جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


شاهکار وحشتناک


شاهکار وحشتناک
ماجرای جی. ام. باری، فردی از اهالی ویكتوریا و نویسندهٔ پیترپن، دارای خصوصیات لازم یك داستان عالی و یك شرح حال معركه است. باری، متولد ۱۸۶۰ در اسكاتلند، داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویسی بود كه طی ملاقات با خانواده‌ای پر از پسرهای نوجوان، در سال ۱۹۰۴ اثری برای ادبیات بچه‌ها خلق كرد. در سالهای بعد از آن «پیترپن یا پسری كه بزرگ نمی‌شود» به‌عنوان یك انیمیشن فوق‌العاده، ساختهٔ «دیزنی» در سال ۱۹۵۲ دفعات بسیار تجدید ساخت شد و تبدیل به یك سمبل برای جوانی جاودانی شده است.ماری مارتین مانند پیترپن اوج می‌گیرد اما مایكل جكسون سقوط می‌كند، جانی دپ در نقش باری در «كشف ناكجاآباد»، كه فیلمی قابل توجه در مورد این نویسنده و منبع الهام نارس او می‌باشد، نه اوج می‌گیرد و نه سقوط می‌كند؛ بلكه سلانه‌سلانه با هدفی مبهم و محدودیت بازیگری به پیش می‌رود. این فیلم بر اساس نمایشنامهٔ آلن نی، «مردی كه پیترپن بود» و به كارگردانی مارك فورستر می‌باشد، و اساساً به زمان ملاقات باری و آشنایی وی با سیلویا لووین دیویس (كیت وینسلت) و پسرانش مربوط می‌شود. باری درحالی‌كه دستخوش حوادث ازدواج با فردی كه پیش‌تر هنرپیشه بود (رادا میشل)، كسی كه نه از مصاحبت و نه از زندگی با وی لذت نمی‌برد، مانند فردی قحطی‌زده به خانوادهٔ دیویس پناه می‌برد. چیزی كه در ابتدا به‌عنوان یك قرار گذاشتن در پارك آغاز می‌شود؛ خیلی زود به عشقی بی‌نظیر تبدیل می‌شود.وضعیت این عشق، نامشخص باقی می‌ماند. باری پسرها را دوست دارد و بعضی از پسرها هم او را دوست دارند و این رابطه اسباب مسخره و شایعه را فراهم می‌كند. تصور اینكه یك مرد بالغ دلباختهٔ بچه‌ها باشد به نظر انسانهای هم‌عصر وی وحشتناك است. اما ویكتوریاییهای ثروتمند فرزندانشان را در ابری از احساساتی‌گری می‌پوشاندند (فقرا فرزندان خود را روانهٔ كارخانه‌ها و مزارع می‌كردند) و هیچ مدركی وجود نداشت دال بر اینكه علاقهٔ باری به پسرها چیزی غیر از احساسات معصومانه بوده باشد. در همان زمان توجهاتش به‌صورت غیر قابل انكاری سودمند بودند. پسرها منبع الهام باری برای خلق بهترین و جاودانه‌ترین اثرش بودند، و او تا زمان مرگش از نزدیك درگیر زندگی آنها بود. او با دست و دلبازی برای آنها هدایای گران‌قیمت می‌خرید و آنها را غرق در محبت و توجهی می‌كرد كه پدر خانوادهٔ دیویس، آرتور، را عصبانی می‌كرد.آرتور، بازی خوبی را در «كشف ناكجاآباد» ارائه نمی‌دهد، شاید به خاطر اینكه حضور یك پدر و شوهر غرغر‌و در صحنه توجه آزاردهنده‌ای را به دلبستگی باری جلب می‌كند. سیلویا قبل از این در فیلمنامهٔ «دیوید مگی» بیوه بوده است و بیش از فرزندانش مورد توجه باری است. بیوه‌ای زیبا و بخشنده كه با موهایی آشفته و رفتار معصومانه‌اش به‌سرعت یك همسر جایگزین و ایده‌آل برای باری می‌شود. بچه‌هایی را بزرگ می‌كند كه باری دوستشان دارد ولی مجبور به زندگی با آنها نیست، سیلویا هیچ‌گاه به او در مورد انجام دادن هیچ‌یك از وظایف یك شوهر اصرار نمی‌كند. فیلمساز زحمت‌كشیده تا تصویری كامل از رابطه و مبادله نگاههای دو بازیگر ارائه دهد كه به خوبی شرافتمندانه است. تمام اینها خیلی خشك و یك‌نواخت و به طرز وحشتناكی مؤدبانه است.
