دوشنبه, ۱۴ خرداد, ۱۴۰۳ / 3 June, 2024
مجله ویستا


حضور تماشاگر، دلیل اجرای نمایش


حضور تماشاگر، دلیل اجرای نمایش
● آیا تئاتر برادوی خوب فروش می كند؟
درگفتگویی كه در پیش رو خواهید داشت، آرتور میلر، نمایشنامه نویس فقید با اسكات الیوت، كارگردان چهل و سه ساله تئاتر برادوی پیرامون این مسأله به بحث و تبادل نظر پرداخته اند.اسكات الیوت، بنیانگذار گروه «جماعت نوین» در آ ف برادوی است. از جمله آثاری كه وی به صحنه برده می توان به «سه خواهر» و «قهقهه امروز» اشاره كرد، در این گفتگو، آرتور میلر در مقام پرسشگر و اسكات الیوت در نقش مصاحبه شونده ظاهر شده اند.
● اینطور فكر نمی كنید كه تنوع تكنیكی و موضوعی فیلم های تولیدشده در طی سالهای اخیر برای هنر تئاتر یك تهدید قلمداد می شود؟
▪ این یك واقعیت است كه جذابیت سینما چه در بعد تكنیك و چه از نظرموضوع و محتوا مخاطبان تئاتر را كاهش داده است.علاوه بر این بیشتر بازیگران جوان ترجیح می دهند كه در یك فیلم ظاهر شوند تا بر روی سن یك نمایش؛ چرا كه سینما برای آنها شهرت و محبوبیت را به ارمغان خواهد آورد. این حقیقتی است كه وجود دارد. ولی نباید به خاطر این مسأله، هنر نمایش را ناتوان و حقیر قلمداد كرد. شخصاً سعی ام بر آن بوده تا با تشكیل گروه «جماعت نوین» نظر بازیگران توانای جوان را بار دیگر به این هنر جلب كنم.
آثاری كه تا به حال به اجرا برده ام نمایش هایی پویا بوده اند كه فضای مناسبی را به بازیگر برای بروز خلاقیت داده اند. این بخشی از برنامه شخصی من برای زنده نگاه داشتن هنر نمایش در اینجا [ایالات متحده آمریكا] است. بخش دیگر به هزینه ها بر می گردد. ما سعی كردیم با كاهش قیمت بلیت های نمایش موانع اقتصادی عدم حضور تماشاگر را كمرنگ كنیم.با این حال معتقدم كه مشكل اصلی تئاتر به نكته دیگری بر می گردد و آن «جماعت منتقدین» است. مشكل اینجاست كه محیط انتقادی پیرامون ما به اندازه مخاطبان نمایش منصف و عادل نیستند.
● پس شما نظر تماشاگران را بر نظر منتقدین ترجیح می دهید؟ به اعتقاد شما احساس مخاطبان بر دانش منتقدین برتری دارد؟
▪ دقیقاً نظرم این است. مخاطبان گرچه از دانش آكادمیك هنر تئاتر برخوردار نیستند ولی به پشتوانه قلب و احساساتشان بیش از آنچه منتقدین به این هنر بها می دهند، انرژی و وقت صرف می كنند. تماشاگر نمایش با احساسش به اثر نزدیك می شود و این بسیار با ارزش است و قضاوتش را قابل تأمل و درنگ می كند.
● اینجا برای من سوالی به وجود می آید. این تماشاگرانی كه شما از ایشان نام می برید شامل تماشاگران تئاتر برادوی نیز می شود؟
▪ بگذارید پاسختان را اینگونه بگویم: مردمی كه هزینه نسبتاً بالایی را صرف خرید بلیت یك نمایش می كنند انتظارشان نیز به نسبت همان هزینه بالا می رود. آنها انتظار دارندتا با كنار رفتن پرده ها هیجان زده و غافلگیر شوند. تماشاگران برادوی انتظار دارند تا لذتی را كه در دیزلی لند تجربه می كنند در تئاتر نیز داشته باشند.
اینها دلایلی است تا «دیو و دلبر» یا «شاه شیر» در صحنه تئاتر حضور یابند. ناامید كننده است ولی مردم بچه هایشان را برای دیدن چنین نمایشهایی به برادوی می آورند. متأسفانه آثار بزرگی همچون «سه خواهر» هرگزعامل حضور یك خانواده درسالن تئاتر نیستند. دردهه۸۰ من در مدرسه، بازیگر نمایش بودم [می خندد] نمایش، بزرگترین شادی حضور من در مدرسه بود ولی حالا ببینید؛ حتی یك اتاق كوچك برای تمرین یا اجرای یك موزیكال كوچك وجود ندارد.مخاطب در نمایش حرف نخست را می زند. حضور او دلیل اجرای نمایش است و این همان چیزی است كه تهیه كنندگان را به اجرا و ادامه یك تئاتر ترغیب می كند.
