دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

کمان سخت که داد آن لطیف بازو را


کمان سخت که داد آن لطیف بازو را    که تیر غمزه تمامست صید آهو را
هزار صید دلت پیش تیر بازآید    بدین صفت که تو داری کمان ابرو را
تو خود به جوشن و برگستوان نه محتاجی    که روز معرکه بر خود زره کنی مو را
دیار هند و اقالیم ترک بسپارند    چو چشم ترک تو بینند و زلف هندو را
مغان که خدمت بت می‌کنند در فرخار    ندیده‌اند مگر دلبران بت رو را
حصار قلعه باغی به منجنیق مده    به بام قصر برافکن کمند گیسو را
مرا که عزلت عنقا گرفتمی همه عمر    چنان اسیر گرفتی که باز تیهو را
لبت بدیدم و لعلم بیوفتاد از چشم    سخن بگفتی و قیمت برفت لل را
بهای روی تو بازار ماه و خور بشکست    چنان که معجز موسی طلسم جادو را
به رنج بردن بیهوده گنج نتوان برد    که بخت راست فضیلت نه زور بازو را
به عشق روی نکو دل کسی دهد سعدی    که احتمال کند خوی زشت نیکو را


همچنین مشاهده کنید