سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

چشم مست


برداشت پرده شمعم و پروانه پرگرفت    بازار شوق پردگیان باز درگرفت
شمع طرب شکفت در آغوش اشک و آه    ابری به هم برآمد و ماهی به برگرفت
زین خوشترت کجا خبری در زند که دوست    سر بی‌خبر به ما زد و از ما خبر گرفت
بار غمی که شانه تهی کرد از او فلک    این زلف و شانه خواهدم از دوش برگرفت
یک تار موی او به دو عالم نمیدهند    با عشقش این معامله گفتیم و سرگرفت
چشمک زند ستاره صفت با نسیم صبح    شمع دلی که دامن آه سحر گرفت
چون شعر خواجه تازه و تر بود، شهریار    شعر توهم که درس خود از چشم تر گرفت


همچنین مشاهده کنید