یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

معشوق دل ببرد و همی قصد دین کند


معشوق دل ببرد و همی قصد دین کند    با آشنا و دوست کسی این‌چنین کند
چون در رکاب عهد و وفا می‌رود دلم    بیهوده است جور و جفا چند زین کند
دل پوستین به گازر غم داد و طرفه آنک    روز و شبم هنوز همی پوستین کند
گوید که دامن از تو و عهد تو درکشم    تا عشق من سزای تو در آستین کند
از آسمان تا به زمین منت است اگر    با این و آن حدیث من اندر زمین کند
چیزی دگر همی نشناسم درین جز آنک    باری گمان خلق به یک ره یقین کند
بریخ نوشت نام وفا کانوری چرا    نامم ز بهر مرتبه نقش نگین کند


همچنین مشاهده کنید