آن است كه این زمان، سال ۲۵ بوده باشد. ابن حجر پس از انجام تحقیق دقیقی در این مسئله گفته است:«و كانت هذه القصهٔ (ای جمع القرآن) فی سنهٔ خمس و عشرین فی سنهٔ الثانیهٔ او الثالثهٔ من خلافهٔ عثمان.»(۱۳) این اندازه اختلاف طبیعی است، امّا مبنا قرار دادن این امر برای استنتاج بعدی غلط است.
او هنگامی كه افرادی را نام می‏برد كه در زمان عثمان عهده‏دار جمع قرآن بودند، اظهار می‏كند در این قضیه اضطراب شدیدی است، چون ابن ابی داوود ـ مثلاً ـ اسم ابیّ بن كعب را مقدم كرده، در حالی كه او دو سال قبل از سال ۳۰ مرده بود(۱۴). حكم به این اضطراب به دلیل آن است كه وی سال واقعه را قطعا سال سی‏ام پنداشته، در حالی كه اگر آن را سال ۲۵ در نظر می‏گرفت به هیچ وجه چنین حكمی نمی‏كرد. همچنین در مورد سعید بن عاص می‏گوید: او در سال سی‏ام والی كوفه بود و محال است كه دست‏اندر كار جمع قرآن بوده باشد(۱۵).۲) اعتماد بر تأویل ضعیف و توجّه نكردن به تمامی متن مورد استفاده
یكی از عناصر رایج در روش مفسران و نویسندگان مسلمان از دیرباز مقدم ساختن تتبع بر تحقیق است، به این صورت كه در هر مسئله ابتدا اقوال را نقل می‏كنند، آن‏گاه به تحقیق آنها پرداخته قول مختار را با ادله و شواهد تقویت كرده، سایر اقوال را مورد مناقشه قرار می‏دهند. بعضی از خاورشناسان ابتدا حكمی را در نظر می‏گیرند، آن‏گاه در منابع اسلامی به دنبال چیزی می‏گردند كه این حكم را تقویت كند؛ اگر چه این چیز قولی باشد كه صرفا نقل شده و از نظر صاحب كتاب مرجوح باشد؛ به عنوان نمونه، اعتقاد اكثر خاورشناسان بر این است كه رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، امّی ـ به آن معنی كه مسلمانان معتقدند ـ نبوده است و معنای امّی بودن در قرآن، ناتوانی نسبت به قرائت و كتابت نیست، بلكه مراد از «امیّون» كسانی‏اند كه وحی و كتابی را تلقی نكرده و نپذیرفته‏اند. پس آنان نسبت به شرایع الهی نادانند (نه خواندن و نوشتن). بلاشر برای تقویت این رأی در كتاب خود، به طبری ارجاع می‏دهد و می‏نویسد: طبری در این باره روایات متعددی آورده است؛ از جمله این روایت كه از ابن عبّاس آورده، می‏گوید: «الامیون قوم لم یصدّقوا رسولاً ارسله اللّه‏ و لا كتابا انزله اللّه‏ فكتبوا كتابا بایدیهم ثم قالوا القوم سفلهٔ جهال (هذا من عند اللّه‏)».آن‏گاه می‏نویسد: خداوند خبر داده كه آنها می‏نویسند و به جهت جحودشان نسبت به كتاب آسمانی و پیامبران اُمّی خوانده شده‏اند.
این در حالی است كه طبری به دنبال این قول آورده است: «و هذا التأویل تأویل علی خلاف ما یعرف من كلام العرب المستفیض بینهم و ذلك ان الأمّی بین العرب هو الذی لا یكتب».آن‏گاه قول خود را با این حدیث تقویت می‏كند كه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «انّا أمهٔ أمیهٔ لا نكتب و لا نحسب». سپس می‏گوید: «پس در این صورت معنای امی در كلام عرب همان است كه گفتیم و اولی در تأویل آیه، آن است كه نخعی گفته است كه معنای «و منهم امّیون» این است: «و منهم من لا یحسن ان یكتب»(۱۶).
