دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

فریاد که رفت خونم از یاد


فریاد که رفت خونم از یاد    چون دیده به روی قاتل افتاد
فرزند بشر بدین روش نیست    حوری بچه‌ای تو یا پریزاد
آتش به درون من کسی زد    کز خانه تو را برون فرستاد
تا طره‌ی پرشکن گشادی    عشقم گرهی ز کار نگشاد
تا دانه‌ی خال تو برآید    بس خرمن جان من که رفت برباد
بر بست به راستی میان را    در بندگی تو سرو آزاد
عشق تو حریف سخت پیمان    عهد تو بنای سست بنیاد
سر رشته‌ی کین ندادی از دست    ویرانه‌ی دل نکردی آباد
من بودم و ناله‌ی فروغی    آن هم اثری نکرد فریاد


همچنین مشاهده کنید