جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

فعالیت فکری جلوی زوال عقل را می گیرد


فعالیت فکری جلوی زوال عقل را می گیرد
زوال عقل (دمانس) ویلم دكونیگ نقاش اكسپرسیونیست انتزاعی در دهه هفتاد زندگی اش آغاز شد. او در آغاز سیر بیماری اش به طرزی شگفت آور فعال و بارور شده بود به طوری كه در طول یك دوره چهارساله هفته ای یك تابلوی نقاشی خلق می كرد.می دانیم كه ورزش برای سلامت جسمی خوب است. در سال های اخیر تجربیات در حیوانات نشان داده اند كه ورزش ممكن است توانایی های ذهنی را هم بهبود بخشد و برخی بررسی ها در انسان ها هم به نتیجه مشابهی رسیده است، اما مطمئن ترین شیوه برای ورزش دادن مغز، به كار انداختن برای فكر كردن است. پژوهش های فراوانی اثرات فعالیت های خلاق و چالش برانگیز بر سلامتی ذهنی، به خصوص در سنین بالا را بررسی كرده اند.اغلب این پژوهش ها بر زوال عقل (دمانس) متمركز بوده اند، اختلالی كه معمولاً شامل فقدان حافظه و كاركردهای اجرایی، توانایی، برنامه ریزی كردن، به اجرا درآوردن برنامه ها و مدیریت آنهاست. زوال عقل علل مختلفی دارد از الكلیسم گرفته تا كم كاری های غده تیروئید، اما علل اصلی آن سكته های مغزی و بالاتر از همه بیماری آلزایمر است.پژوهشگران از مدت ها پیش بیان كرده اند كه سطح بالای تحصیلی و مشاغلی كه نیاز به فعالیت فكری دارد باعث كاهش خطر ابتلا به بیماری آلزایمر می شود، گرچه تا به حال رابطه سببی بین این دو به وضوح نشان داده نشده بود. اما در تحقیقی كه نتایج آن اخیراً در نشریه پزشكی نیوانگلند به چاپ رسیده، گزارش شده است كه «فعالیت های شناختی» - مثلاً بازی های صفحه دار مثل شطرنج، جداول كلمات متقاطع و یا نواختن یك آلت موسیقی - ظاهراً نسبت به فعالیت های جسمی مثل پیاده روی و شنا نقش حفاظتی بیشتری در مقابل زوال عقل ایجاد می كنند. در میان فعالیت های جسمی مورد بررسی قرار گرفته، تنها رقص دسته جمعی (باله) اثر بیشتری نسبت به فعالیت های فكری بالا دارد.
• هنر و مغز
برخی پژوهش ها بیانگر آن است كه قطعه جانبی راست درون داد های بینایی را جمع آوری می كنند و قطعه گیجگاهی راست این ادراكات را تلفیق می كنند. قطعه های جانبی و گیجگاهی چپ ممكن است برخی از انواع بیان هنری را به ترتیب از طریق توجه به جزئیات بصری و نشان گذاری مهار كنند.
• موسیقی به حافظه كمك می كند
به نظر می رسد موسیقی می تواند از سد زوال عقل بگذرد. بررسی های متعدد نشان داده اند كه موسیقی می تواند در كنترل رفتارهای آشفته كننده (سرگردانی، سراسیمگی و...) در بیماران دچار زوال عقل نقش داشته باشد.برای مثال در سال ۲۰۰۳ تحقیق كوچكی كه در استرالیا انجام شد نشان داد كه نواختن موسیقی باروك با تمپوی آهسته (قطعاتی از باخ، هندل، ویوالدی و دیگران) چنین رفتارهایی را در بیماران آلزایمری تا ۴۰ درصد كاهش می دهد. به نظر می رسد موسیقی به بیماران آلزایمری كمك می كند خاطرات درازمدت شان را كه معمولاً تا مدت ها بعداز از بین رفتن حافظه كوتاه مدت، حفظ می شوند، بازیابی كنند و ظاهراً حافظه موسیقایی در بیماری آلزایمر دست نخورده باقی می ماند. شماری از مطالعات موردی و گزارش های شرح حال بیماران بیانگر آن است كه بیماران در مراحل انتهایی آلزایمر كه نمی توانند سخن بگویند یا نام اعضای خانواده شان را به یاد آورند، هنوز می توانند آوازهای قدیمی را با همان آهنگ و تمام ترانه آن بخوانند. پژوهشگران دریافته اند كه آوازخوانی دسته جمعی بیماران آلزایمری را هشیارتر نگاه می دارد. «بنیاد ملی علوم انسانی» (NEA) در آمریكا از پژوهش هایی در مورد اینكه آیا مشاركت در برنامه های فرهنگی مثل آوازهای كر می توانند سلامتی جسمی و فكری افراد سالمند را بهبود بخشند، حمایت مالی می كند.
