سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

راستی را در سپاهان خوش بود آواز رود


راستی را در سپاهان خوش بود آواز رود    در میان باغ کاران یا کنار زنده رود
باده در ساغر فکن ساقی که من رفتم بباد    رود را بر ساز کن مطرب که دل دادم برود
جام لعل و جامه‌ی نیلی سیه روئی بود    خیز و خم بنمای تا خمری کنم دلق کبود
گر تو ناوک می‌زنی دور افکنم درع و سپر    ور تو خنجر می‌کشی یکسو نهم خفتان و خود
شاهد بربط زن از عشاق می‌سازد نوا    بلبل خوش نغمه از نوروز می‌گوید سرود
در چنین موسم که گل فرش طرب گسترده است    جامه‌ی جان مرا گوئی ز غم شد تار و پود
آن شه خوبان زبردست و گدایان زیردست    او چو کیخسرو بلند افتاده و پیران فرود
می‌برد جانم برمحراب ابرویش نماز    می‌فرستد چشم من بر خاک درگاهش درود
چون میان دجله خواجو را کجا بودی کنار    کز کنار او دمی خالی نیفتادی ز رود


همچنین مشاهده کنید