خوشبینانه آن است كه بگوییم اینان به دنباله كلام طبری توجّه نداشته‏اند، حتی در این صورت هم این خطای فاحشی در فهم از منابع است.
۳) اختراع علل برای احكام و قضایای اسلامی
دریافت حكمت و مصلحت احكام امری پیچیده است. از چیزهایی كه اصولیان مسلمان همواره بر آن پای فشرده‏اند این است كه: «ما را به فهم ملاكات (مصالح و مفاسد) احكام راهی نیست». به دست آوردن حتی بخشی از علت و فلسفه احكام ـ جدای از آن بخش كه در نصوص به آنها تصریح شده است ـ احاطه به منابع و بصیرت نسبت به مذاق شارع و روح شریعت و چهارچوب قانونگذاری شارع را می‏طلبد. حال اگر خاورشناسی كه یقیناً اكثر این تواناییها را فاقد است، بكوشد با معلومات ناقص خود، یا ظن و تخمین و تخیّل، حكمت یا علت حكمی را دریابد، احتمال خطا رفتنش زیاد است.
در كتاب دراسهٔ عن الاسلام فی افریقیهٔ السوداء، نوشته فلیپ فونداسی، تفسیر یكی از خاورشناسان در خصوص دیدگاه اسلام نسبت به مال ذكر شده است؛ تفسیری كه از تصور اسلام نسبت به مال بسیار دور است! در فهم آیه شریفه: «خُذْ مِنْ اموَالِهِم صَدَقَهٌٔ تُطَهِّرُهُم وَ تُزَكِّیهِم بِهَا»(۱۷) می‏گوید: «اموال مادی ـ در نظر اسلام ـ از اصل شیطانی و نجس است و استفاده از این اموال به شرطی بر مسلمان جایز است كه آن را با برگرداندن اموال به خدا پاك كند» و دیگران نیز بر این فهم اصرار ورزیده‏اند(۱۸).
بی‏گمان اسلام نسبت به مال چنین دیدگاهی ندارد، بلكه اموال پاك و پاكیزه بر مسلمانان مباح و استفاده از آنها جایز و یكی از ابزارهای نیل به كمالات است. مصالح فردی و اجتماعی انفاق و صدقه هم تا حدی معلوم است. ـ در منابع روایی ما هم ـ به فرض صحت، اگر مذمتی از مال آمده باشد، برای آن نیست كه از اصل شیطانی و نجس است، بلكه به جهت مشكلات نفسانی و روانی است كه بستگی و علاقه بیش از اندازه به مال، در انسان ایجاد می‏كند. بدین سان آشكار می‏شود كه امثال این‏گونه تعلیل و تفسیرها با دیدگاه واقعی اسلام بیگانه است.
۴) گزینش كردن نصوص و تفسیر دلخواه آنها
عهده‏داران ثبت و ضبط میراث هر مذهب و فرهنگی می‏كوشند تا با ضبط دقیق مطالب به ویژه در حوزه سیره و تاریخ، راه فهم و تحلیل درست آن را برای آیندگان بگشایند و اگر در نقل مثلاً یك واقعه تاریخی، حادثه پیشین حذف و آن‏گاه اتفاق پسین آورده شود، تحلیل پدیده و جهت‏گیری نسبت به آن كاملاً متفاوت خواهد بود. از اموری كه در مطالعات قرآنی و اسلامی خاورشناسان وجود دارد، نقل گزینشی و تفسیر دلخواه رخدادهاست كه كاروان مطالعات اسلامی را به بیراهه خواهد برد؛ مثلاً بروكلمان، به نقش یهود در فتنه احزاب در مدینه اشاره نمی‏كند و نیز متذكر این امر كه یهود بنی قریظه با پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پیمان‏شكنی كردند نشده، تنها می‏گوید: «سپس مسلمانان به بنی قریظه كه رفتار آنها همواره غامض بود، هجوم بردند.»(۱۹)
۵) استنباط امر كلی از حوادث جزئی
