پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
ساقی از رطل گرانسنگی سبکدل کن مرا
|
همچنین مشاهده کنید
- چندان که چو خورشید به آفاق دویدیم
- صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده
- ما گل به دست خود ز نهالی نچیدهایم
- چندان که چو خورشید به آفاق دویدیم
- چون سرو بغیر از کف افسوس، برم نیست
- جز غبار از سفر خاک چه حاصل کردیم؟
- آب خضر و می شبانه یکی است
- توبه از می به چه تدبیر توانم کردن؟
- ای جهانی محو رویت، محو سیمای کهای؟
- مکش ز حسرت تیغ خودم که تاب ندارم
- سودا به کوه و دشت صلا میدهد مرا
- هوا چکیدهی نورست در شب مهتاب
- پیش از خزان به خاک فشاندم بهار خویش
- بهار گشت، ز خود عارفانه بیرون آی
- سیراب در محیط شدم ز آبروی خویش
- ما خنده را به مردم بیغم گذاشتیم
- با تجرد چون مسیح آزار سوزن میکشم
- از جوانی داغها بر سینهی ما مانده است
- مکش ز حسرت تیغ خودم که تاب ندارم
- این غافلان که جود فراموش کردهاند