• فوران های خلاقیت
زوال عقل اغلب باعث انفعال افراد مبتلا می شود، بنابراین آنها كمتر گرایشی به طراحی، نقاشی یا سایر فعالیت های هنری دارند. اما گاهی تاثیر این بیماری می تواند كاملاً متفاوت باشد. مشهورترین نمونه ویلم دكونیگ نقاش اكسپرسیونیست انتزاعی است كه در سال ۱۹۹۷ در ۹۲ سالگی درگذشت. زوال عقل (دمانس) او در دهه هفتاد زندگی اش آغاز شد. دكونیگ در آغاز سیر بیماری اش به طرزی شگفت آور فعال و بارور شده بود به طوری كه در طول یك دوره چهارساله هفته ای یك تابلوی نقاشی خلق می كرد.
هنرش او را هوشیار نگه می داشت و به نظر می رسید كه از لحاظ جسمی هم به او كمك می كند.
توضیحی كه می توان برای این پدیده ارائه كرد این است: بیماری آلزایمر در آغاز ممكن است بر حافظه «اجرایی» (procedural) ناخودآگاه كه افكار و حركات دست مورد نیاز برای نقاشی یا نواختن یك آلت موسیقی را كنترل می كند، تاثیر نگذارد.دمانس پیشانی - گیجگاهی (FTD) (كه تخریب سلول های قشر مغز در آن از قسمت های پیشانی - گیجگاهی مغز آغاز می شود) یك عارضه نادر است كه با تغییرات شخصیت، از دست دادن توان سخن گفتن و رفتارهای اجتماعی نامناسب (بد و بیراه گفتن، عدم رعایت بهداشت و بی بند و باری جنسی) مشخص می شود. در مراحل اولیه بیماری برخی از بیماران مبتلا به FTD مهارت های هنرمندانه ای پیدا می كنند كه هیچ گاه نداشته اند. برخی پژوهشگران معتقدند كه آسیب به طرف چپ مغز، كه اعمال منطقی و پردازش كلمات را انجام می دهد، به نحوی فعالیت ها را در طرف راست مغز كه كنترل كننده تفكر و ادراك فضایی است، از حالت مهار شده خارج می كند و به این ترتیب فرد خلاقیت های هنری كه تا به حال نداشته از خود بروز می دهد.
• برقرار كردن ارتباطات
سلول های مغز با برقرار كردن ارتباطات با سایر سلول های مغز «فكر می كنند». هر سلول یك زائده طویل هدایت كننده الكتریسیته به نام آكسون دارد كه با زائده های كوتاه و منشعب سلول مجاور به نام دندریت ها در ارتباط قرار می گیرد. محل های ارتباط را سیناپس می نامند. هنگامی كه دو سلول مغزی به طور مكرر و متوالی ارتباط برقرار می كنند، قدرت پیام های عبوری از محل سیناپس ها افزایش می یابد.
تعلیم گرفتن و سایر اشكال «ورزش های» مغزی نیز ممكن است تعداد سیناپس ها را افزایش دهد. فعالیت ذهنی با ایجاد كردن تعداد فراوانی از سیناپس های قوی ممكن است «ذخیره ای شناختی» به وجود آورد، به این ترتیب حتی هنگامی كه تعدادی از سلول های مغزی و سیناپس های آنها را در اثر عاملی مثل بیماری آلزایمر از دست می دهید، افكار شما روشن باقی می ماند.توصیه معمول برای حفظ سلامت مغز به كار انداختن آن است - همان توصیه ای كه در مورد عضلات هم می شود تا قدرت و تعداد ارتباطات سیناپسی افزایش یابد. این توصیه ای منطقی براساس دانسته های ما در مورد مغز است، اما نمونه دكونیگ و سایر موارد بیانگر آن است كه ما می توانیم بسیاری از سلول های مغزی مان را از دست بدهیم و هنوز خلاق بمانیم و از هنرها به خصوص موسیقی لذت ببریم. هر چه هنر و موسیقی بیشتری در زندگی ما باشد، به ما كمك می كند كه حداكثر استفاده را از سلول های مغزی كه داریم ببریم، به جای آنكه داغدار سلول هایی باشیم كه دیگر آنها را نداریم.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید