شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


ازدواج شما می تواند بهترین باشد


ازدواج شما می تواند بهترین باشد
به اعتقاد یك روانپزشك خانواده ، ازدواج به دوصورت است . ازدواجهایی كه موفق نیستند وازدواجهایی كه بامشكلات وسختی دست به گریبان می باشند . درباره این موضوع فكركنید . ازدواج زنان ومردانی باتفكرات واندیشه های گوناگون ، سرشتهای متفاوت وبعضی اوقات با خلق وخوهای مغایر هم را به یكدیگر نزدیك می كند وآنها را دركنارهم قرارمی دهد
. اما نتیجه : اغلب نا سازگاری ، عصبانیت ، ناامیدی ودرنهایت درد ورنج است . نمی توانیم انكار كنیم كه ازدواج سخت است ویا اینكه بگوییم هیچ ازدواجی ناموفق نیست . اما می توانیم این را بگوییم كه ازدواجهای بد وناموفق می توانند بهتر شوند واین امر فقط مستلزم تلاش بسیارزیاد است .
ازدواج وزندگی مشترك آن طوری كه ما می شناختیم .
یك زوج جوان می گویند : ما به تجربه آموختیم كه زندگی مشترك چقدرسریع می تواند تلخ وناگوار شود . درست سه ماه بعد از ازدواجمان وارد مدرسه پزشكی شدم . زمانهایی كه می توانستیم با هم سپری كنیم بخاطربرنامه درسی من ، مطالعه مستمر وفشرده وشیفتهای كاری من دربیمارستان محدود شده بود . زندگی مشترك ما كه هنوزعمری از آن نگذشته بود دچار سختی وناهنجاری فراوان شد . فشارهای كاری من با آمدن فرزندمان دوچندان شده بود . همان موقع بود كه فهمیدم زندگی ما می توانست راحت تر وزیباتر باشد اگر با یك گروه ازدواج درمانی مشورت می كردم . بهرحال دوجا كاركردن ودوتا بجه – بله دراین فاصله ما صاحب فرزند دیگری شده بودیم – چیزی بود كه خودمان خواسته بودیم . درمدت ۱۰ سال ۳تا از والدینمان ا زدنیا رفتند وحسابی سرگرم مراسم عزاداری ومسافرتهای كوتا ه مدت شده بودیم . هم زندگی شخصی وهم زندگی مشتركمان حسابی خسته كننده ورنج آور شده بود . ارتباط ما دونفر روزبروز كمرنگتر می شد . چرا كه برای هر چیزی ، فقط جزمناسباتمان ، وقت وتوجه زیادی صرف می شد . چندكتاب برجسته كه توسط نویسندگان خبره ومذهبی درباره ازدواج نوشته شده بود را مطالعه كریم . درهركدام از این كتابها كاملا توضیح داده شده بود كه چه نكاتی اشتباه هستند وچطور می شود آنها رادفع كرد . اما هروقت كه خواستیم یكی از این دستورالعملها را عملی كنیم متوجه می شدیم كه چقدرفاصله گرفته ایم وهم چنان غرق درروشهای قدیمی خودمان هستیم . هربار امتحان می كردیم ، ناكامی وشكست دراین راه مانع از این می شد دوباره بتوانیم براحتی شروع كنیم .دیگر نمی توانستیم براحتی با هم ارتباط برقراركنیم ومن وهمسرم هردوگناه وتقصیر را برگردن دیگری می انداختیم وفكر می كردیم دیگری است كه نه می تواند طرف مقابلش را درك كند ونه می تواند آن را بفهمد .
باوجود ناسازگاریهای آشكاری كه بین ما ایجاد شده بود اما یك صمیمت اندكی هم حس می شد . مسائل ومشكلات حل نشده باضافه عصبانیت وخشمگین شدنمان باعث آزردگی مان از دست دیگری می شد . با اینكه هر دوی ما درزندگی مشتركمان بی تقصیر نبودیم ولی بی میل هم نبودیم كه این عشق وعلاقه را كه حالاداشت كم كم از دست می رفت دوباره زنده كنیم .
اما چه طور؟
زندگی مشترك آنطور كه ما آرزو داشتیم باشد :
وقتی به نزدیك پزشك خانواده رفتیم توانستیم راه حلی برای مشكلمان پیدا كنیم . این پزشك درباره انواع مشكلاتی كه پزشكان متأهل با آن روبرو هستند صحبت كرد وآنها را شرح داد . اوبه ما توصیه كرد برای اینكه روح تازه ای به زندگی مشتركمان دمیده شود باید كه به گوشه ای خلوت دردامنه طبیعت پناه ببریم. چیزی كه او بعنوان مشاوره درمانی یا حیاتی نو به زندگی مشترك بخشیدن یاد می كرد و گویا همان چیزی بود كه ما احتیاج داشتیم . پس پذیرفتم كه با همسرم همراه شوم .
اصول و قوانینی كه ما در خلوتمان رعایت كردیم ، عبارت بود از :
مراوده دوستانه ، متعهد بودن نسبت به هم ومشكلات را از پیش پابرداشتن . این پزشك مشاورما را تشویق كرد كه زندگی مشترك وخانواده خود را برهر چیز دیگر مقدم دانسته واجازه ندهیم كه كار وگرفتاریها جانشین اهداف ما بشوند . او توضبح داد كه زندگی مشترك و زناشویی نیازمند هر دو احساس عاطفی و جنسی است و شریك زندگی ما نمی تواند اهمال و غفلت در هیچكدام از این موارد را بپذیرد و نفاق و جدایی از آنجایی بوجود می آید كه هر كدام از زوجین برای جبران این كمبود به سمت و سویی دیگر كشیده می شوند . و حفظ و سلامتی این زندگی كه به این دو احساس وابسته است تنها با برنامه ریزی امكان پذیر است .
این دكتر تاكید كرد: اگر بنا به دلایلی كاری و گرفتاری برایتان پیش آمد برای جبرانش دنبال فرصتی باشید تا زمانی را با همسرتان سپری كنید و شانس با هم بودن را از دست ندهید.›
در طی این جلسات مشاوره ای خصوصی (انفرادی ) من و همسرم شرایط خانوادگی ای كه در آن رشد كرده و بزرگ شده بودیم را مرور كردیم . خانه ای كه پدرهای ما حس صمیمانه ای نداشتند و برای ما افرادی ناآشنا و ناملموس بودند هیچكدام از ما دو نفر عواطف صمیمانه و دوستانه ای را در زندگی زناشویی والدینمان ندیده بودیم . آنجا بود كه فهمیدم من از همسرم می خواستم و در واقع انتظار داشتم محبتی كه پدر و مادرم از من دریغ كرده بودند را برایم جبران كند. در عوض همسرم هم با احساسات ناخوشایند و خشونت باری كه در حین خدمت سربازی در جنگ روبرو شده بود دست به گریبان بود. بویژه اینكه چرا در آن جنگ او باید زنده بماند و خیلی های دیگر همچون بهترین دوستش از بین بروند. با حضور در این جلسات ،تمامی عواملی كه باعث كدورت و تیرگی روابط صمیمانه ما شده بود را یادداشت كردیم . هر دوی ما با كنترل كردن عصبانیت و خودداری از احساساتی شدن سعی كردیم تا از كشمكش و بحث دوری كنیم . به این ترتیب عشق و علاقه بین ما افزایش پیدا كرد و دیگر با مسائلی كه باعث تیرگی روابط ما شده بود روبرو نشدیم. بعضی از مسائل تا چندین سال باعث ناراحتی ما بود و اثرات نامطلوبی بر زندگی ما گذاشته بود چرا كه نتوانسته بودیم آنها را برای خودمان حل و فصل كنیم . همسرم قبول داشت كه هنوز هم از من دلخور و رنجیده بود. آنهم به علت غیبتهای مداوم من از منزل در طول دوره رزیدنتی من و اینكه مجبور بوده از پسر كوچكمان به تنهایی مراقبت كند. كم ظرفیت شدن و بی تفاوت بودن همسرم بخصوص زمانی كه مادرم بیمار و در آسایشگاه بستری شد باعث گردید تا بعد از آن حس نفرت و كینه ای از همسرم در من بوجود بیابد. با شركت در جلسات مشاوره توانستیم این مشكلات را بشناسیم.شروع كنیم به ترسیم لایه های صدمه دیده و آسیب دیده زندگیمان و قبل از اینكه همدیگر را فراموش كنیم یك زندگی جدید و زیبایی را بسازیم . این مسافرت و خلوت دو نفره به ما فرصتی داد تا با هم باشیم. بدون هیچ مزاحمی در اتاق ما حتی یك تلویزیون هم نبود. حالا بدون هیچ مزاحم و یا نگرانی و دلواپسی از زندگی روزمره فرصت بسیار زیادی داشتیم تا با هم صحبت كنیم و خوش باشیم و آنچه را كه این مدت آموخته بودیم عملی كنیم . خیلی راحت و ساده از اینكه با هم بودیم لذت می بردیم و می شود گفت كه تقریبا مانند یك ماه عسل بود.من وهمسرم بعد از بازگشت به خانه تصمیم گرفتیم تغییراتی دراخلاق ورفتار خود بدهیم وبه این منظور حق وحقوقی كه هركدام از ما بر دیگری داشت را روی كاغذی یادداشت كردیم تا هرچند وقت یكبار با مرورشان از فراموش شدن آنها جلوگیری كنیم وهم چنین برای دستیابی به اهدافمان كه نیازمندشان بودیم سعی كردیم برنامه وروش مشخصی را پیاده كنیم ومطمئنا برای این كار به زمان بیشتری احتیاج داشتیم . بطورمثال فهرستی از اوقات یك هفته راتهیه كردیم مانند ظهر سه شنبه ویاعصر پنج شنبه تا بتوانیم به طورمرتب فرصتی برای باهم بودن را داشته باشیم .
زندگی مشترك را آنطوركه باید باشد ساختیم .
بله ، ازدواج سخت است ، گاهی اوقات هم درگیر آن الگوهای قدیمی خودمان می شویم . سریعا اصول سه گانه زندگی رابخاطر می آوریم . مراوده دوستانه ، متعهد بودن نسبت به هم ومشكلات رااز پیش پا برداشتن ودوباره از نوشروع می كنیم ، یكدیگر را عفو می كنیم وبیشتر از همیشه به یكدیگر می رسیم وتوجه داریم . اخیرا درسمینار ‹‹ ازدواج ›› با پسرمان ونامزدش حضوریافتیم ازدواج آنها درآینده نزدیك برای ما انگیزه ای بود تا مناسبات خودمان را – كه حالا۲۶ سال از آن گذشته بود- هم چنان دوستانه ومطلوب نگهداریم . درست است . زندگی مشترك ما هیچ وقت عالی بدون نقص نبود . اما به كمك خدا دیگر هرگز بدنخواهد شد وامیدوارم كه برای همه همین گونه باشد .

از : دكتر آلتا اوگ لزبی
ترجمه : افضل دخت افضل پور
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید