یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اصول مذهب مزدک و علل پیدایش آن


دربارهٔ اصول مذهب مزدک فردوسى و ابن‌بطريق(ابن بطريق که در دورهٔ منفور عباسى مى‌زيست، به‌دستور وى پاره‌اى از کتاب‌هاى قديم از جمله سه مقالهٔ کتاب طيماوس و نيز کتاب الماء و العالم را ترجمه کرد.) آنچه نوشته‌اند يکسان است و معلوم مى‌شود که مأخذ هر دوى آنها يکى است.
برخى اشعار فردوسى در اين باب به‌قرار زير است:
بپيچاند از راستى پنچ چيز که دانا بر اين پنج نفزود نيز
کجا رشک و خشم است و کين‌ونياز به پنجم که گردد بر او چيره آز
تو گر چيره باشى براين پنج ديو پديد آيدت راه کيهان خديو
از اين پنج ما را زن و خواسته است که دين بهى در جهان کاسته است...
و باز می گوید:
همى گفت هر کو توانگر بود تهيدست با او برابر بود
نبايد که باشد کسى بر فزود توانگر بود تار و درويش پود
جهان راست بايد که باشد به چيز فزونى توانگر حرامست نيز
زن و خانه و چيز بخشيدنى است تهيدست کس با توانگر يکى است
من اين را کننم راست تا دين پاک شود ويژه پيدا بلند از مغاک
ابن بطريق در خصوص اصول مذهب مزدک شرحى نوشته که ترجمهٔ آن از اين قرار است: 'خدا ارزاق را در روى زمين آفريد که مردم آنها را ميان خود به‌طور برابر قسمت کنند و کسى از کس ديگر بيشتر نداشته باشد، ولى مردم بين خود ظلم مى‌کنند و هر کس نفس خودش را به برادرش ترجيح مى‌دهد. ما مى‌خواهيم در اين کار، نظارت و وارسى کنيم و مال و ثروت را از دولتمندها گرفته به تهيدستان بدهيم و از هرکس که مال و زن و خدم و امتعهٔ زيادى داشته باشد از وى گرفته و بين او و غير او مساوات بکنيم تا آنکه احدى را امتياز بر ديرگان نباشد' (کتاب تاريخ المجموع على‌التحقيق و التصديق، ص ۲۰۶).
نظام‌الملک مى‌نويسد: 'مزدک گفت مال بخشيدنى است ميان مردمان که همه بندگان خداى تعالى و فرزندان آدمند ، براى چه حاجتمند گردند، بايد مال يکديگر را خرج کنند تا هيچ‌کس را بى‌برگى و درماندگى نباشد و متساوى‌الحال باشند و به اباحت مال راضى شد آنکه گفت زنان شما چون شمايند، بايد که زنان را چون مال يکديگر شناسيد تا هيچ‌کس از لذات و شهوات دنيا بى‌نصيب نماند و در مراد برهمهٔ خلق گشاده بود' .
نولدکه در خصوص اشتراک زنان مى‌نويسد: 'در اينکه آيا مزدک اصلاً مزاوجت را از ميان برداشت، مورخان عرب چيزى صريح و روشن نمى‌گويند، ولى انتزاع زن‌ها به‌زور از آن کسى‌که زن زيادى داشت و رفع اختلافات و امتيازات و از ميان برداشتن دارائى شخصى معلوم است منتج مى‌شد به منسوخ شدن مزواجت، چون که مساوات در اشياء فقط وقتى صورت مى‌بندد که اشياء اشتراکى باشد، يعنى ديگر دارائى شخصى در بين نباشد و بديهى است که اگر کسى بخواهد دارائى شخصى را از ميان بردارد، بايد ارث و ميراث خانواده را که بناى آن بر روى وراثت است از ميان بردارد' .
مورخان عرب در نهايت بغض و کينه با آب و تاب تمام نوشته‌اند: 'تقريباً نصف بچه‌ها نمى‌دانستند که پدر آنها کيست' (تاريخ ايرانيان ص ۴۵۸). سيدمحمدعلى جمالزاده در همانجا چنين ادامه مى‌دهد: 'اين بود اصول عمدهٔ مذهب مزدک. وى در آنچه راجع به تشکيلات و نظام اجتماعى است مى‌گويد: خدا مردم را مساوى آفريد و ارزاق و نعمات را هم آفريد که مردم به‌طور مساوى از آن برخوردار باشند ولى معايب پنجگانهٔ رشک، خشم، کين، نياز و آز (طمع) باعث ظلم و تعدى و عدم مساوات گرديده و چون اين پنج ديو هم خود ناشى از دارائى و زن است، بايد براى برقرار کردن مساوات، دارائى و زن را هم به‌طور اشتراکى قرار داد که همه از آن بهره‌مند باشند تا مخالفت و طمع از ميان برخيزد' .
