سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست


مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست    یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس    که به هر حلقه موییت گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست    در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید    تا ندیدست تو را بر منش انکاری هست
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم    همه دانند که در صحبت گل خاری هست
نه من خام طمع عشق تو می‌ورزم و بس    که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
باد خاکی ز مقام تو بیاورد و ببرد    آب هر طیب که در کلبه عطاری هست
من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود    جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
من از این دلق مرقع به درآیم روزی    تا همه خلق بدانند که زناری هست
همه را هست همین داغ محبت که مراست    که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست
عشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماند    داستانیست که بر هر سر بازاری هست


همچنین مشاهده کنید