یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

بر زلف تو باید که ره شانه ببندند


بر زلف تو باید که ره شانه ببندند    یا مشک‌فروشان در کاشانه ببندند
آن جا که تویی جای نظر بستن ما نیست    گو اهل نصیحت لب از افسانه ببندند
خرم دل قومی که به یاد لب لعلت    پیمان همه با گردش پیمانه ببندند
عیشی به از این نیست که از روی تو عشاق    برقع بگشاند و در خانه ببندند
بگشا گرهی از شکن جعد مسلسل    تا گردن یک سلسله دیوانه ببندند
بنمای به مرغان چمن دانه‌ی خالت    تا دل به خریداری این دانه ببندند
شاید که به تحصیل تو ای گوهر شهوار    شاهان جهان همت شاهانه ببندند
کیفیت چشم تو کفاف همه را کرد    گو باده‌فروشان در میخانه ببندند
بیرون نرود رنج خمار از سر مردم    گر دیده از آن نرگس مستانه ببندند
اهل نظر از زلف تو خواهند کمندی    تا دست عدوی شه فرزانه ببندند
کوشنده محمدشه غازی که سپاهش    دست فلک از بازوی مردانه ببندند
ای شاه فروغی به تجلی گه آن شمع    مپسند رقیبان پر پروانه ببندند


همچنین مشاهده کنید