|
|
- مدل شمارهٔ ۱:
|
سادهترين مدل که در مورد طرفداران نظريهٔ تکامل و خوشبيان است.
پيشرفت تمدن و تکامل را بهصورت يک خط مستقيم رو به بالا در طول زمان نشان مىدهد و نمايشگر يک نوع رشد تدريجى و مداوم تمدن انسانى است(البته بدبينان درست عکس اين نظر را دارند).
|
|
جامعهشناسان مىگويند: در مورد بعضى از پديدههاى اجتماعى در کوتاه مدت ممکن است تکامل و (انحطاط و تنزل) به همين صورت بهچشم بخورد. اما در عالم واقع، تعداد محدودى از فرآيندها وجود دارد که با اين الگوى بدون نوسان همخوانى مىکند و به ندرت اتفاق مىافتد. بهعنوان مثال در جامعههاى صنعتى شاهد اين جريان هستيم که متوسط 'بهرهورى کار' به همين شکل رو به افزايش است. اما بلافاصله اين موضوع مطرح مىشود که آيا اين متوسط 'بهرهورى کار' براى فعاليتهاى مختلف يکسان است؟ جواب منفى است. زيرا مثلاً بهرهورى کار در کشاورزى کند و در صنعت شديدتر است. بنابراين هرچند شکل سادهٔ بالا نمودار کلى است، ولى بهتر است براى هر نوع فعاليتى نمودارى ترسيم شود و نمايش تغيير، بهصورت خط مستقيم بالا روند، تعميم ناقص و خامى است.
|
|
بهترين مصداق خط بالاگيرنده، تکنيک است. تکنيک براى تسلط بر طبيعت بهکار رفته و انسان يکسره از اين نظر در تکامل بوده است.
|
|
در مقابل نظريههائى وجود دارد که به تحول همراه با نوسان اعتقاد دارند و مىگويند آهنگ تغيير يکسان نيست. مثلاً در نمودار شمارهٔ (۱) 'زمان' با تغييرات رابطهٔ مستقيم دارد و با هم هماهنگ است. در صورتى که عدهاى ديگر معتقد هستند که بين زمان و آهنگ تغيير، تفاوت وجود دارد. مثلاً ممکن است در يک لحظه (مدت زماني) پديدهاى بالا برود و ترقى کند و زمانى ديگر ثابت بماند و حتى در لحظهاى ديگر افول کند. اين نوع مرحلهبندى از تاريخ ممکن است به سه شکل مدلهاى (۲)، (۳) و (۴) تجسم پيدا کند.
|
|
- مدل شمارهٔ ۲:
|
تکامل پلهاى است. اين مدل به طريق سنتى به تاريخ نگريسته و معتقد است پيشرفت در تاريخ مداوم نيست. شکستهائى که در زمان حادث مىشود، موجب يک دوره ثابت بدون پيشرفت است. اين مدل نيز توسط برخى از نظريهپردازان اوليه به کار رفته است. اين افراد پيشرفت بشريت را به يک سوى دورههاى تاريخى تقسيم مىکند که هر مرحلهٔ از مرحلهٔ قبلى پيشرفتهتر و شکل پلکان است.
|
|
حتى امروزه اغلب تمدنها براساس نحوهٔ استفاده از ابزارها مثلاً به: عصر جديد قديم، حجر جديد، عصر مفرغ، عصر آهن و... و صنعتى تقسيم مىکنند.
|
|
گاهى مرحلهبندى براساس شکل توليد اقتصادى (ماديت تاريخى مارکس) مانند نمونهٔ زير صورت گرفته است:
|
|
شکار -> کوچنشينى -> شبانى -> کشاورزى -> کشاورزى مستقر -> صنعت
|
|
گاهى مرحلهبندى براساس منبع انرژى صورت گرفته مانند:
|
|
به کاربردن نيروى انسانى -> نيروى حيوانى -> نيروى بخار -> نيروى الکتريسيته -> اتوماسيون -> انرژى اتمي.
