پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نثر پهلوی اشکانی(۲)


نثر پهلوى اشکانى را از اين عبارات کاملاً نمى‌توان مقياس گرفت، چه به مناسبت نظم تقديم و تأخير زياد در عبارات به هم رسيده است، و حذف و اثبات بسيارى شده است ـ و متأسفانه نثر اشکانى را نتوانستم به‌دست آورم و دو نسخهٔ قبالهٔ ملک هم به‌دست نيامد.
در اين کتاب لغاتى است که در پهلوى جنوبى نيست ـ از آن جمله لغت (اِسْت) علامت خبر که در جنوبى (استات) و مثل فعل معين استعمال مى‌شده است ولى در اين کتاب مثل زبان درى به ‌تخفيف ‌‌آمده چنان‌که مى‌گويد 'درختى رستست.'
ديگرکلمهٔ 'ويناي' از فعل 'وينستن' و از اسم مصدر 'وينشن' و از ريشهٔ 'وين' که به زبان ما 'بين' است ـ اين لفظ در جنوبى نيست ولى در زبان درى که قرابت تامى با پهلوى شرقى و شمالى دارد موجود است 'بيني' و 'بينيئي' در اين شعر ابوشُعَيْب هروى (رجوع کنيد لباب‌الالباب جلد اول ص: ۵ طبع ليدن و هوابوشعيب صالح‌بن محمدالهروي.)
بينيئى    آن   تارک    ابريشمين بسته  بر   تارى از  ابريشم عقَدْ
از فروسو گنج و از بر سو بهشت سوزنى سيمين ميان هر دو حَد
و اين شعر فرخى:
سرو را ماند آورده گل سورى بار بينى آن سرو که چندين گل سورى بر اوست
و در فارسى قاعده‌اى است که الفى به ريشهٔ فعلى مى‌افزايند و معناى آن فعل را دگرگون مى‌کنند ـ مثل: گوى و گويا ـ مان و مانا ـ اى و آيا ـ گوئى و گوئيا ـ بين و بينا (که در اشعار درى الف را مماله ساخته قلب به ياء کرده‌اند مانند 'گوئي' و 'گويه' که به‌جاى 'گويا' آورده‌اند و ياء مماله را به شکل 'ها' نوشته‌اند و گوئيا ـ و بينى و بينيا و بينيئى در شعر ابوشعيب ـ بالجمله 'ويناي' لفظى است که مخاطب خاص ندارد و مثل 'بيني' و 'گويا' و 'مانا' و 'آيا' است که مخاطب ندارد ـ و در اينجا ويناى معنى خاصى داشته که امروز ما آن معنى را گم کرده‌ايم چنان‌که معنى 'بيني' هم فراموش شده است و از اين‌رو بعضى از فرهنگ‌نويسان آن را به ‌معنى 'آفرين' پنداشته‌اند در صورتى‌که نه به ‌معنى 'نگاه‌مى‌کني' بوده و نه به‌معنى 'آفرين' بلکه 'ويناي' پهلوى شمالى و 'بيني' در اشعار درى به ‌معناى خاصى بوده است که امروز ما آن را گم کرده‌ايم و منحصر به شعر قبل از مغول است و در نثر شعرهاى بعد از مغول ديده نمى‌شود.
ديگر فعل 'نپرديتن' که در زبان درى 'نبردکردن' آمده و معنى آن رقابت و مناظره و مخاصمه است.
ديگر کلمهٔ 'از' عوض 'من' که در شمال خاصه آذربايجان و طالش هنوز هم نمُرده و متداول است.
ديگر فعل 'ورازيدن' که درست معنى آن مفهوم نيست و در زبان درى هم از بين رفته است ـ و شبيه است به فعل 'بَرازيدن' که در شعر مانى صيغهٔ وصفى آن آمده است:
خورخوشيذروشن اُدْپرماهى بَرازاگ
اين فعل در پهلوى جنوبى نيز 'ورازيتن' است و در زبان ما هم 'برازيدن' به همان معنى موجود است اما 'وراژند' شمالى از اين ماده نيست و معنى ديگر داشته.
ديگر کلمهٔ 'دمينک ' و 'وِزَناي' و 'نالين' که به‌ معنى نعلين عربى است و 'ماچند' که فقط در 'پاى‌ماچان' درى ماده‌ آن ديده شد. و فعل 'وچتيتن' که شايد از مادهٔ 'آويزيدن' فارسى باشد و لغت 'تپنگوک' که در خراسان متداول است، و فعل 'وناسيدن' به ‌معنى زیان‌کردن که در پهلوى جنوبى 'وناس' به ‌معنى گناه صرف نمى‌شود و اينجا صرف شده و معنى ضرر و زيان و خسران مى‌دهد، و 'ويت' از 'ويتا' و 'دويتا' ى اشکانى است که اصل کلمه 'دو' است و اينجا معنى 'علاوه' مى‌دهد و 'ويت‌ اَوْاين' يعني: علاوه بر اين.
ديگر صرف فعل 'کرتن' در صيغه‌هاى مضارع مطابق اصل ريشه به قاعدهٔ افعال قياسي، و حال آنکه در زبان درى و پهلوى جنوبى قسمت مصدر و ماضى اين فعل از ريشهٔ 'کر' و مضارع و امر از ريشهٔ 'کن' صرف مى‌شود و تا پايان رساله بسيار لغات ديگر به‌ همين منوال موجود است که از خوف تطويل صرف‌نظر مى‌شود.


همچنین مشاهده کنید