جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به فیلم «درخشش»


نگاهی به فیلم «درخشش»
در فیلم درخشش ساخته كوبریك، وحشتی موج می زند كه ریشه در واقعیات پیرامون ما دارد و همچون جن گیر از عالمی متوهم و متافیزیك تغذیه نمی كند و به همین دلیل زمانی كه بیشتر به آن می اندیشیم، وحشتی ملموس، عمیق و برخاسته از بطن روابط اجتماعی را حس می كنیم. وحشتی كه نه در زیرزمینی تاریك و نمناك و در برخورد با افراد جامعه و حتی پدر، مادر و نزدیكان نمود پیدا می كند. قهرمان فیلم فردی است كه در روابط و رقابت های اجتماعی چندان موفق نبوده و نتوانسته موقعیت اجتماعی مورد نظر خویش را كسب كند، به همین دلیل مثل همان داستان قدیمی مجنون تصمیم به ترك و گریز از جامعه ای را می گیرد كه زندگی در آن برای وی قابل درك نیست. این فرار و گریز به كنج خلوت و تنهایی مسئله ای بسیار مهم در دنیای امروز است كه نمودهای متفاوتی دارد. امری كه بیشتر عقبگردی است به پشت و ملموس ترین شكل آن پناه بردن به سنت و آیین گذشتگان است. دنیای امروز دنیای شكست ها و پیروزی های بسیار شگفتی است كه ریشه در ویران شدن كلان روایت ها دارد. در دنیای كلان روایت ها فرد متعلق به جامعه بود به این معنی كه از بدو تولد تا زمان مرگ معلوم بود وی چه خواهد شد و چه خواهد كرد. زندگی كاملاً سیستماتیك و منظم، فرد متعلق به چنین جامعه ای رضایت خاطر خویش را تنها در رضایت خاطر اطرافیان، بزرگان و جامعه می دید و بس، اما در وضعیت فعلی و بعد از درهم شكستن این تعاریف فرد خود را لایق رسیدن به موقعیت های اجتماعی برتری می داند كه ایده آل ذهنی وی آن را شكل داده است، یعنی هر كس به اندازه توان، استعداد و خلاقیت خویش. این مسئله مورد تایید همه ماست و امری كاملاً صحیح و به دور از اشتباه.
ولی به این مسئله نیز توجه كنیم كه در نظام های سنتی برای كسب موقعیتی اجتماعی تعداد افراد محدودی وجود داشتند، مثلاً زمانی كه بزرگ جامعه از بین می رفت تنها وارثان خونی وی مدعی العموم كسب جایگاه او بودند و رقابت مابین چند گزینه محدود بود و بس، اما امروزه به خصوص در كشورهای در حال توسعه تنها برای كسب شغل ساده صندوقداری بانك حدوداً هزار نفر رقیب كاملاً جدی وجود دارد كه از میان آنها تنها یك نفر موفق به كسب این كرسی می شود، در حالی كه ۹۹۹ نفر باقی مانده نیز خود را كاملاً لایق می دانند و عدم رسیدن به چنین موقعیتی برای هر یك از آنان شكستی محسوب می شود و این شكست بالقوه سرخوردگی انبوهی را شكل می دهد. حتی اگر قائل به انتقام حداكثری اینان از پیرامون خویش نباشیم. در حداقلی انتقام، اینان باز خطری كاملاً جدی هستند چون بالفعل این سرخوردگی دقیقاً همین بزه و ناهنجاری های اجتماعی است كه هر روز شاهد رشد آنیم. این سرخوردگی ناشی از عدم موفقیت همان نیرو و انرژی منفی است كه شخصیت قهرمان فیلم درخشش را وادار به قتل عزیزترین نزدیكان خویش می كند چون قادر به ریشه یابی مشكل خویش نیست و عامل ناكامی خود را در افراد خانواده اش جست وجو می كند و می یابد. این دقیقاً همان وحشتی است كه فیلم به رخ ما می كشد. در جوامع توسعه یافته حجم انبوه انرژی منفی ناشی از سر خوردگی با موقعیت های اجتماعی جایگزین و مشابه خنثی می شود اما در جوامعی كه دارای چنین برتری نیستند و موقعیت های جایگزین در حداقل قرار دارد، حداكثری انتقام از پیرامون رخ می نماید. بی دلیل نیست كه آمار جرم و جنایت در چنین جوامعی به مراتب بالاتر و فجیع تر از جوامع پیشرفته است. این جاست كه وحشت موجود در فیلم درخشش برای ما نسبت به افراد آن سوی آب ها دو چندان می شود.اما مسئله بسیار جالب دیگری كه در فیلم مطرح می شود، موضوع شكوفایی قدرت تحلیل افراد جوامع امروزی است، یعنی هر فرد درست به این دلیل كه می تواند بیندیشد و آینده خویش را خود رقم بزند به تفكر و كشف توان های خویش می پردازد و در زمانی و مقطعی به نوعی آگاهی از قدرت خویش یا همان درخشش ذهنی مطرح در فیلم نائل می شود. این درخشش ذهنی در شاعران، زمان سرائیدن شعر ناب، در مخترعین زمان كشف فرمول كلیدی و در مدیران همان زمان نمود موفقیت شیوه مدیریتی است. فردگرایی كه گفتمان غالب دنیای مدرن است خود به چند صدایی جذاب در بستر جامعه مبدل می گردد و از ظهور و خلق گفتمانی تك صدایی جلوگیری می كند. اما این تمام ماجرا نیست و گفتمان غالب قرن كه خود نیز در كلیت به تك صدایی منع دیگر صداها ختم می شود، دارای آسیبی كاملاً جدی است كه فیلم درخشش باز نمودی از آن است. یعنی رشد سرسام آور و بدون كمند ایمان به خویش، كه هرآنچه من درك و دریافت كرده ام صحیح است و بس؛ بلوغ و رشد نوابغی كه پا به عالم دیوانگی به تمام معنا می گذارند. هر كدام از شخصیت های فیلم به نوعی از فردی متافیزیكی الهام می گیرند كه دقیقاً همین ایمان بیش از حد به خویش است. ایمانی كه به هیچ وجه شك و تردیدی به خویش راه نمی دهد.آری ایمان به خویش و راه خویش در چنین وضعیتی و در غیاب گفتمان شك و تردید، چنان به اوج خویش می رسد كه قهرمان، حاضر به قتل دیگر افراد در ضدیت با او حتی عزیز ترین نزدیكان خویش می شود. تنها به آن لحظه بیندیشید كه تك تك ما به چنین یقین و ایمانی نائل آییم.وحشتی بس سترگ كه تنها راه مقابله با آن درهم شكستن كلان روایت های ذهنی است، یعنی به چالش كشیدن همان لحظه درخشش ذهنی و احساس نابغه كردن به وسیله شك و تردید به خویش. شخصیت قهرمان این فیلم در فقدان تردید و شك به خویش، مطمئن و سرمست از نبوغ خویش خواهان تكه تكه كردن پسر خود با تبر است. آری دیوانگان نبوغ و با ایمان چنین تازیانه به دست به سراغ نزدیكان خود می روند. یعنی درخشش وحشت ناشی از نبوغ ابر انسانی متوهم، بیمار و تك ساحت.

احمد امانی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید