یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ط


طاس اگر نيک نشيند همه کس نرّاد است
نظير:
ناخدا شدن آسان است اگر باد مساعد بوَزد
ـ بر درياى آرام همه‌کس ملاّح است
    ـ فيض روح‌القدس از باز مدد فرمايد ديگران هم بکنند آنچه مسيحا مى‌کرد (حافظ)
طاس رفت ماست هم رفت! (عا).
طاعتى بالاتر از دلجوئى درويش نيست٭
٭.......................  دست خود بوسيد هر کس دست سايل را گرفت (صائب)
طاقت ديدن ندارد روى پنهان مى‌کند (از جامع‌التمثيل)
طاقت مهمان نداشت خانه به مهمان گذاشت!٭
٭جان تن فرسوده را با غم هجران گذاشت ......................... (جامى)
طاقچه‌چى به‌جاى باغچه‌چى! (عا).
رک: اين به آن در
طاقش را بيار، جفتش را ببر!
نظير: جفتش را بيار مفتش را ببر!
طالب به کام مى‌رسد از سعى کامل است (عرفى شيرازى)
مقايسه شود با مفهوم اين بيت انورى:
    طلبت چون درست باشد و راست خون به اوّل قدم مراد تو راست
طالب گنج بباید که به ویران گذرد٭
٭ ملک دنیا ز پی طاعت دادار گزید ........................ (قاآنی)
طالب گوهر نیندیشد ز آب
رک: هر که باشد طالب گوهر نیندیشد ز آب
طاووس را برای پرِ خوب او هلاک کنند
رک: دُم روبه وبال روباه است
  طاووس را به نقش و نگاری که هست تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش (سعدی)
نظیر: من آنم که من دانم
طاووس و سرای روستائی؟ (انوری)
رک: خانهٔ خرس و بادیهٔ مس؟
طبّالی بِهْ که بطّالی
رک: بیکاری‌ ام‌الفساد است
طبعی به‌هم رسان که بسازی به عالمی٭
رک: درِ گنج معیشت سازگاری است
٭......................... یا همتی که از سرِ عالم توان گذشت (کلیم کاشانی)
طبل پنهان چه زنم طشت من از بام افتاده است
نظیر: 
    ما که رسوای جهانیم غم عالم پشم است!
    ـ ما که کافریم کافرتر!
    ـ من که بدنام جهانم چه غم از ننگ مرا (خواجو کرمانی)
طبل هر چه میان‌تهی‌تر صدایش بیشتر
رک: طبلی که جوفش خالی است صدایش عالی است
    نظیر:
    طبل هر چه میان‌تهی‌تر صدایش بیشتر
    ـ در خُم خالی صدا بسیار می‌پیچد
    ـ انبان خالی بار بسیار برمی‌دارد
    ـ صدای دُهُل از خالی بودن شکم است 
    ـ از درونِ تهی بانگ می‌زند خشخاش
طبیب آنست که سر خودش آمده باشد
رک: حکیم آنست که...
طبیب بی‌مروّت خلق را رنجور می‌خواهد٭
نظیر:
طبیبان درد بی‌درمان پسندند
ـ فریاد عزا به گوش مرده‌خوار آواز ابوعطاست!
٭.......................... گدا بهر طمع فرزند خود را کور می‌خواهد (صائب)
طبیبان درد بی‌درمان پسندند
رک: طبیب بی‌مروّت خلق را رنجور می‌خواهد
طبیب روزگار افیون‌فروش است (نظامی)
طبیب مهربان از دیدهٔ بیمار می‌افتد٭
رک: چوب نرم را موریانه می‌خورد
٭ عجب نبوَد اگر عاشق ز چشم یار می‌افتد .............. (جرأت مشهدی)
طبیب نادان، مریض پرخور!
طبیبی که حق‌الزحمه نگیرد نسخه‌اش دعوت‌نامه به جهنّم است
طبیبی که خود باشدش زردروی از او داروی سرخ‌روئی مجوی (سعدی)
رک: به طبیب لاغر و سلمانی کچل و زاهد تن‌پرور اعتماد نباید کرد
طبیعت آدمی دزد است
نظیر: خوپذیر است نفس انسانی (سنائی)
طرب آزرده کند چون که ز حدّ درگذرد٭
نظیر: خوشی زیادی یا نکبت می‌آورد یا ناخوشی
    نیزرک: آب مایهٔ حیات است اما از سر که گذشت سبب هلاک می‌شود
٭....................  آب حیوان بکشد نیز چو از سر گذرد (ایرج میرزا)
طریق دوستی بردباری است
طشت زرّینم و پیوند نگیرم به سریش٭
رک: چیزی که شد پاره وصله بر نمی‌داره
٭زخم شمشیر غمت را ننهم مرهم کس ......................... (سعدی)
طشت طلا بگیر به سرت و برو
امنیت کامل برقرار است
    نظیر: پول دادم به آمل، نان گرفتم به بابل
طعمهٔ هر مرغکی انجیر نیست٭
نظیر:
مرغی که انجیر می‌خورد نوکش کج است
ـ شغالی که مرغ می‌گیرد بیخ گوشش زرد است
٭بر سُماع راست هر کس چیز نیست ............................ (مولوی)
طعنه بر عیب دیگران مزنید٭
رک: 'زنهار کسی را نکنی عیب که عیب است' و نظایر آن.
