دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

بهر دعا از درت چون به درون آمدم


بهر دعا از درت چون به درون آمدم    قوت نطقم نماند لال برون آمدم
عشق چو بازم به ناز سوی تو خواند از برون    در ز درون بسته بود من به فسون آمدم
من که زدم از ازل لاف شکیب ابد    از سر کویت ببین رفتم و چون آمدم
زخم امانت بس است مرهم لطفی فرست    داغ مرا کز ازل جسته درون آمدم
شد در و دیوار او از تن من لاله فام    بس که ز داغ غرقه به خون آمدم
نقد نیازم نزد بر محک امتحان    در نظر درک او بس که زبون آمدم
محتشم این در نبود جای چو من ناکسی    لیک چو تقدیر بود راهنمون آمدم


همچنین مشاهده کنید