شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

در ملک بودی اگر یک ذره عشق یار من


در ملک بودی اگر یک ذره عشق یار من    در فلک آتش افکندی آه آتش بار من
در تن زارم جگر صدچاک و دل صد پاره شد    بوالعجب گلها شکفت از عشق در گلزار من
چون کند پامالم آن سرو از پی پابوس او    دل برون آید ز چاک سینه‌ی افکار من
های و هویم لرزه در گورافکند منصور را    چون زنند از راه عبرت در ره اودار من
خواستم از شربت وصلش دمی یابم حیات    کرد چشم قاتلش زهری عجب در کار من
آن چنان زارم که بر من دشمنان گزیند زار    دوستی آخر تو کمتر کوش در آزار من
محتشم هرگه نویسم شعر عاشق سوز خویش    آتش افتد از قلم در نسخه‌ی اشعار من


همچنین مشاهده کنید