این مسئله سبب اشتباهات بزرگی در داوریهای خاورشناسان نسبت به قرآن شده است؛ به عنوان مثال می‏دانیم در قرآن لغاتی وجود دارد كه ریشه غیر عربی دارند، مسلمانان خود به این امر واقف بوده و در كتب علوم قرآنی خود برای این امر جایی گشوده‏اند. امّا این هرگز به معنای غیر عربی بودن قرآن نیست، چه اینكه وجود كلمات و واژگان وارداتی از زبانهای بیگانه، در هر زبانی امری طبیعی و لازمه تعاملهای اجتماعی بشر است؛ امّا این امر باعث شده كه بعضی خاورشناسان معتقد باشند كه قرآن عربی نیست و ریشه‏اش زبانها و فرهنگهای بیگانه است. همین نتیجه‏گیری خلاف واقع سبب شده است كه منكر موضوعیت زبان عربی در متن قرآن شوند و به رها كردن زبان عربی قرآن و نوشتن آن به زبان لاتینی دعوت كنند، با این بهانه كه این برای اجنبی آسان‏تر از فراگیری آن به عربی است.(۲۰) در حالی كه ما می‏دانیم از نظر اسلام قرآن باید به زبان عربی باشد ـ كه البته برای اهداف خاصی ترجمه آن جایز و بلكه لازم است ـ امّا قرآن با حفظ عربیتش قرآن است و قرائت آن در نماز به عربی واجب است و ترجمه آن ـ به هر زبانی كه باشد ـ ترجمه قرآن است نه خود قرآن.
اصولاً در هر گونه فهم و استظهار از متون، توسعه و تعمیم، ضابطه می‏خواهد و قرآن از این قاعده مستثنی نیست در حالی كه خاورشناسان رعایت آن را نمی‏كنند، و كتابی كه خود آن را "عربی مبین" خوانده و پایه‏گذار قواعد نحوی و بلاغی عرب است غیر عربی خوانده‏اند!
۶) بزرگ و فربه كردن اشتباهات كوچك
این امر به طور كلی در مطالعات اسلامی و به ویژه در مطالعات قرآنی، سبب زشت شدن چهره اسلام می‏شود. وجود اشتباه و خطا در تاریخ مسلمانان مثلاً در جنگ و بروز فتنه میان آنان یا اختلاف نظر نسبت به موضوعی در خصوص قرآن، امری طبیعی و در هر فرهنگ و آیینی جاری است؛ امّا اگر این امر بزرگ‏نمایی شود، برای صاحبان آن ایده مخاطره‏آمیز خواهد بود؛ مانند اینكه این‏گونه القا شود كه مسلمانان در هیچ یك از امور مربوط به قرآن اتفاق نظر ندارند كه نمونه‏های این قبیل موضع‏گیریها در آثار خاورشناسان بسیار است.
● سخن پایانی
شبهه را به طور كلی می‏توان امری پسندیده و بایسته و ضامن پیشرفت كاروان علم و دانش و روند پیشرفت و پژوهش دانست. از امام صادق صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سؤال نمودند، اگر در برخی مسائل برای ما شبهاتی ایجاد شود، چه باید كرد؟ ایشان می‏فرماید: «شبهه اگر در حد شبهه باشد، جایز است؛ امّا اگر این شبهه‏ها ما را به جهل رهنمون شوند اشكال دارد».
شبهات درباره قرآن كریم را از منظری دیگر می‏توان به دو دسته كلی كهن، مانند آنچه در آثار فخر رازی و عبد الجبار معتزلی دیده می‏شود و شبهات جدید، مثل تشكیك در وحیانی بودن تركیب لفظی قرآن و ... تقسیم كرد.زمینه‏های ایجاد شبهه نیز به دو گروه داخلی و خارجی تقسیم می‏شوند:
۱) زمینه‏های خارجی، مانند دیدگاههای مستشرقان كه قرآن را اساسا به عنوان وحی آسمانی باور ندارند و آن را برخاسته از هوش و نبوغ و روشن اندیشی و سایر ویژگیهای برجسته پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏دانند. لذا تضادهای خیالی قرآن با تاریخ یا علم را به دلیل اشتباه پیامبر می‏دانند، كه اگر وحی بودن آن را می‏پذیرفتند از اشتباه خالی می‏شمردند.