● مشكل اینجاست كه ما یك ملاك مشخص برای نقد نداریم! واقعاً اینگونه است؟
▪ قدرت رسانه ها را جدی بگیرید. مثلاً روزنامه نیویورك تایمز را ببینید. آنها باحضور یك منتقد می توانند برای چگونه اجراشدن یك نمایش قانون وضع كنند.من بارها ماجراهای حقیقی را شنیده ام كه در آن یك تهیه كننده به خاطر چیزهایی كه باب میل منتقد یك نشریه نبوده در نمایش دست برده و آن را تغییر داده است.
از ابتدای صحبتمان تا اینجا، خاطراتی برایم زنده شد. چند اجرای برجسته را به خاطر آوردم كه به نظر من در تئاتر جاودانه اند.
● دقیقاً از چه نمایشهایی یاد می كنید؟
▪ یكی نمایش «جونو و پیكاك» بود كه درحدودسالهای ۱۹۳۲ درتئاتر ابی نیویورك اجرا شد. سارا آلگود در آن نمایش فوق العاده خوب ظاهر شد. خاطره خوب آن اجرا هنوز هم لبخندرضایت را برچهره ام نقش می اندازد. دیگری نمایش «ادیپوس ركس» بودكه در سال ۱۹۴۶ با بازی لارنس اولیور به صحنه رفت آن اجرا هم در نوع خود بسیار قابل توجه بود.
● یكی از نمایشنامه های خودتان چطور؟
حضور لی جی كوب در «مرگ فروشنده » كه درسال ۱۹۴۹ به روی صحنه رفت آن اجرا را برایم به یاد ماندنی ساخت.آیا شماهم تجربیات مشابهی از این دست دارید؟
▪ در۱۹۷۴ هنگامی كه خیلی كوچك بودم نمایشی را باحضورآنتونی هاپكینز دیدم. او فوق العاده بازی می كرد. احساس می كنم كه من از جمله كارگردانان خوش اقبال تئاتر هستم چراكه توانستم از وجود فراك لانگلا در نمایش «قهقهه امروز» بهره ببرم. او از نوادر ستارگان تئاتر برادوی است.
● استودیو بازیگران و دیگر آكادمی های بازیگری تنها به یك بعد از بازیگری می پردازند. گویی آنها یك پایه و اساس را برای این فن در نظر گرفته اند و هركسی كه بتواند ازعهده آن برآید بازیگر می شود. درتئاتر آمریكا شما یك نبوغ بازیگری را نمی بینید. گفتید كه تجربه كار با یك كلاسیك كار را در برادوی دارید. این طور متوجه شدم كه شما در جستجوی بازیگرانی هستید كه بتوانند بر روی صحنه بسیار سیال و روان نقش خود را به باورپذیرترین شكل ارائه كنند. به عنوان كارگردان آیا این دید و نظر شما به مقوله بازیگری است؟
▪ اصولاً سعی می كنم باكار، راحت برخوردكنم.این سهل گیری درنهایت به سیالیت نمایش منجر می شود. در نمایش «سه خواهر» بازیگری به نام بیلی كروداپ حضور داشت كه قادربود حس رهایی را در «لحظه» به تماشاگر القا كند. برای بازیگران و مراكز تعلیم بازیگر،مرز و محدودیتی قائل نیستم. بازیگرانی را می شناسم كه از دانشكده نمایش نیویورك فارغ التحصیل شده اند. آنها یك سبك شخصی دارند كه من واقعاً می پسندم.در عوض تجربیات مشتركی با بازیگران برآمده از مدارس كلاسیك داشتم كه بسیار سخت گذشت. فكر می كنم این خلاقیت و نبوغ بازیگر است كه اعتبارش را افزایش می دهد نه مركز آموزشی كه در آن تحصیل كرده است.
● بعنوان آخرین سوال وظیفه یك كارگردان را چه می دانید؟
▪ من شخصاً فكر می كنم كه این وظیفه در جوامع مختلف متفاوت است.برخی كارگردانان هدفشان را در طول اجرای نمایش می یابند و برخی پیش از اجرا، مفاهیم و نظراتشان را كاملا می دانند و از این رو در طول اجرا آن را با بهره گیری از متن و بازیگر هدایت می كنند تا به تماشاگر انتقال یابد.من تنها می توانم راجع به خودم حرف بزنم. در نمایش «قهقهه امروز» امضای شخصی من به چشم می خورد هر چند معتقدم این تمام آن چیزی نیست كه بعنوان ذهنیت كارگردانی در من وجود دارد. سعی ام بر آن است تا با هر اجرای جدید، زوایای تازه ای از دنیای خودم را كشف كنم و آن را در اثرم نیز دخیل سازم.
گفتگوی آرتور میلر، نمایشنامه نویس با اسكات الیوت، كارگردان تئاتر
منبع : روزنامه ابرار