دوشنبه, ۱۴ خرداد, ۱۴۰۳ / 3 June, 2024
مجله ویستا

نقاشی های بدون امضا


نقاشی های بدون امضا
حقیقت بهتر است یا زیبایی «آیلین بهمن پور» فكر می كند حقیقت و زیبایی از هم جدایی ناپذیرند و نمی شود آنها را دوپاره كرد. برای نشان دادن ایده اش، تابلویی كشیده و آن را به مسابقه جشن فلسفی كودكان كه در سال ۲۰۰۶ در آمریكا برگزار می شده، فرستاده است. در مسابقه «حقیقت بهتر است یا زیبایی» چهار نفر رتبه اول گرایش های مختلف را به دست آورده اند. مثلا یكی عنوان فلسفی ترین را گرفته و یكی ادبی ترین را. اثر «آیلین» به عنوان هنرمندانه ترین كار انتخاب شده است.
تابلوی هنرمندانه اش را همراه هشت اثر دیگر از كارهای تصویرسازی اش برای نشر شباویز، از روز شنبه ۲۱ مردادماه، تا پنجشنبه ۲۶ مرداد در نگارخانه لاله به نمایش گذاشته است. یك نمایشگاه گروهی كه در آن دو دوست دیگر آیلین هم حضور دارند. «مهناز نظارتی» با یازده اثر تصویرسازی و «سمیه زارعی» با دوازده تابلو كه تلفیقی از نقاشی و گرافیك هستند. این سه دوست جوان، رتبه های اول، دوم و سوم جشنواره خوارزمی سال ۸۴ را در رشته تخصصی خود به دست آورده اند. نظارتی می گوید: «سه دختر تقریبا هم سن و سال بودیم. این شرایط كافی بود كه با هم دوست شویم. بعد تصمیم گرفتیم یك نمایشگاه گروهی بگذاریم.»
آیلین بهمن پور در مورد گروهی بودن نمایشگاه توضیح می دهد: «شاید این تصمیم به این دلیل بود كه اعتماد به نفس بیشتری پیدا كنیم و بعد، با جسارت بیشتر و درك بهتر شرایط برای نمایشگاه انفرادی اقدام كنیم.» او كوچكترین عضو گروه است. سال ۱۳۶۸ به دنیا آمده. با معصومیت كودكانه ای كه در چهره و صدا و حركاتش احساس می شود، راه می افتد و تابلوهایش را نشان می دهد. هر جا كه لازم می داند، توضیحاتی می دهد: «تمام این كارها بدون آموزش بوده اند. كارهایی كه از بچگی انجام داده ام. تنها عاملی كه باعث شده بتوانم امروز در نمایشگاهی شركت كنم این است كه كارهایم به شكل منظم ادامه پیدا كرده اند.» وقتی دیده و احساس كرده كه عكس العمل دیگران نسبت به این كارها خوب است: «تصمیم گرفتم یك نمایشگاه بگذارم و اگر نتیجه مثبت باشد، در آینده كارهایی را هم كه زیر نظر استادانم انجام داده ام به نمایش بگذارم.»
اولین كاری كه به نمایشگاه آورده محصول سال ۱۳۷۹ است. «كلاس پنجم ابتدایی بودم» قبل از آن...: «برای خودم نقاشی می كردم دیگر. مگر یك بچه دبستانی چه كار می كند»
سال اول راهنمایی برای تصویرسازی كتاب به انتشارات معرفی شده، اما: «چون با شیوه كار تصویرسازی آشنایی نداشتم، مدتی كارهای دیگران را نگاه كردم و تمرین كردم تا یاد بگیرم چطور باید با متن ارتباط برقرار كرد.» كارهای نمایشگاه مربوط به همین دوره است. كتاب داستان افسانه ها، نوشته مسعود كشكولی.
مهرماه امسال در كلاس سوم دبیرستان، رشته ریاضی فیزیك مشغول تحصیل خواهد شد. هنوز تا كنكور فرصت دارد. با اینكه فكر می كرده به عنوان نفر اول جشنواره خوارزمی، می تواند بدون شركت در كنكور وارد دانشگاه شود و خوشحال بوده از اینكه فرصت دارد كه به كارش بچسبد، اما: «مثل اینكه چنین چیزی نیست و باید برای دانشگاه درس بخوانم.» در فرصت باقی مانده، می خواهد تصویرسازی كتاب «محمدرضا یونسی» را تمام كند: «حدود چهار ماه كار دارد سعی می كنم زودتر به چاپ برسد.» برای نمایشگاه بعدی: «دوست دارم با دستی قوی تر كار كنم، نه به عنوان تصویرسازی كتاب كودك و مثل یك تكنسین كه از جایی سفارش كار گرفته باشم. دلم می خواهد ایده های شخصی ام را اجرا كنم.» اما اول باید كتابش را تمام كند تا از فضای داستان و اسطوره بیرون بیاید و فضاهای جدیدی را تجربه كند.
