پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

منزل ار یار قرینست چه دوزخ چه بهشت


منزل ار یار قرینست چه دوزخ چه بهشت    سجده گه گر بنیازست چه مسجد چه کنشت
جای آسایش مشتاق چه هامون و چه کوه    رهزن خاطر عشاق چه زیبا و چه زشت
عشقبازی نه ببازیست که داننده‌ی غیب    عشق در طینت آدم نه به بازیچه سرشت
تا چه کردم که ز بدنامی و رسوائی من    ساکن دیر مغانم بخرابات نهشت
گر سر تربت من بازگشائی بینی    قالبم سوخته و گل شده از خون همه خشت
همچو بالای تو در باغ کسی سرو ندید    همچو رخسار تو دهقان به چمن لاله نکشت
بر گل روی تو آن خال معنبر که نشاند    بر مه عارضت آن خط مسلسل که نوشت
هر که بیند که تو از باغ برون می‌آئی    گوید این حور چرا خیمه برون زد ز بهشت
تا به چشمت همه پاکیزه نماید خواجو    خاک شو بر گذر مردم پاکیزه سرشت


همچنین مشاهده کنید