مشكل این نیست كه فیلمساز در زمینهٔ واقعیات افراط كرده، بلكه مشكل این است كه این پاك‌سازی جذاب نیست. باری و سیلویا مجبور نیستند مانند «هال بری» و «بیلی باب» در «رقص هیولا»، آخرین فیلم مارك فورستر، مشاجره كنند؛ اما بد نبود اگر آنها یكی دو بار دچار تشنج می‌شدند. دپ و وینسلت مانند هنرپیشه‌های ایفاكنندهٔ نقش پسرهای دیویس برای تماشا كردن دلپذیر هستند، اما آنها به رعایت قوانین محدود نشدند. گرچه این دو بزرگسال، قادر به سركوبی پانتومیم هستند، اما فورستر آنها را كارگردانی نمی‌كند تا آنچه را كه شخصیتهایشان قادر به گفتنش نیستند نشان دهد. باری مانند یك عاشق ناكام «دانیل دی‌لوئیس» در فیلم «عصر معصومیت» ساختهٔ مارتین اسكورسیسی، یك زندانی در زمان خودش است، اما بر خلاف وی، اظهار محبت نمی‌كند. چهرهٔ شیشه‌ای او هرگز ترك برنمی‌دارد. «كشف ناكجاآباد» مانند بسیاری دیگر از فیلمهای تعطیلات و همراه با آرزوی جایزهٔ آكادمی، نوعی فیلم است كه حتی كوچك‌ترین ترك هم در آن مسدود شده است. فیلمی از این نوع به‌جای اتفاقات واقعی، عادات عجیب، و لحظات وراجی، قهقهه و غرغر كردنهای روزانه، در بر دارندهٔ طراحی دقیق لباسهای فاخر و داستانهایی است كه اگر ما را پریشان نكند، در نظر دارد احساساتی و متفكر رها كند. جی. ام. باری كمابیش نابغه بود.او شخصیتی كاملاً پیچیده بود كه به زحمت یك قلمرو مجزا با خانوادهٔ دیویس به دست آورده بود كه او را از طوفانهای درونی و بیرونی حفظ می‌كرد. «پیترپن» صرفاً یك داستان تخیلی در مورد بچه‌هایی دوست‌داشتنی نیست. بلكه بیانگر آرزوی شخصیِ باری بود كه هیچ‌گاه بزرگ نشود. آرزویی كه فیلمسازها به حساب آرزوی بی‌مزهٔ بزرگسالی می‌گذارند كه دو دستی به رؤیاهایش چسبیده است.در واقعیت، باری بسیار ساده و بی‌پیرایه بود و در روابط جنسی احتمالاً ناتوان و یا بی‌علاقه؛ او پنج پسر خانوادهٔ دیویس را (در فیلم چهار پسر نشان داده شده است) سالها پیش از مرگ پدرشان ملاقات می‌كند. آرتور در سال ۱۹۰۷ می‌میرد، یعنی بعد از اینكه «پیتر پن» در لندن به روی صحنه رفت. و سیلویا ۳ سال بعد از او مرده است. علاقهٔ باری به بچه‌ها چنان بود كه احتمالاً وصیت‌نامهٔ سیلویا را تغییر داده، به‌طوری كه او می‌توانست سرپرستی بچه‌ها را به عهده بگیرد. او این كار را كرد و تراژدیها ادامه پیدا كرد. یكی از پسرها در جریان جنگ جهانی اول كشته شد. دیگری، ظاهراً خودكشی كرد. سالها بعد از اینكه باری مرد، پیتر ۶۳ ساله، یكی دیگر از پسرها، خود را با انداختن به زیر قطار كشت. برای مردی كه در حقیقت بزرگ می‌شود، آن‌گونه كه خودش می‌گفت، «پیتر پن» یك شاهكار وحشتناك بود. این جزئیات شرح حال‌گونه به‌راحتی با رؤیای محبوب «پیترپن» جور در نمی‌آید و به دیزنی نزدیك‌تر است تا باری، از این‌رو بیشتر به بریتانیاییهای پایان قرن شبیه است تا به بیننده‌های ۱۹۵۰ هالیوود. با وجود همه‌چیز، زمانی‌كه در فیلم پیتر و وندی در خطر غرق شدن هستند، پسرك فریاد می‌زند: «مردن یك خطر وحشتناك بزرگ است.» مانند باری، كه در شش سالگی برادر نوجوانش مرد، تماشاچیان خاصی از فیلم، غمگینانه با فناناپذیری كودك رابطه‌ای نزدیك پیدا می‌كنند. در «كشف ناكجاآباد» تنها یك مرتبه، نویسنده و احساس نهفتهٔ تاریك فیلم درك می‌شود، و آن زمانی است كه هنرپیشهٔ فوق‌العادهٔ اسكاتلندی «كلی مك‌دونالد» در نقش پیتر، متوجه می‌شود كه «تینكر بل» ممكن است بمیرد. با بیدار كردن تمام احساسات عمیق و سوزناك دنیای باری، او به ما التماس می‌كند كه باور كنیم، و ما برای لحظه‌ای شكوهمند، باور می‌كنیم.

منبع: نیویورك تایمز

مانولا دارگیس
مترجم: مریم فیروز علیزاده
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر


همچنین مشاهده کنید