دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

زنده کدامست بر هوشیار


زنده کدامست بر هوشیار    آن که بمیرد به سر کوی یار
عاشق دیوانه سرمست را    پند خردمند نیاید به کار
سر که به کشتن بنهی پیش دوست    به که بگشتن بنهی در دیار
ای که دلم بردی و جان سوختی    در سر سودای تو شد روزگار
شربت زهر ار تو دهی نیست تلخ    کوه احد گر تو نهی نیست بار
بندی مهر تو نیابد خلاص    غرقه عشق تو نبیند کنار
درد نهانی دل تنگم بسوخت    لاجرمم عشق ببود آشکار
در دلم آرام تصور مکن    وز مژه‌ام خواب توقع مدار
گر گله از ماست شکایت بگوی    ور گنه از توست غرامت بیار
بر سر پا عذر نباشد قبول    تا ننشینی ننشیند غبار
دل چه محل دارد و دینار چیست    مدعیم گر نکنم جان نثار
سعدی اگر زخم خوری غم مخور    فخر بود داغ خداوندگار


همچنین مشاهده کنید