شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

با چنین جرمی نراندم از دل ویران تو را


با چنین جرمی نراندم از دل ویران تو را    این قدرها جای در دل بوده است ای جان تو را
ساحری گویا با چندین خطا چون دیگران    راندن از چشم و برون کردن ز دل نتوان تو را
از خدا بهر تو خواهم صد بلا اما اگر    در بلائی بینمت گردم بلاگردان تو را
نیستم راضی به مرگت لیک می‌خواهم چو خود    از غم ناکس پرستی در تب هجران تو را
آن چنان شوخی که خواهی داشت مرد مرا به تنگ    گر کنم در پرده‌های چشم خود پنهان تو را
از لباس غیرتم عریان نمی‌دیدی اگر    می‌توانستم که دارم دست از دامان تو را
محتشم در غیرت این سستی که من دیدم ز تو    بی‌تکلف می‌توان کشتن به جرم آن تو را


همچنین مشاهده کنید