سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

بوستان طلعتش را نوبهاری دیگرست


بوستان طلعتش را نوبهاری دیگرست    چشمم از عکس جمالش لاله زاری دیگرست
از میان جان من هرگز نمی‌گیرد کنار    گر چه هر ساعت میانش در کناری دیگرست
تا لب میگون او در داد جان را جام می    چشم مست نیم‌خوابش را خماری دیگرست
عاشقانرا با طریق زهد و تقوی کار نیست    زاهدی در مذهب عشاق کاری دیگرست
ایکه در حسن و لطافت در جهانت یار نیست    تا نپنداری که ما را جز تو یاری دیگرست
زلف مشکینت چرا آشفته شد چون کار من    یا ترا کاریست کو آشفته کاری دیگرست
بارها گفتم که دل برگیرم از مهرت ولیک    بار عشقت بر دلم این بار باری دیگرست
گرچه چین پیوسته در ابروی مشکینت خطاست    در خم زلف تو هر چین زنگباری دیگرست
شیرمردانرا اگر آهو شکارست این عجب    کاهوی چشم ترا هر دم شکاری دیگرست
از جهان خواجو طریق عاشقی کرد اختیار    بختیار آنکس که او را اختیاری دیگرست


همچنین مشاهده کنید