شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

من از تو هیچ نبریدم که هستی یار دلبندم


من از تو هیچ نبریدم که هستی یار دلبندم    تو را چون بنده‌ای گشتم به فرمانت کمر بندم
سواری چیست و چالاکی دلم بستی به فتراکی    خوشا و خرما آن دل که باشد صید دلبندم
بدین خوبی بدین پاکی که رویت ( ... )    تو را از جمله بگزیدم بجز تو یار نپسندم
به امیدت طربناکم به عشقت ( ... )    گهی از ذوق می‌گریم گهی از شوق می‌خندم
بسی تلخی چشیدستم که رویت را بدیدستم    به گفتار و لبت جانا تویی شکر تویی قندم
به عشقت زار و حیرانم ز مدهوشی پریشانم    ز غیرت بیخ غیرت را ز دل یکبارگی کندم
نهال عشق ای دلبر به باغ دل ( ... )    حدیث مهربانی را به گیتی زان پراکندم
حدیث خویش بنوشتم چو آن گفتار ( ... )    چو در دل مهر تو کشتم مبارک (باد پیوندم)
اگر چه نیست آرامم هنوزت عا(شق خامم)    بسوزان چون سپندم خوش به عشق ( ... )
ایاز چاکرت گشتم به محمودی ( ... )    به خود نزدیک گردانم چو خود را د( ... )


همچنین مشاهده کنید