سبب اصلى اکثر انقلاب‌هاى جهانى تغيير اوضاع اجتماعى و کشمکش ميان توليدکنندگان و بهره‌بردارى از يک سو و پيدايش خرافات مذهبى که باعث تزلزل مبانى دينى مى‌شود و نيز ستمکارى طبقات ثروتمند و بر مستمندان که بالاخره موجب هرج و مرج در سازمان‌هاى کشورى مى‌گردد. انقلاب مزدک هم در آن دوران دور از موارد مزبور نبوده است. جاحظ مؤلف کتاب تاج، مردم را در زمان اردشير اول به پنج طبقه تسيم کرده که عبارت بودند از: ۱. اشراف ۲. روحانيان ۳. پزشکان (دبيران)۴. ستاره‌شناسان ۵. دهقانان و صنعتگران، چون آهنگر و نجار و زرگر و نقاش و ...
طبق منابع تاريخى قديم، وضع ادارى کشور مبتين بر فئوداليسم بوده است. به اين معنى که اشراف و ثروتمندان عنوان و قدرت و حقوق سياسى‌اى نبوده‌اند و شايد در بعضى از موارد اندکى از حقوق سياسى خود استفاده مى‌کرده‌اند. ظهور مزدک نيز بى‌ترديد بر اثر همين عوامل بوده، مردم شهر گاهى به بازرگانى مى‌پرداختند که در رديف عداد اصناف به شمار مى‌رفتند. روستائيان خرده پا به کار زراعت و گله‌دارى و حرفه‌هاى مختلف مشغول و ناگزير بودند ماليات‌هاى سنگينى را که از طرف بزرگان تحميل مى‌شد، بپردازند. اين نظام بالاخره با وجود فئوداليسم شديد به پيدايش دو طبقهٔ قدرتمند (تشکيلات جبارانه و طبقهٔ صاحب نفوذ و فوق‌العاده نيرومند مذهبي) منجر شد.
يکى ديگر از عوامل ايجاد جنبش مزدکى را بايد در پيدايش خرافات بسيار در دين زرتشت جستجو کرد، چنانکه در کشورهاى ديگر نيز نظير داشته است. استثمار فئودارى و خانخانى به مبلغان و بزرگان دينى توصيه مى‌کرد تا با القاءِ خرافات، مردم را سرگرم کنند تا در پى افکار و نظريه‌هاى شايسته و مترقى نروند. ضمناً قطحى سختى که در زمان سلطنت فيروز پدر قباد به مدت هفت سال ادامه داشت و تهى شدن خزانهٔ کشور در اثر حملات هياطله که قسمتى از شرق کشور را ويران و غارت کرده بودند و گرفتارى و شدت بدبختي، مردم کوچه و بازار را در انتظار شورش و جنبى قرار مى‌داد تا کسى علم شورش به پاکند و اين ع دم تساوى در زندگانى را از هر جهت از ميان بردارد و به‌همين علت است که جملهٔ پژوهشگران متفق‌القول هستند که نوميدى و خرابى وضع اقتصادى و اجتماعي، موجب ايجاد جنبش مزدک و ابراز نظريه اشتراک مالکيت از طرف وى شده است.
در کتاب ايران از آغاز تا اسلام نوشتهٔ ر - گيرشمن دربارهٔ مزدک چنين آمده: 'نهضت مزدکى بر آئينى مبتنى بود که داراى معتقداتى خاص مربوط به آفرينش و جهان ديگر بود و مزدک آن‌را مخصوصاً با استفاده از تعليمات مانى توسعه بخشيد و پيروان خود را به نوعى پرهيز دعوت و آنان را وادار کرد که از کينه‌توزى و ستيز بپرهيزند، و نظريهٔ اجتماعى او که مبتنى بر مساوات در تقسيم ثروت بين افراد بشر بود، انظار را جلب مى‌کرد. او مى‌گفت دارائى غنى بايد به فقير داده شود و منظور از دارائي، هم اشياءِ مادى و هم زنان بوده است. در جامعه‌اى چون جامعه ايران عهد ساسانى که در آن طبقات مختلف از هم مجزا بودند، شخص پائين نسب هرگز نمى‌توانست به صفى بالاتر از طبقه‌اى که ميان آنان متولد شده بود ارتقاء يابد، زيرا دستگاه اجتماعى مبتنى بر خانواده، ملاک و تمايز کامل طبقات بود. برنامهٔ مزدک، که آن را به حق کمونيسم ايرانى مى‌نامند، انقلابى حقيقى به‌شمار مى‌رفت، بعضى از دانشمندان اين نهضت را به‌منزلهٔ عکس‌العمل بردگان و روستائيانى که نيمه برده شده بودند و همچنين سکنهٔ (سابقاً آزاد) شهرها و حومهٔ آنها بر ضد فئوداليسم و دستگاه برده‌سازى آن مى‌دانند که به‌صورت جدال طبقاتى درآمد و عليه حرم‌سراى اغنياء که در آنها زنان متعدد محبوس بودند، اعتراض کرد' .


همچنین مشاهده کنید