۲) زمینه‏های داخلی شبهات كه به دلیل همگام نبودن برداشتهای مفسران از قرآن، با روند پیشرفت علوم پدیده آمده است.
به طور كلی با این گونه شبهات به یكی از سه صورت زیر می‏توان برخورد كرد:
الف) برخورد تكفیرآمیز و مرتد پنداری؛
ب) مواجهه تحقیرآمیز؛
ج) برخورد متین و مبتنی بر استدلال در فضای آكنده از عطوفت و رأفت.
شیوه معمول اهل بیت علیهم‏السلام در احتجاجات خود با دیگران، همان روش سوم است. در این باره می‏توان به برخورد امام حسن عسكری علیه‏السلام با اسحاق كندی فیلسوف مشهور مسلمان اشاره كرد. او كه تفكرات الحادی داشت، شش ماه درس خود را تعطیل كرده بود تا تناقضات قرآن را گردآوری كند؛ امام توسط یكی از شاگردانش به او پیام داد كه: آن كه قرآن سخن اوست، اگر بگوید آنچه تو به عنوان اختلاف و تناقض می‏فهمی برداشت توست و من آن را قصد نكرده‏ام چه می‏كنی؟
كندی با شنیدن این سخن تكان‏دهنده همه كاغذهایی را كه در آن مدت گرد آورده بود به آتش كشید.به عنوان تأیید شیوه سوم، می‏توان به سخن یكی از قرآن‏پژوهان معاصر اشاره كرد:
«كسی كه سؤال دارد همانند فرد مریض است. آیا می‏توان به مردم گفت نباید مریض شوید. شبهه یكی از دردها و علتهاست، طبیب نباید فرد را به دلیل ابتلا به مرض شماتت كند، بلكه باید به دنبال درمان او باشد. به همین دلیل كسی را كه شبهه دارد نباید معاند پنداشت.»(۲۱)
روشن است اگر كسی كه در فضای آزاد و بدون وابستگی به آیینی می‏اندیشد، با بسیاری از ابهامات مواجه شود و بر مسائل زیادی خرده گیرد و حتی اگر در انتخاب و استفاده از منابع و اطلاعات به خطا نرفته باشد، در دریافت و تلفیق و استنباط و استنتاج، به نتایجی مطابق آنچه شخصِ ملتزم و معتقد به آنها می‏رسد، دست نیابد، چنان كه اگر ما نیز به مطالعه فرهنگها و آیینهای دیگر بپردازیم، همین گونه خواهد شد.
همان گونه كه پیشتر اشاره شد، نویسندگان مسلمان اگر چه غالبا از پدیده خاورشناسی تلقی بدبینانه داشته‏اند، امّا بعضی در فضای بدون تعصب با بذل حوصله و دقت، به بررسی و پاسخگویی به این شبهات پرداخته‏اند. با نگاهی اجمالی به برخی شیوه‏های مطالعات قرآنی خاورپژوهان، پژوهشی كه بایسته انجام است، بررسی شیوه‏های پاسخگویی به این مسائل از سوی قرآن‏پژوهان مسلمان ـ به ویژه كسانی كه به‏طور تخصصی به حل شبهات پیرامون قرآن پرداخته‏اند ـ می‏باشد كه البته طبیعتا در فرآیند بررسی تخصصی و جزئی شبهات، ناهنجاریهای شیوه مطالعات قرآنی ـ كه به تولید شبهه می‏انجامد ـ بیشتر آشكار خواهد شد.
منابع و مآخذ
۱ ـ ابن اثیر، الكامل فی التاریخ.
۲ ـ ابن جزری، النشر فی قراءات العشر.
۳ ـ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۴ ـ الصغیر، محمّد حسین علی، خاورشناسان و پژوهشهای قرآنی، ترجمه محمّد صادق شریعت، مؤسسه مطلع الفجر، ۱۳۷۲ش.
۵ ـ بلاشر، رژی، در آستانه قرآن.
