پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

برشکن طرف کله چون بفکنی از رخ نقاب


برشکن طرف کله چون بفکنی از رخ نقاب    صبح صادق کن عیان بعد از طلوع آفتاب
گفت امشب صبر کن چندان که در خواب آیمت    صبر خواهم کرد من اما که خواهد کرد خواب
سهل باشد ملک دل زیر و زبر زاشوب عشق    ملک ایمان را نگهدارد خدا زین انقلاب
دی که در من دیدن آن آفتاب آتش فکند    دیده آبی زد بر آتش ورنه می‌گشتم کباب
چون عنان گیرم سواری را کز استیلای حسن    می‌رود پیوسته صدا به رو کمانش در رکاب
عشق اگر پاکست در انجام صحبت میشود    رسم معشوقان نیاز آئین عشاقان عتاب
جز من مظلوم کز عمر خودم بیزار کیست    آن که آزارش گناه و کشتنش باشد ثواب
در میان بیم و امیدم که هر دم می‌کند    مرگ در کارم تعلل زیاد در قتلم شتاب
دی سوال بوسه‌ای زان شوخ کردم گفت نیست    محتشم حرف چنین راغیر خاموشی جواب


همچنین مشاهده کنید