|
|
گاهى نه فقط از ديدگاه مادى بلکه با تعميم به فرهنگ غيرمادى چون مرحلهبندى معروف اگوست کنت (الهي، فلسغي، اثباتي) که در هر مرحله قسمتى از مراحل قبلى باقىمانده است مرحلهبندى صورت گرفته است.
|
|
|
|
|
- مدل شمارهٔ ۳:
|
نمايانگر تکامل با ميزان نامساوى است. مثلاً در تاريخ مغرب زمين اولين رأس در مدل (۳) نمايانگر تمدن يونان و روم. دومين رأس، رنسانس و روشنفکرى و سومين رأس، عصر جديد و انقلاب صنعتى است.
|
|
- مدل شمارهٔ ۴:
|
تکامل را بهصورت يک سيکل با واژگونى کوتاهمدت درنظر مىگيرد. اين مدل، اين احتمال را در نظر دارد که تغيير عموماً پيشرونده مىباشد. هرچند که ممکن است با عقبماندگى موقتي، اين حرکت به جلو قطع گردد. اين گروه عقيده دارند در عين حال که نوسانات کوچکى وجود دارد، نوعى بالاگرائى بهچشم مىخورد و قائل به فراز و نشيب در تکامل تاريخ هستند. بهخصوص از دورهٔ تجارت سرمايهدارى سخن مىرانند و مىگويند تجارت بهطور دورهاى پيشرفت مىکند.
|
|
- مدل شمارهٔ ۵:
|
در مقابل نظريات سير بالاگيرندهٔ يک جهتي، بعضى معتقد به تحول و تکامل شاخهاى (Branching) هستند و معتقد هستند که رشد فرهنگى مانند درخت، اجزاء مختلف آن از هم باز و گسترده است. برخى تمدنها حرکت قهقرائى دارند يا حتى از بين مىروند. برخى براى مدت زيادى ثابت مىمانند. برخى بهطور حيرتآورى پيشرفت مىکند. اين تفاوتها نشان مىدهد که هر خط از شاخهها، نمايانگر جوامع گوناگون است.
|
|
خطوط خاصى در طول زمان به طرف بالا حرکت کرده که نمايانگر پيشرفت است. برخى از خطوط به طرف پائين و يا حتى انقراض حرکت کرده و چنين خطوطى نمايانگر ثبات، کاهش يا نابودى است. خلاصه آنکه اگرچه در مجموع رو به بالا است ولى حالت درختى دارد که بعضى شاخههاى آن رو به پائين است.
|
|
- مدل شماره ۶:
|
در برابر برخى نظريه تکاملى ذکر شده، نظريههائى هست که بيشتر به دورى بودن يا موجى بودن تحولات تمدنى و فرهنگى معتقد هستند و در حقيقت نظريههاى کهنهٔ هندى و يونانى را به خاطر مىآورند. زيرا به نظر آنان، تاريخ دائماً تکرار مىشود و امواج تاريخ با همديگر متشابه هستند. اين نظريه هم، خود شقوق و اشکال مختلف دارد مانند تئورى 'اشپنگر' و نظريهٔ ابن خلدون.
|
|
تئورى اشپنگر، تئورى است که در آن تمدنها با موجودات زنده مقايسه مىشوند و براى آنها دورهٔ: روئيدن، شکفتگى و بهار و دورهٔ ديگر پائيز و افسردگى است. او مىگويد: هر تمدنى مىرويد، گل مىکند، پژمرده مىشود و مىميرد. در نظريهٔ ابن خلدون هم دورهٔ: صباوت و کودکي، جوانى و سرمستى و پيرى و فترت را ملاحظه مىکنيم. در پديدههاى کوچکتر اجتماعى هم اين طرز تغيير قابل رؤيت است. مثلاً ازدواج مشاهده شده که حالت موجى دارد. وقتى که خطر جنگ و نظاير آن در پيش است. مردم کمتر به ازدواج رغبت دارند. ولى پس از جنگ موج ازدواج بالا مىرود و يک نوع نوسانى در اين پديده بهوجود مىآيد. همين کيفيت در مورد طلاق نيز صادق است. ولى متأسفانه موج طلاق دائماً رو به بالا است و نسبت طلاق با افزايش مداوم همراه است.