۶ ـ حمدی، محمود، الاسلام و المستشرقون، قاهره، مكتبهٔ وهبه، ۱۴۰۴ق.
۷ ـ رضوان، عمر ابراهیم، آراء المستشرقین حول القرآن الكریم و تفسیره، ریاض، دارالطیبهٔ، ۱۴۱۳ق.
۸ ـ سحاب، ابوالقاسم، فرهنگ خاورشناسان، انتشارات كتاب سحاب.
۹ ـ سعید، ادوارد، شرق‏شناسی (شرقی كه آفریده غرب است)، ترجمه اصغر عسكری خانقاه ـ حامد فولادوند، تهران، انتشارات عطائی، ۱۳۶۱ش.
۱۰ ـ شلبی، عبدالجلیل، الاسلام و المستشرقون، قاهره، ۱۹۷۷م.
۱۱ ـ طبری، ابن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن.
۱۲ ـ عزوزی، حسین، دراسات فی الاستشراق و مناهجه، چاپ فاس، ۱۴۱۹ق.
۱۳ ـ گلدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، ترجمه عبدالحلیم نجّار، قاهره.
۱۴ ـ مقدادی، فؤاد كاظم، اسلام و شبهات المستشرقین، مجمع عالمی اهل بیت، ۱۴۱۶ق.
۱۵ ـ الندوی، ابوالحسن، الاسلام و المستشرقون.

پی‌نوشتها:
۱ ـ المنجد، ماده شرق.
۲ ـ ادوارد سعید، شرق‏شناسی، شرقی كه آفریده غرب است، ترجمه اصغر عسكری خانقاه ـ حامد فولادوند، ص ۶-۵.
۳ ـ طبقات المستشرقین، ص ۴؛ ابوالقاسم سحاب، فرهنگ خاورشناسان، ص ۱۲.
۴ ـ محمّد حسین علی الصغیر، خاورشناسان و پژوهشهای قرآنی، ترجمه محمّد صادق شریعت، ص ۱۷.
۵ ـ الاسلام و المستشرقون، ص ۱۲۶-۱۲۵، به نقل از: عمر ابراهیم روضان، آراء المستشرقین حول القرآن الكریم.
۶ ـ به نقل از: سید ابوالقاسم حسینی، «خاورپژوهان قرآن»، صحیفه مبین، سال هشتم، دوره دوم، ش ۲، ص ۴۲.
۷ ـ محمّد شامهٔ، الاسلام فی الفكر الغربی، ص ۸۶.
۸ ـ بنگرید به: حسین عزوزی، دراسات فی الاستشراق و مناهجه، ص ۵۴.
۹ ـ ابن حجر، فتح الباری، ج ۹، ص ۳۱۰.
۱۰ ـ بنگرید به: گلدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، ص ۷۸، ۸۳، ۹۰ و ۹۱.
۱۱ ـ همان.
۱۲ ـ ابن اثیر، الكامل، حوادث سال ۳۰؛ ابن جندی، النشر، ص ۷.
۱۳ ـ ابن حجر، فتح الباری، ج ۸ ، ص ۱۵.
۱۴ ـ بلاشر، در آستانه قرآن، ص ۵۶.
۱۵ ـ همان.
۱۶ ـ رژی بلاشر، در آستانه قرآن، ص ۷.
۱۷ ـ توبه / ۱۰۳.
۱۸ ـ به نقل از: عمر ابراهیم رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن و تفسیره، ج ۱، ص ۸۳ .
۱۹ ـ الاسلام و المستشرقین، ص ۱۲۲-۱۲۱.
۲۰ ـ همان، ص ۹۱-۸۳ . مؤلّف تعدادی از خاورشناسان دارای این عقیده را نام برده است.
۲۱ ـ به نقل از: حسن حكیم باشی، «معرفی توصیفی شبهات و ردود حول القرآن الكریم»، پژوهشهای قرآنی، سال ۱۳۸۲، ش ۳۳، ص ۲۳۴.

منبع:فصلنامه مشكوهٔ، شماره ۸۱
نویسنده:زهرا اخوان صرّاف
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید