شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

لطیفه


مرا دی یاسمن پیغام دادست    به تو ای صاحب و صدر یگانه
ز هر نوعی سخن گفتست پنهان    غرض را درج کرده در میانه
چه فرمایی کنون پیغام او را    به سمع تو رساند بنده یانه
مرا گفتست فردا کاتش صبح    زند از کوره‌ی مشرق زبانه
بگو او را که می‌گوید فلانی    که ای خلقت چو جودت بی‌کرانه
چو در سالی مرا ده روز افزون    نباشد نوبت از گشت زمانه
پس از ده روز خود تاخیر کردم    شوم تا سال دیگر آفسانه
کنون درخواستی دارم ز خلقت    همانا ناورد با من بهانه
دو روزک نیز در صحن چمن آی    بگو تا مطرب آرند و چغانه
به زیر سایه‌ی گل شادمان باش    مرا از لطف خود کن شادمانه
چون من بهر تو آیم خوب نبود    من اندر باغ و تو در تاب خانه


همچنین مشاهده کنید