یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آنکه جز نام نیابند نشان از دهنش


آنکه جز نام نیابند نشان از دهنش    بر زبان کی گذرد نام یکی همچو منش
راستی را که شنیدست بدینسان سروی    که دمد سنبل سیراب ز برگ سنمش
هرکه در چین سر زلف بتان آویزد    آستین پر شود از نافه‌ی مشک ختنش
گر چه از مصر دهد آگهی انفاس نسیم    بوی یوسف نتوان یافت جز از پیرهنش
هر غریبی که مقیم در مه رویان شد    تا در مرگ کجا یاد بود از وطنش
کشته‌ی عشق چو از خاک لحد برخیزد    چو نکوتر نگری تر بود از خون کفنش
من نه آنم که بتیغ از تو بگردانم روی    شمع دلسوخته نبود غم گردن زدنش
دوش خواجو سخنی از لب لعلت می‌گفت    بچکید آب حیات از لب و ترشد سخنش


همچنین مشاهده کنید