دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

ای رخ تو شاه ملک دلبری


ای رخ تو شاه ملک دلبری    همچو شاهان کن رعیت پروری
تا تو بر پشت زمین پیدا شدی    شد ز شرم روی تو پنهان پری
با چنین صورت که از معنی پر است    سخت بی‌معنی بود صورت‌گری
ز آرزوی شیوه‌ی رفتار تو    خانه بر بامت کند کبک دری
خسروان فرهادوارت عاشقند    ز آنکه از شیرین بسی شیرین‌تری
چشم تو از بردن دلهای خلق    شادمان همچون ز غارت لشکری
دلبری ختم است بر تو ز آنکه تو    جان همی افزایی ار دل می‌بری
از اثرهای نشان و نام تو    جان پذیرد موم از انگشتری
عشق تو ما را بخواهد کشت، آه    عید شد نزدیک و قربان لاغری
در فراق تو غزلها گفته‌ام    بی شکر کردم بسی حلواگری
کاشکی از دل زبان بودی مرا    تا به یادت کردمی جان پروری
با چنین عزت که از حسن و جمال    در مه و خور جز به خواری ننگری،
چون روا باشد که سعدی گویدت    «سرو بستانی تو یا مه یا پری»
سیف فرغانی همی گوید ترا    هر که هست از هر چه گوید برتری


همچنین مشاهده کنید