پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جعد مرغولت که در هربند او صد حلقه است


جعد مرغولت که در هربند او صد حلقه است    دام دلهای اسیران گرفتار بلاست
هر که در کوی تو بویی برد از عالم گذشت    هر که از دردت نصیبی یافت فارغ از دواست
بی رخت از پا فتادم بی‌لبت رفتم ز دست    قدر گل بلبل شناسد قدر باده می پرست
هست سر بردوش من باری و باری می کشم    تا مگر اندازمش در پای خوبان عاقبت
رای آن دادم که خونم را بریزند اهل حسن    شد موافق رای من با رای خوبان عاقبت
بارها گفتم که ندهم دل به خوبان لیک دل    گشت از جان بنده و مولای خوبان عاقبت
با چنان خونین لبی کاید همی زو بوی شیر    خون من می‌خور حلالست آن چو شیر مادرت
چشم من دور ار بگویم مردم چشم منی    زانکه هرساعت همی بینم برآب دیگرت


همچنین مشاهده کنید