تصویرسازی های «مهناز نظارتی» هم بیشتر در مورد روایت های شاهنامه یا زندگی پیامبر هستند. او از جایی سفارش كار نداشته. تصمیم گرفته در مسابقه خوارزمی سال ۸۴ شركت كند. به همین دلیل از اردیبهشت ماه مشغول كار شده و رتبه دوم را هم كسب كرده است. خودش در مورد آشنایی اش با تصویرسازی و مراحل كار برای مسابقه توضیح می دهد: «آشنایی ام به یك واحد تصویرسازی در هنرستان گرافیك برمی گردد. قبل از آن هیچ كار تصویرسازی نكرده بودم بعد با جشنواره خوارزمی آشنا شدم.» برای مرحله اول نه كار آماده كرده و تا مرحله آخر تعداد آثارش را به حدود چهل كار رسانده است. همان كارها را در نمایشگاه ارائه كرده است. چون از تابستان ۸۴ تا بعد از كنكور امسال دست به هیچ كاری نزده بوده. «نه طراحی، نه نقاشی، نه تصویرسازی.» الان هم در مرحله پیش دانشجویی است.
یعنی انتخاب رشته و امید به قبولی در دانشگاه. بنابراین فعلا برنامه ای برای یك نمایشگاه انفرادی ندارد: «ترجیح می دهم كارهای جدیدی انجام بدهم و بعد به نمایشگاه فكر كنم.» شاید برای كارهای جدیدش به طراحی یا نقاشی كه برای آن آموزش دیده روی بیاورد، یا تصویرسازی را، كه بعد از جشنواره خوارزمی به آن علاقه مند شده است.
اما بزرگترین عضو این گروه سه نفره، سمیه زارعی، متولد سال ۱۳۶۴ است. فوق دیپلم نقاشی را از دانشگاه فنی شریعتی گرفته و برای سومین بار در یك نمایشگاه گروهی شركت كرده است. كارهایی كه در نگارخانه لاله به نمایش گذاشته، به پروژه دانشگاهش مربوط می شود. می گوید: «ایده اولیه كارها برای پروژه دانشگاهم بود. اما بعد از آن خودم ادامه دادم.» فضای كلی كارهای او براساس شاهنامه و بعضی از داستان های قرآن به وجود آمده است.
به همین دلیل هم بعضی عناصر آشنای فرهنگ اساطیری را می توان در تابلوهایش دنبال كرد. برای نشان دادن ایده هایش از تكنیك جدیدی استفاده كرده: طراحی با روان نویس، روی تابلوهای رنگ. در همه كارهایش رنگ طلایی دیده می شود. عقیده دارد: «رنگ طلایی ماهیت ایرانی دارد. اصیل است.» به علاوه: «می خواستم داستان های شاهنامه را با استفاده از این رنگ در خلٲ قرار دهم و از دنیای واقعی با این همه رنگ مختلف جدا كنم.» ایده استفاده از این رنگ، هنگام مطالعه شاهنامه به ذهنش رسیده است. برای طراحی هایش: با روان نویس روی كاغذ اتود می زدم. بعد احساس كردم باید آنها را روی بوم منتقل كنم.»
استادان دانشگاهش نمی دانسته اند كه سمیه مشغول انجام چه كاری است. چون «اول، بدون اطلاع و مشورت استادها شروع كردم. بعد كه كارم را دیدند، استقبال كردند و تشویقم كردند كه ادامه بدهم.»
همان طور كه نقاشی های بعد از پروژه دانشگاهی اش با آنچه پیشتر طراحی می كرده متفاوت هستند، احتمال می دهد در آینده هم چنین اتفاقی بیفتد: «نمی دانم برای سری بعد چطور كار خواهم كرد. فقط می دانم با این كارها خیلی فرق خواهند داشت.» چون: «هر لحظه شیوه ای كه می خواهم فكرهایم را با آن نمایش بدهم فرق می كند.» می داند كه می تواند شیوه كاری را كه برای نمایش داستان های شاهنامه اش انتخاب كرده ادامه بدهد. با رنگ های مختلف و طلایی همیشگی اش، با آدم ها و حیوانات و عناصر دیگر طبیعت كه سیاه هستند و با روان نویس طراحی شده اند: «می توانم این كار را ادامه بدهم تا به امضایم تبدیل شود و هركسی كارم را ببیند با خودش بگوید این كار همان آدم است.» اما خودش چنین چیزی را نمی پسندد.
«دوست ندارم در كارهایم تكرار بشوم.»
جوان ها، و البته نوجوان ها، نیازی به امضا داشتن احساس نمی كنند. قرار نیست به این زودی ها در شیوه كارشان ثابت شوند و مهارتشان را به رخ دنیا بكشند. خودشان هم چنین ادعایی ندارند. ذهنشان هم محدودیت امضادارشدن را نمی پذیرد. آنقدر باز و رها فكر می كنند كه به خودشان اجازه بدهند در صحنه ای برزخی، در آستانه جدایی بدها و خوب ها، ساختمان WC را هم در صحنه جای بدهند و صف دستشویی خوب ها و بدها را از هم جدا كنند. این هم یك حقیقت است. حقیقتی كه نمی توان آن را از زیبایی آثار جوان ها جدا كرد.
گزارشی از نمایشگاه گروهی تصویرسازی
فرناز شهیدثالث
منبع : روزنامه شرق