٭ همه حمّال عیبِ خویشتنید ........................ (سعدی)
طعنه‌داران طعنه بر ما می‌زنند
نظیر: هادی هادی، اسمت را روی ما نهادی؟
طعنهٔ دوست از خنجر دشمن بدتر است
طفل خُسبد چون بجنباند کسی گهواره را (مولوی)
  طفل طفل است اگر طفل پیغمبر باشد طفل طفل است و گر زادهٔ حیدر باشد
طفلِ عاقل ز پیر جاهل بِهْ ٭
رک: بدِ دانا ز نیک نادان بِهْ
٭شرف از دانش است در کِه و مِه ...................... (مکتبی)
طلاق‌دادهٔ ابراهیم ادهم است (از مجمع‌الامثال)
طلاق عرش خدا را می‌لرزاند
طلا که پاک است چه منّتش به خاک است٭
رک: آن را که حساب پاک است...
      ٭ یا: چه حاجتش به خاک است
طلبِ بزرگی گردن می‌شکند
رک: احمق است آن کس که بالاتر نشست
طمع آرد به مردان رنگ‌زردی٭
رک: آدم طمعکار رنگش زرد است
٭........................ طمع را سر ببُر گر مرد مردی (ناصرخسرو)
طمع بسیار صید از چنگ بیرون بَرَد
طمع حیض مرد است (؟)
طمع خوشهٔ گندم مکن از دانهٔ جو٭
نظیر:
ز جو جو روید گندم ز گندم (ناصرخسرو)
ـ گندم از گندم بروید جو ز جو (مولوی)
نیزرک: از مکافات عمل غافل مشو
٭ آنچه دی کاشته‌ای می‌کنی امروز درو  ................ (ظهیر فاریابی)
طمع را سه حرف است هر سه میان‌تهی!
رک: آدم طمعکار هفت کیسه دارد هر هفت خالی!
طمعِ زیاد رنگ زردی می‌آورد
رک: آدم طمعکار رنگش زرد است
طمعش از کرم مرتضی علی بیشتر است
طمعکار رنگش زرد است
رک: آدم طمعکار رنگش زرد است
  طمع کرده بودم که کرمان خورم که ناگه بخوردند کرمان سرم! (سعدی)
    رک: سرِ شب به دل قصد تاراج داشت سحرگه نه تن سر نه سر تاج داشت.
طمع مدار که گنجشک کار باز کند
رک: 'کبوتر کجا صید شاهین کند' و 'از هر کسی کاری ساخته است'
طمع مدار که هر شب هلال عید برآید (کاتبی)
رک: هر روز عید نیست که حلوا خورد کسی
طمع مرد را ذلیل و خوار کند
نظیر:
طمع می‌برد از رخ مرد آب (سعدی) 
ـ خواری ز طمع خیزد و عزّت ز قناعت
- هر که طمع کند خواری بیند
    ـ هر که را با طمع سر و کار است اگر عزیز جهان بوَد خوار است (مکتبی)
طمع می‌بَرَد از رُخ مرد آب (سعدی)
رک: طمع مرد را ذلیل و خوار کند
طمع و آزار را مرید مباش بایزیدی کن و یزید مباش (سنائی)
طناب مفت که گیر آوردی خودت را خفه کن
رک: مفت باشد، گلوله جفت‌جفت باشد
طناب مفت که گیر بیاید آدم خودش را دار می‌زند
رک: مفت باشد، گلوله جفت جفت باشد
طوطی با جغد در یک قفس به هر دو ظلم  است
دانا و نادان را در مصاحبت یکدیگر قرار دادن مایهٔ رنج هر دو است
طوطی ز زبان خویش در بند افتاد
رک: زبان سرخ سرِ سبز می‌دهد بر باد
طوق زرّین همه در گردن خر می‌بینم٭
٭ اسب تازی شده مجروح به زیر پالان .........................
      (منسوب به حافظ رک: دیوان حافظ تصحیح انجوی شیرازی)
طوق قُمری سرو را بهتر ز خلخال زر است٭
٭ حُسن بالا دست را آرایشی در کار نیست  .......................... (صائب)


همچنین مشاهده کنید