|
|
- مدل شمارهٔ ۷:
|
شکل ديگرى که در مورد مسير تغيير در رشد جمعيت صادق و بهکار برده مىشود و به آن منحنى 'لوجستکي' مىگويند به گونه زير است. منحنى نشان مىدهد آهنگ رشد جمعيت در يک کشور در آغاز کند است، بعد خيلى تند مىشود. مدل شماره (۷) ولى اين رشد دائماً رو به افزايش نمىتواند باشد و ناچار، جائى توقف خواهد کرد و تمايل به زاد و ولد از بين خواهد رفت و آهنگ تغيير خيلى کند مىشود. ولى کاملاً سکونى نخواهد بود.
|
|
- مدل شمارهٔ ۸:
|
حال اگر جمعيت را تجزيه و تحليل کنيم و مسئله مواليد و مرگ و مير را مورد توجه قرار دهيم ملاحظه خواهيم کرد که نمودار مرگ و مير با نمودار جمعيت متفاوت است و دائماً رو به پائين است. تا اينکه آهنگ مرگ و مير با استفاده از حد اعلاء پزشکى به حدى مىرسد که ديگر پائين نمىرود و پيرى و فرسودگى انسانها را از بين مىبرد. مانند نمودار زير.
|
|
- مدل شمارهٔ ۹:
|
در مورد پيشرفتهاى فنى هم نمودار زير ترسيم شده، که در مرحلهٔ نخست خيلى آهسته و بعد سرعت بيشتر و باز هم بيشترى پيدا مىکند. اين مدل با تغييرات تکنولوژى و نوآورىها سرو کار دارد. مؤلف کتاب 'ضربهٔ روحى آينده' مىگويد سرعت تغيير، دائماً رو به افزايش بيشترى مىرود. مثلاً سرعت حمل و نقل از ۱۰ تا ۱۲ کيلومتر در ساعت در قرون وسطى به تدريج به ۲۰ تا ۳۰ کيلومتر در ساعت رسيد ولى از اوايل قرن بيستم تاکنون سرعت به ۵۰، ۱۰۰، ۲۰۰، ۷۰۰، ۱۰۰۰، ۱۸۰۰ و بالاخره ۴۰۰۰۰ کيلومتر در ساعت رسيده است (موشک) يعنى در زمينه تکنولوژى سرعت رشد دائماً شدت و اهميت بيشترى پيدا مىکند.
|
|
پديدهٔ جمعيت هم کم و بيش به همين صورت است. در کتاب به سوى سال ۲۰۰۰ (دوهزار) 'فريتس باده' محقق آلماني، مىخوانيم که در سالها قبل از ميلاد چندين قرن لازم بود که جمعيت دنيا دو برابر شود ولى حالا ۴۰ سال کافى است که جميعت جهان به دو برابر بالغ گردد.
|
|
خلاصه چه در مورد جمعيت و چه در مورد تکنولوژى در قرن اخير با نمودار بالا برنده مواجه هستيم. يعنى آهنگ رشد دائماً رو به افزايش است.
|
|
- مدل شمارهٔ ۱۰:
|
نوعى برگشت به حالت اوليه است. تا اينجا تمام مدلها به طريقى نوعى پيشرفت را ترسيم مىکردند و البته همهٔ مدلها به سرنوشت بشر خوشبينانه نمىنگرند. برخى به تکرار دوبارهٔ تاريخ گذشته و عصر طلائى و برخى تمدنها را رو به انحطاط و زوال مىبيند. اين مدل با کاهش و نقصان تمدنها سر و کار دارند.
|