دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

بخت بازآید از آن در که یکی چون درآید


بخت بازآید از آن در که یکی چون درآید    روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را    تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
این لطافت که تو داری همه دل‌ها بفریبد    وین بشاشت که تو داری همه غم‌ها بزداید
رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد    زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید
نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی    پیش نطق شکرینت چو نی انگشت بخاید
گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی    چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم    هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید
با همه خلق نمودم خم ابرو که تو داری    ماه نو هر که ببیند به همه کس بنماید
گر حلالست که خون همه عالم تو بریزی    آن که روی از همه عالم به تو آورد نشاید
چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند    پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
سعدیا دیدن زیبا نه حرامست ولیکن    نظری گر بربایی دلت از کف برباید


همچنین مشاهده کنید