یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تب دوشین در آن بت چون اثر کرد


تب دوشین در آن بت چون اثر کرد    مرا فرمود و هم در شب خبر کرد
برفتم دست و لب خایان که یارب    چه تب بود اینکه در جانان اثر کرد
بدیدم زرد رویش گرم و لرزان    چو خورشیدی که زی مغرب سفر کرد
بفرمودم که حاضر گشت فصاد    برای فصد، قصد نیشتر کرد
بهر نیشی که بر قیفال او زد    مرا صد نیش هندی در جگر کرد
مرا خون از رگ جان ریخت لیکن    ورا خون از رگ و بازو بدر کرد
به نوک غمزه هر خون کو ز من ریخت    ز راه دستش اندر طشت زر کرد
تو گفتی روی خاقانی است آن طشت    که خون دیده بر وی رهگذر کرد


همچنین مشاهده کنید